#سلام_مولای_من♥
تو را میجویم فراتر از انتظار
و آنچنان دوستت دارم
که نمی دانم کدامیک از ما
غایب است...
ولی در آخر به این نتیجه میرسم ؛
که غایب من هستم!
زیرا تو همیشه بوده ای؛
ولی چشمان من تو را نمی بینند
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊🌷شهید مجید خدابنده لو
🌷متولد 1365/01/01
🌷محل تولد : تهران
🌷تاریخ شهادت : 1396/01/11🩸🕊✨
🌷محل شهادت : پل هجرت تهران
🌷مذهب : شیعه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌍 دنیا در نظرش بیارزشتر از آن بود که از چیزی ناراحت شود. انگار نمیتوانست باور کند غمی در دنیا باشد که انسان به خاطرش ناراحت شود. در هر جمعی که مینشست، دل همه را شاد میکرد☺️. شوخ طبع بود و یک لحظه آرام نمینشست. با شوخیهایش همه اعضای خانواده را سرحال میآورد. هر وقت میدید کسی ناراحت است سراغش میرفت و میگفت: «آخه چرا ناراحتی؟ دنیا دو روزه!» در همین یک جمله اش هزاران حرف بود. 🥰🥰
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
رفتارهای سوگند که یادم میآمد، قلبم فشرده میشد😣💔 سوگند و مجید سرشان را روی یک بالش میگذاشتند. خیلی به همدیگر وابسته بودند🤗. گاهی که مجید اداره میماند و خانه نمیآمد سوگند 📞برایش تلفن میزد و میگفت: «بابا پس دخترت با کی بخوابه؟ من بالش تورو بو میکنم تا برگردی خونه!» این صحنه از روبهروی چشمم میگذشت و نمیتوانستم خودم را راضی کنم🥺. برای دختر کوچکمان بیپدری ضربه سنگینی بود. دیگر طاقت نیاوردم. گفتم: «خدای نکرده اگر شهید بشی من چیکار کنم؟ اصلا تو مارو به کی میخوای بسپاری؟» سکوت کرد و لبخند زد. آرام گفت: «به خدا✨✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
👮🏻♂شغلش رو خیلی دوست داشت حتی بعضی از اوقات که 🌛نیمه شب به منزل می آمد و گوشیش زنگ می خورد دوباره باید به محل کارش می رفت، من خیلی ناراحت می شدم که مجید می گفت:این شغلمه من خودم انتخاب کردم خداروشکر می کنم توی این لباسم و نون حلال میارم همین برامون کافیه.🥰🕊✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷به برادرم میگفت: «اربعین میریم کربلا. دستمال برمیداریم و 👟کفشهای زائران امام✨ حسین (ع) را پاک میکنیم. من توی بینالحرمین میخوام کفاش بشم!» من به حرفهایش خندیدم. گفتم: «مجید حالا چرا کفاش؟» جدی شد و نگاهم کرد. با حالت عجیبی گفت:✨ «گرد پای زائرای امام حسین تبرکه. دوست دارم خاکهای اونا بخوره به دست و صورتم»،✨ اما خب قسمت نبود به اربعین برود.🙂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨یکی از اقوام نزدیکمون همسرش رو در سانحه تصادف از دست داده بود و یه دختر هم سن سوگند داشت.😔
مجید خیلی روی دل شکستن و اشک یتیم حساس بود👌🏻 ، هیچ وقت فراموش نمی کنم وقتی که می خواستیم به منزل این اقواممون بریم به سوگند می گفت: پیش این دختر فامیل بغل من نیا، اگه دل دختر یتیم بلرزه و بگه ای کاش منم بابا داشتم، عرش خدا هم میلرزه.🥲💗
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🥰💍عمق رابطةمان خیلی زیاد بود. بیشتر از آنکه زن و شوهر باشیم، رفیق بودیم. خیلیها به رابطة ما غبطه میخوردند. تمام مشکلاتمان را به کمک هم حل میکردیم. راز مخفی بینمان وجود نداشت.👌🏻✨✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷🕊شهید مدافع وطن مجید خدابنده لو در مورخ 1396/1/11 حین تامین امنیت شهروندان در تهران به شهادت رسید.🩸🕊✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh