✨ خدای من...
🌸 با نامت آغاز میکنم
✨ که بهترین و زیباترین نامهاست
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🌸سلام یکشنبه تون سرشار از شادی🌸
الهی چنان شاد باشی ز دل💕
که تا شب بماند به لب خندهات🌸🍃
🍃🌸امروزتون پر از اتفاقات خوب
💐روز تسبیح و
🕊دعا و صلوات است امروز
💐مهدی فاطمه(عج)
🕊بین عرفات است امروز
💐کاش اینبار
🕊عرفه آخر هجران باشد
💐کن دعا بهر فرج
🕊که مستجاب است امروز
💐اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج💐
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
دعای امروز 🌷❤️🌷
خـــدایا 🤲
ای صاحب فضل و کمال
و عزّت و عظمت
امروز را روز خوب و آرامی
برای خودم، عزیزانم ودوستان
همیشه همراهم قرار بـده .
آمیـــن یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام 🙏
ای صاحب جلال و بزرگواری 🙏
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
ازلحاظروحینیازدارم
جلویضریحت
بشینموخیره
زمزمهکنم
اومدمتنهایتنها،منهمونتنهاترینم¦˼
🥺❤️
کموکسریمرادیدولیپیشمماند ؛
اورفیقیستکهپایضررممیماند . .🥺💔
|🌱
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
عظمت روز عرفه(استادعالی).mp3
6.96M
🔊
🎼 پادڪست بســیار زیــــبا
🎤 استــاد مسعــود عــالــی
🔖 عـظــمــت روز عـــرفــہ
⏱ 7 دقیـــقه و 15 ثــــانیه
نشـرپیامصـدقهجـاریهاست
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
🌷 #شهید_مرتضی_عطایی
با نام جهادی «ابوعلی» از فرماندهان لشکر فاطمیون
در روز 21 شهریورماه سال 95
🍃 مصادف با #روز_عرفه
در منطقه لاذقیه به دوستان شهیدش پیوست.
شهید عطایی متولد سال 1355 و اهل مشهد بود
که با عنوان نیروی افغانستانی وارد لشکر فاطمیون شد.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
2️⃣ #همسر_شهید #مرتضی_عطایی :
به پیشنهاد دوستم رفتیم حرم عبدالعظیم حسنی. گفتم حالا که از پرواز ماندیم از#دعای_عرفه نمانیم.
چسبیده به ضریح نماز خواندم.
بلافاصله بعد از نماز بی اختیار به سجده رفتم، اشک ها امانم را بریده بود. 😭😭
سلول های بدنم عاشقانه دوست داشتند #خدا را صدا بزنند. #دعا شروع شد، گفتم
💎 خدایا نمی دانم چرا دلم می خواهد فقط در سجده اشک بریزم و دعای عرفه را تا پایان در سجده تو باشم.
به سختی خودم را جمع کردم. حال عجیبی داشتم. انگار می دانستم که دیگر مرتضی را نمی بینم.
یک لحظه نمی توانستم جلوی اشک هایم را بگیرم.
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
❇️ مدافع حرمی که در #روز_عرفه مانند علی اصغر (ع) شهید شد.
3️⃣ #همسر_شهید #مرتضی_عطایی :
برگشتیم منزل شهید صدرزاده.
به من گفتند مرتضی زخمی شده. تا آخر شب جماعتی می رفتند و می آمدند.
انگار کسی نمی توانست بگوید چه اتفاقی افتاده.
آخر شب به خانم آقا مصطفی گفتم حرف آخر را اول بزن.
گفت: انتظار حرفی که انتظار داری از من بشنوی چیست؟
گفتم، مرتضی شهید شده؟
سرش را به نشانه تایید تکان داد.
انگار فقط به آنچه می دانستم مهر تایید خورده بود. تمام فکرم این بود چطور به بچه ها بگویم.
💥 تنها پرسیدم تیر به کجایش خورده؟ گفت به گلو
سرم را به طرف آسمان بالا گرفتم و گفتم
#خدایا_شکرت
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@ShahidToorajii
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯