هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
🏴السلامعلیکیاسیدالساجدین🏴
#شهادت_امام_سجاد_تسلیت🥀
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
🔻آیت الله حق شناس (ره):
غربال شدن مردم در آخر الزمان
مثل غربال شدن اصحاب حضرت امام حسين(ع)
در شب عاشوراست ..
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صدقه دادن و انواع آن چگونه است؟
بسیار آموزنده! 👌🏻
صدقه همش پول نیست!
مقید باشیم به زندگی بر مبنای درست...🤍✨
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
بسماللهالرحـمنالرحیـم
💫🍃 قرائت #زیارت_عاشورا و صد صلوات
به نیابت از
🥀 #شهید_سجاد_عفتی 🥀
🏴 هدیه به شهدا و اسرای #کربلا
و #امام_زمان 🏴
به نیت ظهور 💚
سلامتی امام زمان، رفع هم و غمشان و خوشنودی و رضایتشان از ما
سلامتی رهبر عزیزمون، حفظ عزت و درایتشون
رفع مشکلات کشور
شفای بیماران و سلامتی جانبازان عزیز
رفع گرفتاریهای خودمون، اعضای کانال، عزیزانشون و ملتمسین دعا
خدایا ما دنيايي هستیم😞 و نمیدونیم در عالم بالا چه غوغایی میکنه خواندن زیارت عاشورا، ما را از تمامی برکات زیارت عاشورا مستفیض بفرما
انشاءالله بحق شهدای دشت کربلا عاقبت بخیر باشید 🤲
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
🌼 #سجاد_عفتی
تاب دوری از رفیق شهیدش را نداشت و زمان شهادت مصطفی صدرزاده وعده داده بود که وقتی بنرهای شهادت مصطفی پایین بیاید، بنرهای من بالا میرود و همینطور هم شد.
در سال ۹۴، پس از شهادت مصطفی صدرزاده، «سجاد عفتی» به سوریه رفت و پس از چند روز جان خود را در دفاع از حرم اهل بیت(ع) فدا کرد و جوانی دیگری از جوانان کهنز افتخارآفرین شهریار شد.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
2️⃣ سجاد همیشه خنده بر لب داشت😊
در ۳۰ تیر ۱۳۶۴ در رامسر به دنیا آمد.
آن دوران پدرش جبهه بود. پدر سپاهی بود و سال ۱۳۶۰ به دست منافقین کوردل در جنگلهای چالوس ترور و سال ۱۳۶۱ در عملیات محرم از ناحیه سر و دست جانباز شد.
🤼 سجاد تکواندو کار می کرد و در کشتی مدال کشوری داشت و تا دوسال پیش از شهادت مربی کشتی بچه ها در مسجد بود و رایگان آموزش می داد.
دوران جوانی آقاسجاد در مسجد امیرالمومنین(ع) می گذشت و ایام فاطمیه، ماه محرم و صفر خیلی فعالیت داشت و به عنوان میاندار دسته ها معروف بود و از روز اول پیراهن مشکی می پوشید.
🕌 اهل زیارت بود و از کوچکترین فرصت برای زیارت رفتن استفاده می کرد.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
3️⃣ماجرای رفتن به سوریه
وقتی مصطفی صدرزاده و امیرحسین حاجی نصیری سوریه رفتند، سجاد خیلی بی تاب شد.
سجاد و امیرحسین از کلاس اول راهنمایی مثل دو برادر با هم بزرگ شدند.
تقریبا دو ماه پس از شهادت مصطفی، سجاد با امیرحسین هماهنگ کردند که سوریه بروند.
وقتی امیرحسین به سوریه رسید سجاد با او تماس گرفت که در مسیر آمدن به سوریه است و وقتی رسید به فرودگاه دمشق، امیرحسین به استقبالش رفت.
🌎 سجاد همان جا پای خود را به زمین زد و گفت: «من همین جا شهید می شوم و امیر گفت: فعلا خسته ای بیا بریم» و دوباره حرفش را تکرار کرد که همین جا شهید می شود.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
4️⃣ ماجرای گل سرخهای صورت سجاد
#مادر_شهید :
روزی که خواستیم به معراج الشهدا برویم، عروسم گفت:
سنا را نبریم چون فاطمه صدرزاده وقتی معراج آمد و پدرش را دید خیلی اذیت شد. گفتم کاری ندارم ولی فردا که سنا بزرگ شد نمی پرسد چرا من را برای آخرین دیدار نبردید؟
آقاسجاد قول داده بود که برای سنا چادر عربی بگیرد. قرار شد چادر را بگیریم و معراج که رفتیم از روی پیکر پدرش چادر را به سنا بدهیم.
🥀 به پسرم هم گفتم که گل رز بگیرد و دورصورت آقاسجاد قرار دهد.
🌟 خیلی زیبا شده بود، آن سلامی که به ارباب داده بود نورانیت خاصی به سجاد داده بود.
شهادتش را تبریک گفتم و خداراشکر کردم که چنین راهی را انتخاب کرده و خواستم دعا کند که عاقبت ما هم ختم به خیر شود.
سنا صورت پدرش را بوسید و روسری اش را بر صورت پدرش کشید و به آغوش عمویش رفت. لحظه خیلی سختی بود و همسرش وداع سختی با سجاد داشت.
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯