کتاب شهدایی🖱⇩⇩
📚خاک های نرم کوشک ⇩⇩
نویسنده: سعید عاکف
🌷زندگینامه و خاطرات عبدالحسین برونسی،از تولد تا زمان شهادتش را روایت میکند که در قالب خاطراتی به نقل از خانواده و همرزمانش گردآوری شده است.🌷
🔸قسمت 7⃣3⃣⇩
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_امام_زمانم
دل را پر از طراوٺ عطر حضور ڪن
آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورڪن
آخر ڪجایے اے گل خوشبوے فاطمه(س)
برگرد و شهـر را پر از امواج نورڪن
🍁اللهم عجـل لولیـک الفـرج🍁
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👏 عجب اخلاصی 👏
براستی که باید چنین اخلاصی داشت تا لایق افتخار و پاداش شهادت رسید....
#شهید_مهرداد_عزیزاللهی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
*👈 روزی که مهرداد به جبهه رفت محصل مقطع راهنمایی بود اما در طی شش سالی که در جبهه بود، همزمان تحصیلات خود در بهترین مدرسه اصفهان در رشته برق الکترونیک را هم ادامه داد.
(👌 الگویی برای نوجوانان امروز و فردا❗️ که عمر و وقت خود را بیهوده تلف نکرده و اعتقادات مذهبی خود را نیز تقویت کنند)
👌بیشترین کار مهرداد در جبهه ها غواصی و مین روبی بود که هردو بسیار سخت، دقیق و خطرناک بود.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
*🔹 مادر مهرداد میگوید: آن فیلم مصاحبه معروف مهرداد،(کلیپ فوق) مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را میبینند و بازوی او را بوسه میزنند و او هم دست امام را میبوسد.
مهرداد به امام میگوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا میخوانند و به او میدهند.
خیلیها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند…»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
*🔹 پدر مهرداد میگوید: بارها موقع اعزام به جبهه خودم او را میرساندم! بار آخری که میرفت؛ به او گفتم: «دیگر نمیخواهد بروی. مسعود شهید شده است، محمد هم در جبهه است، تو بمان.»
ولی او به من گفت: «پدر ! اگر میدانستی عراقیها چه بلایی به سر هم وطنهای ما میآورند، این را نمیگفتی. من باید حتماً بروم…»🕊🕊🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh