eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوندا.. چنان تربیتم‌ کن که گفتار و کردارِ خوبم را کوچك شمارم، اگر چه بسیار باشد.. صحیفهٔ‌ سجادیه | دعای بیستم ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شادی روح شهید رئیسی و شهیدان همراهش یک آیه بخونید و بک ختم انجام بدید 👇 https://leageketab.ir/khatme-quran https://leageketab.ir/khatme-quran
🍁عاشقانه_ای_برای_تو🍁 قسمت_هفدهم حدود دو ماه بیمارستان بستری بودم ... هیچ کس ملاقاتم نیومد ... نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت ... حتی اجازه خارج شدن از اتاق رو نداشتم . دو ماه تمام، حبس توی یه اتاق ... ماه اول که بدتر بود ... تنها، زندانی روی یک تخت ... توی دوره های فیزیوتراپی، تمام تلاشم رو می کردم تا سریع تر سلامتم برگرده ... و همزمان نقشه فرار می کشیدم ... بالاخره زمان موعود رسید ... وسایل مهم و مورد نیازم رو برداشتم ... و فرار کردم ... . رفتم مسجد و به مسلمان ها پناهنده شدم ... اونها هم مخفیم کردن ... چند وقت همین طوری، بی رد و نشون اونجا بودم ... تا اینکه یه روز پدرم اومد مسجد ... پاسپورت جدید و یه چمدون از وسایلم رو داد به روحانی مسجد ... و گفت: بهش بگید یه هفته فرصت داره برای همیشه اینجا رو ترک کنه ... نه تنها از ارث محرومه ... دیگه حق برگشتن به اینجا رو هم نداره ... بی پول، با یه ساک ... کل دارایی و ثروت من از این دنیا همین بود ... حالا باید کشورم رو هم ترک می کردم ... نه خانواده، نه کشور، نه هیچ آشنایی، نه امیرحسین ... کجا باید می رفتم؟ کجا رو داشتم که برم؟ 🍁قسمت_هجدهم اون شب خیلی گریه کردم ... توی همون حالت خوابم برد ... توی خواب یه خانم رو دیدم که با محبت دلداریم می داد ... دستم رو گرفت .. سرم رو چرخوندم دیدم برگشتم توی مکتب نرجس ... با محبت صورتم رو نوازش کرد و گفت: مگه ما مهمان نواز خوبی نبودیم که از پیش مون رفتی؟ صبح اول وقت، به روحانی مسجد گفتم می خوام برم ایران ... با تعجب گفت: مگه اونجا کسی رو می شناسی؟ گفتم: آره مکتب نرجس ... باورم نمی شد ... تا اسم بردم اونجا رو شناخت ... اصلا فکر نمی کردم اینقدر مشهور باشه ... . ساکم که بسته بود ... با مکتب هم تماس گرفتن ... بچه های مسجد با پول روی هم گذاشتن ... پول بلیط و سفرم جور شد ... کمتر از هفته، سوار هواپیما داشتم میومدم7 ایران ... اوج خوشحالیم زمانی بود که دیدم از مکتب، چند تا خانم اومدن استقبال من ... نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... از اون جا به بعد ایران، خونه و کشور من شد ... 🍁شهید طاها ایمانی🍁
🇸🇾 سفر سوریه کمتر از ۶ تومن 😃 ✈️ اونم دو سر هوایی! 😳 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💯 تنها برگزار کننده ی تور های ارزان به سوریه 👌 ✅ آماده همکاری با هیئات مذهبی و موسسات فرهنگی ✅ اعزام های گروهی و تخصصی تاریخ های اعزام را در کانال دنبال کنید👇 🔻کانال زیارت ارزان سوریه🔻 @ziaratearzansuriye ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚السلام علیک یاصاحب الزمان عجل الله💚 🌼 گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست 💚 سر برزمين افکند و گفت خودکرده را تدبير نيست 🌼 اشکی به زير مقدمش انداختم رحمی کند 💚 گفتا که اشک بی ورع در رتبهٔ تاثير نيست 🌼اَللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌼 ☀️سلام محبوب قلبم💓 ☀️صبحت بخیر آقای دو عالم💐 🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹 🌺🌷🌹 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه حکمت 170 - ضرورت ترك گناه وَ قَالَ عليه‌السلام تَرْكُ اَلذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ اَلْمَعُونَةِ🍃🌹 و درود خدا بر او، فرمود: ترك گناه آسان‌تر از در خواست توبه است 🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸 شهید مدافع‌حرم محمدامین کریمیان 🌼|هنوز پيش‌دبستانی نرفته بود كه مداحی رو شروع کرد. سوم ابتدایی هم موفق به حفظ سه جزء از قرآن و تجوید شد. 🌼|هیچ‌گاه جلوتر از من و پدرش حركت نمی‌كرد. هر وقت منو میديد، دستم رو می‌بوسيد 🌼|پسرم توی رفاه بود، اما لباس ساده می‌پوشيد. وقتی هم بهش اعتراض می‌كردم، می‌گفت: بچه‌هايی هستند كه وضعشون خوب نیست... بخاطر اینکه اونا دلشون نشکنه، ساده می‌پوشید. 🌼|به زبان انگلیسی و عربی مسلط بود. از يه دانشگاه در آلمان هم بورسيه شده بود، اما همه رو رها كرد و برا جهاد رفت سوريه. 🌼|برخی فكر می‌كنن مدافعان‌ حرم برا پول میرن؛ اما پسرم هيچ نياز مالی نداشت. حتی پول بلیط اعزامش به سوريه رو هم پدرش داد. 🌼|گفتم: امين بذار ازت عكس بگيرم. وقتی می‌رفت،گفتم: خيلی خوشگل شدی؛ نكنه شهيد بشی؟ بعد گفتم: امين شهيد شو؛ اما اسير نشو؛ من اسارتت رو نمی‌خوام. گفت: مامان! شيعيان امیرالمؤمنین(ع) اسير نميشن. 🌼|همرزمش می‌گفت: قبل از عملیات محمدامین خوشحال از خواب بیدار شد و گفت: الآن خواب ديدم امشب عملياتی در پيشه؛ فرمانده و من شهيد میشیم، جنازه‌مون هم جا می‌مونه. بعد غسل شهادت کرد و رفت. هم خودش شهید شد، هم فرمانده. جنازه‌شون هم جا موند... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺 شهید امیر حاج امینی: |اگر‌ به واسطه‌ی خونم، حقی بر گردنِ دیگران داشته باشم؛ به خدای کعبه، از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمی‌گذرم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh