فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویری از شهید سید ابراهیم رئیسی در پیاده روی اربعین حسینی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عدنان خسراجی فرزند صبیح در تاریخ دوم خرداد سال ۱۳۶۵ در روستای عشاره کوچک از توابع اهواز چشم به جهان گشود.
پس از هجوم گروههای تکفیری به کشورهای اسلامی، در تاریخ ۲۵ فروردین ماه سال ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری سلاماللهعلیها و حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها برای نخستین بار به سوریه اعزام شد.
شهید خسراجی پس از حدود یک ماه حضور در نبرد با دشمنان تکفیری در تاریخ ۲۶ اردیبهشت سال ۱۳۹۴ در شهر تدمر سوریه به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکر پاکش در جبهه ماند و تاکنون به وطن بازنگشته است.
شهید عدنان خسراجی در هنگام شهادت متاهل بود و یک فرزند دختر و یک پسر به نام علی اکبر از او به یادگار مانده است.
پس سالها تفحص و تایید شهادت ایشان خبر منتشر و چندی پیش مزار یادبودی برای این شهید والامقام در قطعه شهدای مدافع حرم در گلزار شهدای اهواز قرار داده شد.
شهید مدافع حرم عدنان خسراجی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴خبر آمد که حسین بن علی راهی شد ...
🗓 ۸ ذی الحجه سالروز حرکت امام
حسین (علیه السلام) از مکه به سوی
کربلا💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Javad Moghadam - Ghafele salar Dare Miad.mp3
15.38M
🎙#مداحی| قافله سالار داره
میاد🥀
🎧جواد مقدم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
👌امشب را قدر بدانید❗️
شب عرفه شبی بسیار مهم و ارزشمند برای دعا در روایات 🤲💔
از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است.
امشب شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید
این را هم بدانید که دعاهایی که میکنید اگر برای دیگران باشد
چیز بیشتری نصیبتان میشود.🤲🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_مدافعحرمـجاویدالاثر #مهدی_ذاکر_حسینی 🌹
خیلی تودار بود، به غیر از خانوادش هیچکس از آشنا ها و فامیلا نمیدونستن مهدی پاســـــدار هستش چه برسه سوریه رفته باشه و با داعش جنگیده باشه
اون روزای اول ک خبر شهادت مهدی پخش شد من مدام تو منزلشون بودم و میدیدم ک فامیل چقدر متـــــعجب بودن😊 هیچ کس فکرش رو نمیکرد اقا مهدی مدافع حرم باشه...
مهدی حتی حــــــق ماموریت هم نمیگرفت، این اواخر میگفت صدای میثم نجفی و احمد گودرزی رو میشنوه، خیلی بی ادعا و بی ریا بود
چقدر بااعتقاد میگفت من غـــــلام زینبم
تو این دنیا و پیشرفت و اینترنت
،گوشیه ساده گرفت، اونم برا این گرفته بود که خانواده بتونن باهاش تماس بگیرن
دنبال تعلقات دنیایی نبود همه حق و حقوقش رو بنام مادرش کرده بود.
#راوی_همرزمشهید
آقا مهدی سرخاک شهید احمد گودرزی گفت:
هر چی میخوای از شهدا بخواه که بهت میدن و آخر حاجت رو گرفت...
#شهیدجاویدالاثر
#مهدی_ذاکر_حسینی
#سالروز_شهادت
یادش گرامی وراهش پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
♨️ پیام رهبر انقلاب به حجاج بیتاللهالحرام منتشر شد.
🔹حضرت آیتالله خامنهای در پیام به حجاج بیتاللهالحرام، حج را عامل قوّت قلب مسلمانان و هراس دشمنان دانستند و تاکید کردند:
🔹️برائت از جلادان غزه، فراتر از حجگزاران و موسم حج به مسلمانان جهان تسری یابد.
🔹متن پیام رهبر انقلاب دقایقی پیش توسط نماینده ولیفقیه و سرپرست حجاج ایرانی در مراسم برائت از مشرکین در صحرای عرفات قرائت شد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صحبت های جانسوز مادر شهید #حسن_عشوری در فراق فرزند شهیدش😭
اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَج
جهت تعجیل در فرج آقا#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🤲 مناجات نامه
📿اي خداي بزرگ آن قدر به ما عظمت روح و تقوا عطا كن كه همه وجود خود را با عشق و رغبت قرباني حق كنيم.
خدايا آن چنان تار و پود وجود مارا به عشق وجود خود عجين كن كه در وجودت محو شويم.
خدايا ما را از وجود گرداب خود خواهي و از گردباد هوا و هوس نجات ده و به ما قدرت ايثار عطا كن.
خدايا در اين لحظات سخت امتحان نور ايمان را بر قلب ما بتابان و ما را از لغزش نگاه دار.
🌷شهيد دكتر مصطفي چمران
یاد همه بزرگ مردان سرزمین ایران اسلامی
همیشه جاودان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی برگشت دیگه سر نداشت...
خدایا مارامدیون خـون #شهدا، وشرمنده پدران ومادران شهداو#ولایت نگردان
#انتخابات
کسی را انتخاب کنیم که حافظ خون شهدا باشد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آنقدر روزها نمی خوابید که از فرط
خستگی می افتاد میگفت:
[پاسدار یعنی کسی که کار کنه
بجنگه خسته نشه کسی که نخوابه
تا وقتی خود به خود خوابش ببره]
#شهیدمهدیباکری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
و او ثابت ڪرد
اگر واقعا منتظر شہادت باشی
شہادت دنبالت میاد :)
و میشود حتی در ڪوچہ پس ڪوچہهاۍ
تہران هم بہ اوج رسید!🕊
#شهیدعلیخلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خدايا..!
خستهام،شكستهام
ديگر آرزويی ندارم جز شهادت
احساس میکنم كه اين دنيا ديگر
جای من نيست
از عالم و عالميان میگريزم
و به سوی تو میآیم
تو مرا در رحمت خود سكنی ده
بگذاريد دستانم از تابوت بيرون باشد
تا دشمنان بدانند كه من شهادت را
در آغوش گرفتم و با دست خالی رفتم
و از دار دنيا چيزی با خودم نبردم.. :)
#شهیداسماعیلخانزاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید رئیسی عزیز دقیقا محل دفنشون نشستن زیارتنامه میخونن😔
#شهدا
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#انتخابات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️بلاهایی که نماز نخوندن سر آدم میاره!!
#سخنرانی بسیار شنیدنی🍀
🎙حجت الاسلام #مومنی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💌#خاطرات_شهدا
شهید مدافعحرم عبدالحسین یوسفیان
اینم عاقبت تأخیر در نماز
صدای اذان را که میشنید، دست از کار میکشیــــد؛ وضو میگرفــــت و بااخــــلاص در درگاه خدایش نمــــاز میخواند. نمازخواندنش دیـــدنی بـــود؛ تا به حال کسی را با این حــــال و خلــــوص ندیده بودم
یک روز مأموریتی داشتیم که به لشکر رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد، سوار ماشین شدیم. صــــدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت: «پیــــاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت بخوانیم و برویــــم!» یکی از دوستان گفت: «تا گردان راه زیادی نیســــت؛ در گــــردان نمازمان را میخوانیــــم»
در طول مسیــــر، عبدالحسین دائمــــاً میگفت: «اگر در زمــــانِ نماز اول وقت تأخیــــر بیفتد، در تمام کارها تأخیــــر میُفتد!» یکهــــو برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن مشکل، توقّف کردیم. عبدالحسین خندهای کرد و گفت: «اینم عاقبت تأخیــــر در نمــــاز»😏
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴🔵 اعمال شب عرفه
1⃣ بخواند دعا: اَللّهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوي... :
روایت کرده اند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود: هر کس این دعا را در شب عرفه یا شب جمعه بخواند، خداوند او را می آمرزد.
2⃣ بخواند دعاء اللَّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَيَّاَ ...
که در روز عرفه و شبوروز جمعه نیز وارد است بخواند و متن آن در بیان اعمال شب جمعه گذشت.
3⃣ بخواند هزار مرتبه تسبيحات عشر:
روایت کرده است از رسول اکرم صلی الله و علیه و آله که:
هر بنده ای اعمّ از مرد و زن این دعا را که ده جمله است، در شب عرفه هزار مرتبه بخواند، هر چیز – به جز قطع ارتباط با خویشاوندان یا گناه دیگر- از خداوند بخواهد به او عطا می کند.
سُبْحانَ الَّذي فِي السَّمآءِ عَرْشُهُ، سُبْحانَ الَّذي فِي الْاَرْضِ سَطْوَتُهُ سُبْحانَ الَّذي فِي الْبَحْرِ سَبيلُهُ، سُبْحانَ الَّذي فِي النَّارِ سُلْطانُهُ،سُبْحانَ الَّذي فِي الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحانَ الَّذي فِي الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ، سُبْحَانَ الَّذِي فِي الْهَوَاءِ أَمْرُهُ سُبْحانَ الَّذي رَفَعَ السَّمآءَ، سُبْحَانَ الَّذِي وَضَعَ الْأَرْضَ سُبْحانَ مَنْ َلا مَنْجا مِنْهُ اِلاَّ اِلَيْهِ.
🟡متن «تسبیحات عشر» از اعمال شب عرفه
https://b2n.ir/s70749
4⃣ زيارت امام حسين سلام الله علیه :
حضرت سیدالشهدا و زمین کربلا را زیارت کند و تا روز عید قربان در آنجا بماند تا از شرّ آن سال محفوظ باشد.
📚 مفاتیح الجنان اعمال شب عرفه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔴 فضیلت شب عرفه
🔵 علّامه مجلسی رضوان الله علیه مينويسد ؛
🌕 روِیَ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَنَّ الدُّعَاءَ فِی لَیْلَةِ عَرَفَةَ مُسْتَجَابٌ ، وَ مَنْ أَحْیَاهَا بِالْعِبَادَةِ فَلَهُ أَجْرُ عِبَادَةِ مِائَةٍ وَ سَبْعِینَ سَنَةً ، وَ هِیَ لَیْلَةُ الْمُنَاجَاةِ مَعَ قَاضِی الْحَاجَاتِ ، وَ مَنْ تَابَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ قُبِلَتْ تَوْبَتُهُ .
🔹از حضرت رسول صلّى الله عليه و آله منقول است كه در شب #عرفه دعا مستجاب است و كسى كه آن شب را به عبادت بسر آورد ، أجر صد و هفتاد سال عبادت دارد ، و آن شبِ مناجات با قاضى الحاجات است و هرکس در آن شب توبه كند توبهاش مقبول است .
📚 زاد المعاد / باب ۵ ، فصل ۲
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍁عاشقانه برای تو🍁
قسمت سیزدهم
برگشتم خونه ...
اوایل تمام روز رو توی تخت می خوابیدم ... حس بیرون رفتن نداشتم ...
همه نگرانم بودن ...
با همه قطع ارتباط کردم ...
حتی دلم نمی خواست مندلی رو ببینم ... .
مهمانی ها و لباس های مارکدار به نظرم زشت شده بودن ...
دلم برای امیرحسین تنگ شده بود ...
یادگاری هاش رو بغل می کردم و گریه می کردم ...
خودم رو لعنت می کردم که چرا اون روز باهاش نرفتم ...
چند ماه طول کشید ...
کم کم آروم تر شدم ...
به خودم می گفتم فراموش می کنی اما فایده ای نداشت ...
مندلی به پدرم گفته بود که من ضربه روحی خوردم و اونم توی مهمانی ها، من رو به پسرهای مختلفی معرفی می کرد ...
همه شون شبیه مدل ها، زشت بودن ...
دلم برای امیرحسین گندم گون و لاغر خودم تنگ شده بود ...
هر چند دیگه امیرحسین من نبود ...
بالاخره یک روز تصمیم رو گرفتم ...
امیرحسین از اول هم مال من بود ...
اگر بی خیال اونجا می موندم ممکن بود توی ایران با دختر دیگه ای ازدواج کنه ...
از سفارت ایران خواستم برام دنبال آدرس امیرحسین توی ایران بگرده ...
خودم هم شروع به مطالعه درباره اسلام کردم ...
امیرحسین من مسلمان بود و از من می خواست مسلمان بشم ...
🍁قسمت_چهاردهم
من مسلمان شدم و به خدای امیرحسین ایمان آوردم ...
آدرس امیرحسین رو هم پیدا کرده بودم ... راهی ایران شدم ...
ولی آدرس قدیمی بود ...
چند ماهی بود که رفته بودن ...
و خبری هم از آدرس جدید نبود ...
یا بود ولی نمی خواستن به یه خارجی بدن ... به هر حال این تنها چیزی بود که از انگلیسی حرف زدن های دست و پا شکسته شون می فهمیدم ... .
دوباره سوار تاکسی شدم و بهش گفتم منو ببره حرم ...
دلم می خواست برای اولین بار حرم رو ببینم ... ساکم رو توی ماشین گذاشتم و رفتم داخل حرم
زیارت کردن برام مفهوم غریبی بود ...
شاید تازه مسلمان شده بودم اما فقط با خواندن قرآن ...
و خدای محمد، خدای امیرحسین بود ...
اسلام برای من فقط مساوی با امیرحسین بود
داخل حرم، حال و هوای خاصی داشت ...
دیدن آدم هایی که زیارت می کردند و من اصلا هیچ چیز از حرف هاشون نمی فهمیدم ... .
بیشتر از همه، کفشدار پزشکی که اونجا بود توجهم رو جلب کرد ...
از اینکه می تونستم با یکی انگلیسی صحبت کنم خیلی ذوق کرده بودم ...
اون کمی در مورد امام رضا و سرنوشت و شهادت ایشون صحبت کرد ...
فوق العاده جالب بود ...
برگشتم و سوار تاکسی شدم ...
دم در هتل که رسیدیم دست کردم توی کیفم اما کیف مدارکم نبود ...
پاسپورت و پولم داخل کیف مدارک بود ...
و حالا همه با هم گم شده بود ... .
بدتر از این نمی شد ...
توی یک کشور غریب، بدون بلد بودن زبان، بدون پول و جایی برای رفتن ...
پاسپورت هم دیگه نداشتم ... .
هتل پذیرشم نکرد ...
نمی دونم پذیرش هتل با راننده تاکسی بهم چی گفتن ... سوار ماشین شدم ...
فکر می کردم قراره منو اداره پلیس یا سفارت ببره اما به اون کوچه ها و خیابان ها اصلا چنین چیزی نمی اومد ...
کوچه پس کوچه ها قدیمی بود ...
گریه ام گرفته بود ...
خدایا! این چه غلطی بود که کردم ... حرف های اون پزشک کفشدار افتادم ...
خدا، به دادم برس ...
🍁شهید طاها ایمانی🍁