🍁رمان عاشقانه برای تو🍁
قسمت_یازدهم
از ایرانی های توی دانشگاه یا از قول شون زیاد شنیده بودم که امیرحسین رو مسخره می کردن و می گفتن: ماشین جنگیه ...
بوی باروت میده ...
توی عصر تحجر و شتر گیر کرده و ... .
ولی هیچ وقت حرف هاشون واسم مهم نبود ... امیرحسین اونقدر خوب بود که می تونستم قسم بخورم فرشته ای با تجسم مردانه است ...
اما یه چیز آزارم می داد ...
تنش پر از زخم بود ...
بالاخره یه روز تصمیم گرفتم و ازش سوال کردم ...
باورم نمی شد چند ماه با چنین مردی زندگی کرده بودم ...
توی شانزده سالگی در جنگ، اسیر میشه ...
به خاطر سرسختی، خیلی جلوی بعثی ها ایستاده بود و تمام اون زخم ها جای شلاق هایی بود که با کابل زده بودنش ...
جای سوختگی ...
و از همه عجیب تر زمانی بود که گفت؛ به خاطر سیلی های زیاد، از یه گوش هم ناشنواست ...
و من اصلا متوجه نشده بودم ... .
باورم نمی شد امیرحسین آرام و مهربان من، جنگجوی سرسختی بوده که در نوجوانی این همه شکنجه شده باشه ...
و تنها دردش و لحظه سخت زندگیش، آزادیش باشه ... .
زمانی که بعد از حدود ده سال اسارت، برمی گرده و می بینه رهبرش دیگه زنده نیست ... دردی که تحملش از اون همه شکنجه براش سخت تر بود ...
وقتی این جملات رو می گفت، آرام آرام اشک می ریخت ...
و این جلوه جدیدی بود که می دیدم ...
جوان محکم، آرام، با محبت و سرسختی که بی پروا با اندوه سنگینی گریه می کرد ...
اگر معنای تحجر، مردی مثل امیرحسین بود؛ من عاشق تحجر شده بودم ...
عاشق بوی باروت ...
🍁قسمت_دوازدهم
این زمان، به سرعت گذشت ...
با همه فراز و نشیب هاش ...
دعواها و غر زدن های من ... آرامش و محبت امیرحسین ...
زودتر از چیزی که فکر می کردم؛ این یک سال هم گذشت و امیرحسین فارغ التحصیل شد ... .
اصلا خوشحال نبودم ...
با هم رفتیم بیرون ...
دلم طاقت نداشت ...
گفتم: امیرحسین، زمان ازدواج ما داره تموم میشه اما من دلم می خواد تو اینجا بمونی و با هم زندگی مون رو ادامه بدیم ... .
چند لحظه بهم نگاه کرد و یه بسته رو گذاشت جلوم ...
گفت: دقیقا منم همین رو می خوام. بیا با هم بریم ایران. .
پریدم توی حرفش ...
در حالی که اشکم بند نمی اومد بهش گفتم: امیر حسین، تو یه نابغه ای ...
اینجا دارن برات خودکشی می کنن ...
پدر منم اینجا قدرت زیادی داره. می تونه برات یه کار عالی پیدا کنه. می تونه کاری کنه که خوشبخت ترین مرد اینجا بشی ...
چشم هاش پر از اشک بود ...
این همه راه رو نیومده بود که بمونه ...
خیلی اصرار کرد ...
به اسم خودش و من بلیط گرفته بود ... .
روز پرواز خیلی توی فرودگاه منتظرم بود ... چشمش اطراف می دوید ...
منم از دور فقط نگاهش می کردم ...
من توی یه قصر بزرگ شده بودم ...
با ثروتی زندگی کرده بودم که هرگز نگران هیچ چیز نبودم ...
صبحانه ام رو توی تختم می خوردم ...
خدمتکار شخصی داشتم و ...
نمی تونستم این همه راه برم توی یه کشور دیگه که کشور من نبود ...
نه زبان شون رو بلد بودم و نه جایگاه و موقعیت و ثروتی داشتم.نه مردمش رو می شناختم ... توی خونه ای که یک هزارم خونه من هم نبود فکر چنین زندگی ای هم برام وحشتناک بود ...
هواپیما پرید ...
من قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ...
🍁شهید طاها ایمانی
⭕️زندگی هایی که برای صلح فدا شدن🥀
⁉️از شهدا فاصله گرفتی و غصه داری؟😢
⁉️دنبال جایی هستی که هم روایت
زندگی نامه شهدا باشه و هم تلنگر؟🥺
⁉️میخوای پیش خدا نمره 20 بگیری؟
پس به دنبال شهادت باش😉
🎯بیا اینجا تا توی این مسیر بهتر
عمل کنی و بتونی به شهادت برسی👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3389194600Cd51d4000d1
جاودانه ماندن فقط با شهادت🕊😍
👈برگزاری چله های معنوی و #ختم_قرآن🌙
(با چندین هزار شرکت کننده)
🌟برای شرکت در این جمع معنوی وارد لینک زیر شوید↙️
https://eitaa.com/joinchat/2722431354Ce674fa0857
شما نیز به این ختمهای گروهی نورانی دعوتید👆
{شرکت در این ختمها، مسیر زندگیتون رو تغییر میده}....
حال خوب من🥰 حاجت روایی😇 محبوب شدن🤩 افزایش روزی☺️ ذکرهای درخواستی🤲
دوستان عزیزی که دنبال یه کانال ختم قران و ذکر گروهی منظم بودنند توصیه میکنم از دستش ندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2722431354Ce674fa0857
سلام مولای مهربانم❤️
روی هر لب نام زیبای شما...
وقتی بشکفد زندگی گل میدهد
عطر نفس های شما غوغا میکند
آقاجان بیایید، دنیا گلستان میشود.
#امام_زمان_عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 167 - خود پسندى و محروميت
وَ قَالَ عليهالسلام اَلْإِعْجَابُ يَمْنَعُ اَلاِزْدِيَادَ
و درود خدا بر او، فرمود: خود پسندى مانع فزونى است
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌼#شرحشهادت|نبیالله توی عملیاتی در یکی از روستاهای دیوان دره (دواق) پس از ساعتها مقاومت در یک نبرد نابرابر با گروهک کومله و دموکرات، به اسارت در اومد. به مدت پنج ماه همهی شکنجهها رو تحمل کرد و آنچنان رعب و وحشت در دل جنایتکاران کومله انداخت که تصمیم به اعدامش گرفتند... نبیالله رو به همراه دو نفر از همرزمانش در روز میلاد امام زمان (عج) با پای برهنه و کوله باری از مقدار زیادی وزنه، در کوهستانها کیلومترها پیاده برده و در روستای نرگسله طی یک دادگاه نمایشی، اونها رو به شهادت رسوندند. مردم روستا پیکر نبیالله و همرزمانش رو در همونجا دفن کردند. بعدها پیکر شهید به زادگاهش منتقل شده و در گلزار شهدای فلاورجان دفن گردید...
#شهیدعلیعسگریان #شهدای_اصفهان #
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ویژگیهایی که رهبر انقلاب در توصیف شهید امیرعبداللهیان بر شمردند...
🗳 به شخصی رأی دهیم که وزیر امور خارجهی، این چنینی برای هیأت دولتش انتخاب کند.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠 امشب و فردا رو ساده از دست ندهید
📌سه خصوصیت مهم شب عرفه
🎙مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی
امام صادق علیه السلام: كسی كه در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا رمضان آینده آمرزیده نگردد مگر آن كه روز عرفه را درک کند
مَن لَم يُغفَرْ لَهُ في شهرِ رمضانَ لَم يُغفَرْ لَهُ إلى مِثلِهِ مِن قابِلٍ إلاّ أن يَشهَدَ عَرَفَةَ.
منبع: کافی، ج۴، ص۶۶
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕋 لَبَّیكَ الّلهُمَّ لَبَّیكَ، لَبَّیكَ لاشَریكَ لَكَ لَبَّیكَ، إنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلكَ، لاشَریكَ لَكَ لَبَّیكَ
🔹حجاج در عرفات گردهم آمدند؛ صحرای عرفات، سرزمین توحید و یگانگی، میزبان زائران بیت الله الحرام از سراسر جهان است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آخرین امضای شهید جمهور برای زنان
⁉️در روز ۳۰ اردیبهشت و پیش از پرواز، دکتر رئیسی پای چه ابلاغیهای را امضا کرد؟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خـواهـَرممحجـوببـٰاشوبـٰاتقـوا؛
ڪہشمـاییـدڪہدشمـنرابـاچـٰادرسیـٰاهتان
وبـاتقـوایتاننـٰابودمیڪنیـد!
#شهید_رحیم_آنجفی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️گفتی حاجی همه هستیشو داد
نمیدونستی خودتم همه هستیتو میدی
فراموش نمیشوی #الگوی_خدمت💔
#انقلابیون
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همیشهمیگفت: واسه کی کار میکنی ؟!
میگفتم : امام حسین علیه السلام
میگفت: پس حرف ها رو بیخیال !! کار خودت رو بکن جوابش با #امام_حسین علیه السلام
شهید محمد حسین محمدخانی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔵 اگر میخواهيد به جایی برسيد لطيف شويد
🔹 اگر لطيف نباشيد هيچ چيز نصيبتان نمیشود. هر روز چند مرتبه در خانه يا محل كار عصبانی میشود و پرخاش میكند و دل ديگران را میشكند از طرفی هم میخواهد به مقامات معنوی برسد!
🔹علامه طباطبايی تماما لطافت بود بهحدی كه در طول عمر خود با كسی دعوا نكرد. روزی جوانی با دوچرخه به مرحوم علامه برخورد كرد و ايشان آسيب ديد، اگر ما بوديم حتما با آن جوان دعوا میكرديم اما علامه بلافاصله به سمت جوان رفت و از او دلجويی كرد و پرسيد آسيب ديدهای يا خير؟
🔹اگر ميخواهيد به جايی برسيد لطيف شويد. لطيف بودن را تمرين كنيد، از خانه و محل كار شروع كنيد و با خشم و غضب، ديگران را آزار ندهيد.
#سبک_زندگی_توحیدی
💠 #سیروسلوک | سفر إلی الله
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از شهید سید ابراهیم رئیسی در پیاده روی اربعین حسینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عدنان خسراجی فرزند صبیح در تاریخ دوم خرداد سال ۱۳۶۵ در روستای عشاره کوچک از توابع اهواز چشم به جهان گشود.
پس از هجوم گروههای تکفیری به کشورهای اسلامی، در تاریخ ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها و حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها برای نخستین بار به سوریه اعزام شد.
شهید خسراجی پس از حدود یک ماه حضور در نبرد با دشمنان تکفیری در تاریخ ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ در شهر تدمر سوریه به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در جبهه ماند و تاکنون به وطن بازنگشته است.
شهید عدنان خسراجی در هنگام شهادت متاهل بود و یک فرزند دختر و یک پسر به نام علی اکبر از او به یادگار مانده است.
پس سالها تفحص و تایید شهادت ایشان خبر منتشر و چندی پیش مزار یادبودی برای این شهید والامقام در قطعه شهدای مدافع حرم در گلزار شهدای اهواز قرار داده شد.
شهید مدافع حرم عدنان خسراجی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh