💠 #چفیه_و_چادر
🍃آنها #چفیه داشتند
🍂 و من #چادر دارم
🍃آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند👊...
🍂من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم🌸...
🍃آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی😷 نشود...
🍂 من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده📛 دور بمانم...
🍃آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند.👤..
🍂 من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم👌...
🍃آنان چفیه را سجاده می کردند و به #خدا می رسیدند...
🍂من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...
🍃آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند🎗...
🍂 من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی #مادرم می افتم...😔
🍃آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...
🍂 من چادر سیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...✊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_16792136.mp3
8.44M
🎤🎧🎤🎧🎤
#سیدرضا_نریمانی
نمیزاریم که به این حرم جفا شه👊
قصه ی سوریه مثل کربلا شه😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
2⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔴شهیدی که ساعت روز و مکان شهادتش رادر وصیتنامه اش نوشته📝 بود.
🌷 #شهید_حمید_محمودی نوجوانی ۱۶ ساله ای بود که پس از عبور از تاریکی های⚫️ دنیا به کراماتی دست یافت که حتی در #وصیتنامه خود ساعت، روز و مکان شهادتش را نیز نوشته بود.😧
🌷یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر #تهران. چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود. خودش می گفت: #گناهی نشد که من انجام ندم 😔تا اینکه یه نوار روضه #حضرت_زهرا (سلام الله) علیها زیر و رویش کرد. بلند شد، اومد جبهه.💪
🌷یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی #حرم_امام_رضا (علیه السلام) نرفتم. می ترسم #شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک ۴۸ ساعته به من مرخصی بدین، برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم. اجازه گرفت و رفت #مشهد. دو ساعت توی حرم زیارت کرد😍 و برگشت جبهه.
🌷توی وصیت نامه اش نوشته بود:
👈در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام، توی ماشین #خواب_حضرت رو دیدم. آقا بهم فرمود: #حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...😭
🌷یه قبری برای خودش، اطراف پادگان کنده بود. نیمه شبا تا سحر می خوابید #داخل_قبر، گریه می کرد و می گفت: یا امام رضا علیه السلام #منتظر وعده ام. آقا جان چشم به راهم نذار...😭😭
🌷توی وصیتنامه، #ساعتِ شهادت، #روزِ شهادت و #مکانِ شهادتش رو هم نوشته بود. شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده. دقیقاً توی روز، ساعت و مکانی شهیـد🕊 شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود.📝
🎤#راوی_حاج_مهــدی_سلحشور
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📌از شهردای یک بنز داده بودند بهش. سوارش نمی شد. فقط یک بار ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسی
3⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰زمانی که #شهید_مهندس_مهدی_باکری ، فرمانده دلیر لشکر 31 عاشورا شهردار #ارومیه بود .
🔰روزی برایش خبر آوردند که بر اثر بارندگی زیاد⛈ ، در بعضی نقاط سیل آمده است . مهدی گروه های امدادی🚑 را اعزام کرد وخود هم به کمک #سیل زدگان شتافت .
🔰 در کنار خانه ای🏡 ، پیرزنی به شیون نشسته بود ، #آب وارد خانه اش شده بود و کف اتاقها را گرفته بود ، در میان جمعیت ،چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار می کرد .
🔰 #پیرزن به مهدی گفت : «خدا عوضت بدهد ، مادر ، خیر ببینی ، نمی دانم این #شهردار فلان فلان شده کجاست ، ای کاش یک جو از #غیرت شما را داشت» . . . و مهدی فقط لبخند می زد😅 .
#شهید_مهدی_باکری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh