🌷 #خــاطرات_شهــدا
🌺هنگامی که خبر شهات علیرضا ناهیدی را آوردند، مادر محسن شروع کرد به گریه کردن،
محسن به او گفت:
"شهادت افتخار است و منتظر باش که یک روز هم خبر شهادت مرا بشنوی…"
وقتی مادر در جوابش گفت «انشاءالله پیروز میشوید.»
💖محسن پاسخ داد:
ما خدمت میکنیم تا آنجا که زندهایم و تا خدا بخواهد و سرانجام شهید میشویم.
هرگاه از او سؤال میشد که در جبهه
چه میکند، میخندید و میگفت:
🌺"اگر خدا قبول کند، یک رزمنده هستم. مادر آنجا کاری انجام نمیدهیم که قابل توجه باشد."
محسن نیز یکی از فرماندهانی بود که تنها پس از شهادتش، خانوادهاش متوجه شدند
💖که فرمانده تیپ بوده است. چند روز پس از اینکه فرماندهان تیپ ذوالفقار توسط نیروهای
مزدور کمین خوردند، «محسن نورانی» و «محمدتقی پکوک» به شهادت رسیدند.
🌹 #شهـید_محسن_نـورایی
روحش شـاد یـادش گرامـی
🌷 @ShahidToorajii
🌹 #خاطرات_شهدا
💠 شهیدی که خبر شهادتش را داد....
🌷دو روز قبل از این که اعزام بشه باهم داشتیم صحبت می کردیم.... میگفت این سفر من برگشتی نداره...
🌷گفت خواب دیدم که شهید میشم...ان شاالله حضرت زهرا منو میخره...
🌷گفتم چه خوابی؟ گفت خواب دیدم حین انجام ماموریت یه کبوتر میاد و گوشه پیراهنم رو میگیره باخودش میبره بالا...خیلی خوشحال بود....
🌷شوق شهادت تو چشماش برق میزد.
#شهید_محسن_کمالی_دهقان
شادی روحش #صلوات
@ShahidToorajii
✅کم خوردن، اولین درس خودسازیه!
📖ناهار، مرغ سرخ کرده بود. به هر دو نفر، یک مرغ سرخ کرده ی چرپ و چیلی دادند. ما هم خوش اشتها و بخور بودیم و برای خودمان کم نزاشتیم.
دکتر چمران همیشه به ما تذکر می داد و می گفت: می دونم شما جوان هستید و جسماً می طلبه که زیاد بخورید؛ اما کم خوردن، اولین درس خودسازیه. وقت ناهار و شام، دنبال غذا ندوید و نگویید پس ناهار من چی شد. اگر یک روز ناهار نخوردید یا به شما غذا نرسید، بگذارید به حساب ریاضت تن و خودسازی. تو غذا خوردن، انگشت نما نباشید؛ تو معنویت شهره باشید.
📚 کوچه نقاش ها،ص ۱۵۷
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
@ShahidToorajii
دوستان سلام کانال شهید تورجی زاده در سروش راه اندازی شد
👇👇👇
https://sapp.ir/shahidtoorajii
عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره
شهید بابایی توی اون عملیات شیمیایی شد
سرش پر شده بود از تاولهای ریز و درشت
سرش می خارید و با خاراندن زیاد ، تاولها ترکیده بود
بنده خدا خیلی اذیت شده بود
بهش گفتم برو بیمارستان دوا و درمان کن
می گفت اگه برم بستری ام می کنن و از کارم جا می مونم ... ... چند روز بعد بیرون جزیره یه برکه آب پر از نیزار دیدیم
عباس لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد
بعد با حالت خاصی بهم گفت:
حسن! می دونی این آب ، کدوم آبه؟
با تعجب گفتم: یعنی چی؟ خب این آب هم مث بقیه آبها ، فرقش چیه؟
گفت: اگه دقت کنی می بینی این آب ، انشعابی از آب فراته
آبی که امام حسین و حضرت عباس ع تو کربلا دستشون رو باهاش شستشو دادن
عباس معتقد بود اگه سرش رو با اون آب بشوید ، تاول های سرش خوب میشه
اتفاقا سرش رو شست و شفا گرفت
چند روز بعد تمام تاول ها خوب شد و اثری ازشون نموند... ..
شهید عباس بابایی
@ShahidToorajii