eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ فرازی از 🌹 مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهای سازش‌ڪار و بـےتفاوت . متأسفانہ جوانانی ڪه شناخت ڪافی از اسلام ندارند و نمےدانند برای چہ زندگی مےڪنند و چہ هدفی دارند و اصلا چہ مےگويند بسيارند . ای ڪاش به خود مےآمدند . از طرف من بہ جوانان بگوئيد چشم‌ شهيدان و تبلور خونشان بہ شما دوختہ است ، بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد . 🌷 🌹 @ShahidToorajii
می گفت: "پاسدار یعنی کسی که کار کنه، بجنگه، خسته نشه... کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره..." یه بار توی جلسه فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می داد؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد از خستگی خوابش برده بود دلمون نیومد بیدارش کنیم چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد، عذرخواهی کرد؛ گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیده ام... #سردار_شهید_مهدی_باکری @ShahidToorajii
شهید محمدرضا تورجی زاده
🎥 پیکر مطهر بعد از سه سال از سوریه بازگشته... و دختر بچه این شهید، غریبانه کنار استخوان‌های بابا خوابیده😔 ؟؟ @ShahidToorajii
#سلام_امام_زمانم 🌺 شاعر شده ام تا که قلم بردارم 🌼 از قلب مبارک تو غم بردارم 🌺 آقا، تو برای من دعا کن که فقط 🌼 در راه رضای تو قدم بردارم... 💠اللهُمَّ عَجِّل‌ لِولیِّک الفَرَج💠 @ShahidToorajii
چقدر خوبه آدم برای زندگی داشته باشه! گاهی خوابش رو بخاطرش بزنه. گاهی در خیالش غرق بشه! صبح ها دلیلی برای شروع یک روز داشته باشه! تمام اهدافش را در او خلاصه کنه! چقدر خوبه آدم بهانه ای برای نخوابیدن داشته باشه! چقدر خوبه آدم داشته باشه..... @ShahidToorajii
🇮🇷 فــــرازےازوصیتنـــــامہ 🇮🇷 خدایـــــا؛ از تو بے‌اندازه ممنونم ڪہ در دلــــــــــ❤️ ما محبت "سیــدعلی‌خامنه‌ای" را انداختے تا بیاموزیـــــم⇩⇩ درس ایستادگے را درس اینڪہ یزید‌هاے دوران را بشنـــــاسیــــــــــم و جلوے آنها ســـــرخـــــم نڪنیم.. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_مصطفی_صدرزاده @ShahidToorajii
#سبک_زندگی_جهادی بالای کوه آب نبود ، باید می رفتند از پایین کوه برف های آب شده را می آورند بالا ! رسیده بودیم بالای قله پس از سه ساعت پیاده روی ، با اینکه کلی آب خورده بودیم باز هم تشنه بودیم . حاجی قبل از ما رسیده بود ، علی مسئول قله برایمان شربت آورد ، همه برداشتیم غیر حاجی !! گفتم:" حاجی چرا شربت نمی خوری !؟ " گفت:" ما میریم پایین ، آب هست ، شما زحمت کشیدید ، این آب ذخیره ی شماست ...."
گاهی دلت می‌خواهد دنج‌ترین گوشه دنیا بشینی و با خیال راحت دلتنگی‌هایت را پهن کنی دوستت دارم ها را فریاد بزنی برای کسی که قرار نیست هیچ‌وقت دیگر، کنارت باشد ...! هرگاه پیکرم را آوردند بگذار فاطمه سلمای بابا یک بوسه بر من بزند... (قسمتی از وصیتنامه شهید ثامنی) #امیر_وجود ✍ #شهید_مهدی_ثامنی_راد ❤️ #وداع_معراج_شهدا #نازدانه_فاطمه_سلما 😍 #بازگشت_پیکر_بعداز۴سال @ShahidToorajii
نگاهت! نگاهت چه رنج عظیمی ‌ست... وقتی به یادم می‌آورد... که چه چیزهای فراوانی را هنوز به تو نگفته‌ام ... #صبحتون_شهدایی @ShahidToorajii
#داستان #حضرت_عبدالعظیم_حسنی 🔺مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی به جوان بیکار گفتند: شما برو شاه عبدالعظیم زیارت کن. زیارت که کردی بگو آقا من #بیکارم، همین؛ هیچ چیز نمی خواهد بگویی. 🔺خود آن جوان گفت: من برگشتم خانه، صبح زود زنگ زدند گفتند: حسین بیکاری؟ گفتم: آره گفت: الان بیا فلان جا، من رفتم، مرا گذاشت سر کار. می گفت: کارش سبک است و ماهی فلان قدر به من می دهد. 📚حاج آقا مجتبی ص ۲۱۴
🌹☘🌹☘🌹☘ ☘🌹☘ 🌹☘ ☘ 🍇 قسمت اول 🔮 یا زهرا س کار کتاب سلام بر ابراهیم در ایام فاطمیه به پایان رسید. شهید ابراهیم هادی یکی از ارادتمندان واقعی حضرت صدیقه بود.ابراهيم ارادت قلبی به مادر رزمندگان داشت. برای همین همیشه آرزو میکرد مانند مادرش گمنام و بیمزار باشد. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. هنوز پیکرابراهیم در سرزمین غریب فکه باقی مانده.عجیب بود.کتاب سلام بر ابراهیم در شب شهادت حضرت زهرا س در سال 88 از چاپ خارج شد! همسفر شهدا خاطرات یکی دیگر از عاشقان حضرت بود.یکی از سادات و فرزندان ایشان. بررسی نهایی این مجموعه در صبح روز شهادت حضرت زهراس در سال 89 به پایان رسید. آن روز اصفهان بودم. ظهر را به مجلس حضرت زهرا س رفتم. عصر همان روز به گلستان شهدا رفتم. در میان قبور شهدا قدم میزدم. اعتقاد قلبی داشته و دارم که این شهدا عاشقان و رهروان واقعی حضرت صدیقه بودند. اینان مانند مادر بیمزارشان مدافعان واقعی ولایت بودند. دلیرمردانی که روی پیراهنهاشان نوشته بودند: ره دشت و ره صحرا بگیرید تقاص سیلی زهرا بگیرید برای نگارش کتاب بعدی چند پیشنهاد داشتم. اما از خدا خواستم مانند کارهای قبلی خودش راه را به من نشان دهد.در گلزار شهدای اصفهان قدم میزدم. تصاویر نورانی شهدا را نگاه میکردم.به مقابل کتابفروشي رسیدم. شلوغی اطراف مزار یک شهید توجهم را جلب کرد.افراد مختلفی از مرد و زن و پیر و جوان میآمدند. مشغول قرائت فاتحه میشدند و میرفتند. کمی ایستادم. کنار قبر که خلوت شد جلو رفتم. »یا زهرا س » اولین جمله ای بود که بالای سنگ مزار او حک شده بود. به چهره نورانی او خیره شدم. سیمایی بسیار جذاب و معنوی داشت. با یک نگاه میشد به نورانیت درونی او پی برد.دوباره به سنگ مزار او خیره شدم. فرمانده دلیر گردان یا زهراس از لشكر امام حسین شهید نمیدانم چرا، ولی جذب چهره نورانی و معنوی او شده بودم! دست خودم نبود. دقایقی را به همین صورت نشستم. چند جوان آمدند و کنار مزار او نشستند. با هم صحبت میکردند. یکی از آنها گفت: این شهید تورجی مداح بود. سوز عجیبی هم داشت. کمتر مداحی را مثل او دیده بودم. سی دی مداحی او هم هست.بعد ادامه داد: او عاشق حضرت زهرا بوده. وقتی هم که شهید شد ترکش به پهلو و بازوی او اصابت کرده بود!!با آنها صحبت کردم. بچه های مسجد اباالفضل محله نورباران بودند.یکی از آنها گفت: شما هر وقت بیایی، اینجا شلوغ است. خیلی از مردم در گرفتاریها و مشکالتشان به سراغ ایشان میآیند.مردم خدا را به آبروی این شهید قسم میدهند و برای او نذر میکنند. قرآن میخوانند. خیرات میدهند. بعد به طرز عجیبی مشکالتشان حل میشود! این مطلب را خیلی از جوانهای اصفهانی میدانند. شما کافی است یک شب جمعه بیایی اینجا، بسیاری از کسانی که با عنایت این شهید مشکل آنها حل شده حضور دارند.بعد گفت: دوست عزیز اینها خیلی نزد خدا مقام دارند. نشنیدی حضرت امام فرمودند: تربت پاک شهیدان تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. رفتم به فروشگاه. سی دی مداحی شهید تورجی را گرفتم. دوباره به کنار مزار شهيد آمدم. با اینکه بارها به سر مزار شهدا رفته بودم اما این بار فرق می کرد. اصلانمیتوانستم از آنجا جدا شوم. یک نیروی عجیبی مرا به آنجا میکشاند.دقایقی بعد شخصي آمد كه با خانواده شهيد ارتباط داشت. بی مقدمه از خاطرات شهید تورجی سؤال کردم. ایشان هم ماجراهای عجیبی تعریف کرد. پرسیدم: آیا خاطرات او چاپ شده؟ پاسخش منفی بود. دوباره پرسیدم: آدرس منزل اين شهيد را داريد؟! ٭٭٭ ساعتی بعد منزل شهید تورجی بودم. مادر و تنها برادرش حضور داشتند. من هم نشسته بودم مشغول ضبط خاطرات! تا غروب روز شهادت حضرت زهرا س بیشتر خاطرات خانواده او را جمع آوری کردم. وقتی از منزل شهید خارج میشدم خوشحال بودم. خدارا شاکر بودم. به خاطر این لطفی که در حق من نمود.اینکه یکی دیگر از عاشقان و رهروان حضرت زهرا س را به من معرفی كرده است. و من نمیدانم چگونه شکر نعمتهای بی پایان حضرت حق را به جا آورم. ادامه دارد....... 📚 کتاب یازهرا @ShahidToorajii 🌹 ☘🌹 🌹☘🌹 ☘🌹☘🌹☘