💠👌نکته ناب امروز
💎 خوشا بحالِ آنها که نصیحت بپذیرند...
♦️حبیب ابن مظاهر می گوید:
بعد از استقرار امام حسین(ع) در کربلا, من جلوی خیمه نشسته بودم، دیدم کسی دارد از جلوی دشمن میآید. نگاه کردم، دیدم «قُرَّه ابن قیس حنظلی» است.
من او را می شناختم، آدم بدی نبود. تعجب کردم که در سپاه ابن زیاد چه کار می کند؟ جلو آمد، وقتی رسید گفت: حبیب، میخواهم با امام حسین ملاقات کنم. گفتم با امام حسین چه کار داری؟ گفت: عمر سعد مرا فرستاده، برای او پیامی دارم، می خواهم به ملاقاتش بروم. به او گفتم شمشیرت را بگذار برو. سلاحش را گذاشت و رفت. وقتی ملاقاتش با امام حسین "علیه السلام" تمام شد، آمد.
من او را نگه داشتم و گفتم: قره ابن قیس من که تو را می شناسم، آدم بدی نبودی، چه شد به سپاه ابن زیاد پیوستی؟
من علتش را نمی دانم اما نصیحتی میکنم؛ حالا که آمدی دیگر نرو.
حالا که به بهانة ملاقات با امام حسین آمدی دیگر برنگرد. بیا پیش ما بمان. من قول می دهم جدّش، رسول خدا تو را شفاعت کند و بهشت را برایت آماده کند، دیگر نرو. قیس قدری تأمل کرد و گفت:
من بروم. من پیام آور بودم، می روم پیغام امام حسین را می رسانم و برمیگردم. اما رفت و دیگر برنگشت...
♦️ بعدها قیس، که در فاجعه ی کربلا، با لشکر عمر سعد همکاری کرد، ضمن ابراز پشیمانی، بخشی از جریان عبور دادن زنان اهل بیت(ع) از کنار اجساد شهدا را گزارش کرده و گفته است:
«هر چه را فراموش کنم، گفته زینب، دختر فاطمه را فراموش نمیکنم که وقتی از کنار بدن برخاک افتاده برادرش حسین میگذشت، میگفت: «یا محمداه، یا محمداه، صلی علیک ملائکة السماء، هذا الحسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، یا محمداه! و بناتک سبایا، و ذریتک مقتله، تسفی علیها الصبا»
«ای محمد، ای محمد، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گویند، این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون، اعضاء بریده! ای محمد، دخترانت اسیرند، ذریهات کشته شدهاند و باد بر آنها میوزد.»
این سخنان زینب دوست و دشمن را به گریه انداخت...😭
📚 الارشاد، ج 2، ص 85
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💔
عاقبت فرزندی که نذر حضرت علیاصغر(ع) بود!
«وقتی محمدمهدی به دنیا آمد دکترها آب پاکی را ریختند روی دستم. گفتند امیدی به ماندش نداشته باش، نمیماند. محمدمهدی اولین فرزندم بود. نمیخواستند وابستهاش شوم. ریههایش کامل تشکیل نشده بود و شانس زیادی برای ماندنش قائل نبودند. من را مرخص کردند اما محمدمهدی توی دستگاه بود.
اولین باری که دستهای کوچکش را گرفتم او را نذر حضرت علیاصغر«ع» کردم. حال خوبی نداشتم. روضهها برایم مجسم میشد. روضههای دل خانمجان رباب«س»، از خودشان خواستم و چند روز بعد محمدمهدی را صحیح و سالم در آغوشم گذاشتند.
از همان نوزادی، ۷ سال نذر علیاصغر شد که لباس سقا به تن کند. محمد آنقدر ضعیف و کوچک بود که هیچ لباسی اندازه تنش نمیشد. وقتی نوزاد بود و لباس سقا تنش میکردم. این ضعیفی و ظرافتش پای روضههای علیاصغر علیهالسلام دلم را آتش میزد. مخصوصا اینکه من محمد را از دستهای کوچک این آقازاده گرفته بودم.»
این واژههای به غم نشسته، حرفهای دل «الهه عسگری» مادر شهید مدافع امنیت «محمدمهدی رضوان» است.
محمد مهدی رضوان متولد ۱۳۷۹ تهران، در ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۸ در ماموریت شبانه اطلاعاتی امنیتی در محله هرندی شوش (دروازه غار) توسط قاچاقچیان مواد مخدر و اراذل و اوباش شناسایی و مورد سوءقصد قرار میگیرد و از ناحیه سر و چشم مجروح و به کما میرود و نهایتا پس از گذشت سه روز در صبح یکشنبه ۱۹ آبان سال ۹۸ در بیمارستان سینا تهران به شهادت میرسد.
#شهید_محمدمهدی_رضوان
#محرم
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علت گریه امام سجاد علیه السلام هنگام وضو گرفتن مردم
#ماه_محرم #یاحسین
#امام_سجاد #روضه
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز گذشته در بنای تاریخ نارنجستان قوام شیراز، یک نرّه غول زورش به یک زن چادری که امر به معروف کرده رسیده و اون رو جلوی دخترش زده
ضارب بازداشت شده.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
📘کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
📝 #قسمت_یازدهم
من قبل از بلوغ ، نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم ، همیشه در مسجد حضور داشتم . کمتر روزی پیش می آمد که نماز صبحم قضا شود . اگر یک روز خدای ناکرده نماز صبحم قضا می شد ، تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم . این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت می دادم .
خوشحال شدم . به صفحه ی اول کتابم نگاه کردم . از همان روز بلوغ ، تمام کار های من با جزئیات نوشته شده بود . کوچکترین کار ها . حتی ذره ایی کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند .
تازه فهمیدم که ⪻فَمَن یَعمَل مِثقال ذَرَةِِ خَیراََ یَرَةِِ ⪼ یعنی چه . هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم ، آن ها جدی نوشته بودند !
در داخل این کتاب ، در کنار هر کدام از کار های روزانه ی من ، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می شویم ، مثل فیلم به نمایش در می آمد . درست مثل قسمت ویدیو در موبایل های جدید ، فیلم آن ماجرا را مشاهده می کردیم .
آن هم فیلم سه بعدی با تمام جزئیات ! یعنی با مواجه با دیگران، حتی فکر افراد را هم می دیدیم . لذا نمی شد هیچ کدام از آن کار ها را انکار کرد . غیر از کار ها ، حتی نیّت های ما ثبت شده بود . آن ها همه چیز را دقیق نوشته بودند . جای هیچ گونه اعتراضی نبود .
تمام اعمال ثبت شده بود . هیچ حرفی هم نمی شد بزنیم . اما خوشحال بودم که از کودکی ، همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم .
از این بابت به خودم افتخار می کردم و خودم را از همین حالا در بهترین درجات بهشت می دیدم .
ادامه دارد ....
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم🌷
🖤سلام امام زمانم🖤
🏴آجرکاللهیاصاحبالزمان
خدا به حق
قلب صبور عمه جانتان ،
ظهور شما را برساند 🏴
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
السلام علیک یا غریب العطشان...
تشنه ام تشنه ی سلامِ حسین
کاش تا پیری ام همین باشد
من و عشق علی الدوامِ حسین
السلام علیک یا اباعبدالله الحسين
صبح تون حسینی 🖤
روزی تون زیارت شش گوشه
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
سلام و عرض ادب خدمت شماعزیزان 🌸
بزرگواران برای شفای پدری مهربان ازحضورتون التماس دعا دارم🙏
لطفا محبت کنید یک حمد شفا به نیت شفای این پدر عزیز تلاوت کنید.
سپاس از همراهیتون🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🕊
نــاممـــارابنویســـیدگدایانرضا
همهشبسفرهماپرشدهبانانرضا...
#یا_امام_رضا_مددی
چهارشنبه های امام رضا جان 🌺
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯