🌸بـِسـم ِ ربــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقین🌸
محـاصـره ایــم سیـــّد !
اینجـا نـه #سنگــر داریــم نـه بی سیــم و نـه ســِلاحی !!
بعـد از شمـا روزهـایمـان ، کمتـر #رنگِ خـدا مـی گیــرد !
اینجـا دیگـر #عشـق معنـایی نـدارد !
تشنه ایم سیّد !
#تشنـهء صداقت ! عـدالت ! یکرنگـی ! خلـوص و صفـا و صمیمیـّت...
اینجــا بـه مـا خـوش نمـیگـذرد...دلمــان #تنـگِ شمـاست..
در ایــن #غـربتــکدهء دنیــا ،
دلــم از بی شمـا بـودن پـوسیــــد ..
سـر بستـه مـانـد #بغـضِ گـره خـورده در دلــم..
آن گـریـه هـای عقـده گشـا در #گلـو شکست...
❣شهید حاج سید مجتبی علمدار❣
اَللهُمَ اَسئَلُکَ مِنَ الشَهادَةِ اَقسَطَها
اللهم الرزقنا...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه3⃣6⃣ 💠256 بفرستید 🔹برای اینکه #شناسایی نشیم، تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک #کد_رمز
🌷 #طنز_جبهه4⃣6⃣
💠پسرخاله زن عموی باجناق
🔸یک روز سید حسن حسینی از بچههای #گردان رفته بود ته درهای برای ما #یخ بیاورد. موقع برگشتن، عراقیها پیش پای او را با #خمپاره هدف گرفتن، همه #سراسیمه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود، #بغض گلوی ما را گرفت بدون شک شهید شده بود.
🔸آماده میشدیم برویم پائین که #حسن بلند شد و لباسهایش را تکاند، پرسیدیم: «حسن چه شد؟»
گفت: «با حضرت #عزرائیل آشنا در آمدیم، پسرخاله زن عموی باجناق خواهرزاده نانوای محلمان بود. 😂😂 خیلی #شرمنده شد، فکر نمیکرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم. هرطور بود مرا نگه میداشت!»😂😂
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
همسر #شهید: سال 85 که رفتیم #عقد کنیم یک #دستخطی نوشت و خواست آن را #امضا کنم. داخل کاغذ نوشته بود،
🌺بعد تو این جمله را #مردانه باور کرده ام...
🌺 #بغض یک زن حال دنیا را پریشان میکند😭
🔰همیشـہ تو #کاراے خونـہ کمکم میکرد.میگفت: با کمک کردن بـہ تو از #گناهام کم میشه...
🔰گاهـے کہ جر و #بحثـے بینمون میشد
سکـوت میکردم🙂 تا حرفاشـو بزنہ و عصبانیتش😣 بخوابـہ
🔰بعدش از خونہ 🏡میزد بیرون و
واسم پیام #عاشقـانـه📲 میفـرستاد😍
🔰یا اینکہ از شیرینـے فروشـے🍰
شیرینـے #میخرید ویـہ شاخـہ گـل🌹 هم میذاشـت روش و میـاورد بـرام☺️
#جایت_خالیست_مــرد
#شهید_مدافع_حرم
#مهــدی_قاضــی_خانـی🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️-﷽-❤️
#فقط مجردا بخونن🙈
#حیف_باشد_که_تو_باشی_و_مرا_غم_ببرد😉
🔰یکی از رفقا میگفت:"قصد #ازدواج💍 داشتم،گفتم برم #مشهد و از امام رضا(ع)یه زن خوب بخوام...❗️
🔰رفتم #حرم و درخواستمو به آقا گفتم...
شب شد🌙 و جایی واسه خواب نداشتم.هر جای حرم که میخوابیدم😴.خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که،"آقا بلند شو..."😒
🔰متوجه شدم کنار #پنجره_فولاد…
یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت #شفا بستن،کسی هم کاری به کارشون نداره.
🔰رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم وتاااا صبح راحت خوابیدم😴.صبح شد☀️پارچه رو وا کردم پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم...
چشتون روز بد نبینه،یهو یکی داد زد :
"آی ملت…#شفا گرررفت…😧
#پنجره_فولاد_رضا_مریضا_رو_شفا_میده
🔰به ثانیه ⏱نکشید، ریختن سرم ونزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز #ثبت شفا یافتگان😁
🔰"مدارک پزشکیتو 📑بده تا پزشکای ما؛
مریضی و #ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن✅..."
"آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️
خوابم میومد،جا واسه خواب نبود،رفتم خودمو بستم به #پنجره_فولاد و خوابیدم😴…
همین"
🔰تاااا اینو گفتم…
یه چک خوابوند درِ گوشم 😢و گفت:
"تا تو باشی دیگه با #احساسات مردم بازی نکنی…"
🔰خیلی دلـــ💔ــم شکست
رفتم دم پنجره فولاد و با #بغض گفتم:😢
"آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم، #زن که بهمون ندادی🚫 هیچ،یه کشیده آب دار هم خوردیم.
🔰همینجور که داشتم نِق میزدم،یهو یکی زد رو شونم و گفت:"سلام پسرم😟
"مجرّدی⁉️" گفتم: آره
"من یه #دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️
🔰اومدم حرم که یه #دوماد خوب پیدا کنم؛
تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت...🙈
♨️خلاااااصهههه...
تا اینکه شدیم #دوماد این حاج آقا😁👏
🔰 #بعدازدواج
با خانومم اومديم حرم😍از آقا تشکر كردم و گفتم:"آقا ،ما حاضریم یه سیلی دیگه بخوریم و
یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂 ❤️
(به روایت: #آقای_موسوی_زاده)
#يا_ضامن_آهو
#اللهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✾ #شب است و
✾سکوت است🔇 و
✾ماه است🌙 و
#مــن
✾فغان و
✾غم و
✾اشک و
✾آهَست و
#مـــن
🍃شب و خلوت و #بغض نشکفتهام
🌾شب و مثنوی های ناگفتهام😔
🍃شب و نالههای نهان در گلو😢
🌾شب و ماندن #استخوان در گلو
🍃مرا کشت خاموشی نالهها
🌾دریغ از فراموشی لالهها🌷
🍃کجا رفت تأثیر سوز و #دعا
🌾کجایند #مردان بی ادعا
🍃کجایند شورآفرینان عشقــ❤️
🌾#علمدار مردان میدان عشقــ
🍃کجایند مستان جام الست
🌾دلیران عاشق، #شهیدان مست
🍃همانان که از وادی دیگرند
🌾همانان که #گمنام و نام آورند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh