📖 #خاطرات_شهدا
💐 #اخــلاص
همه لباس مخصوص جبهه پوشیده بودند به جز علیرضا .
به سختی در میان جمعیت پیداش ڪردم .
گفتم : « علیرضا چرا لباس نپوشیدی ؟! مگه نمیخوای بری جبهه ؟!»
گفت : « من به خاطر خدا به جبهه میرم .
دوست ندارم ڪسی منو در این لباس ببینه و بگه پسر فلانی هم رزمنده ست ؛
نمیخوام ڪارم برای دیگران باشه ،
میخوام فقط برای خدا به جبهه برم ...»
🌷 #شهید_علیرضا_نڪونام 🌷
@ShahidToorajii
همیشه از من میخواست برایش دعا کنم تا گمنام بماند
با لحنی که انگارتوی دلش حسرت کِشِ یک آرزوی بزرگ باشد می گفت:«مادر،می دونی چقدر از جوون های پاک و با اخلاص این مملکت شهید شدند و به آرزوشون رسیدند!!»
آخرین باری که از جبهه آمد،رفت مشهد
آنجا دلش را دخیل پنجره فولاد کرده و از امام شهادت خواسته بود
امام رضا هم که کسی را از درگاه لطفش ناامید نمیکند،حاجتش را داد و به آرزویش رسید.
@shahidToorajii
از خوشحالی انگار می خواست بال دربیاود، بار اولی بود که باهم مسافرت می رفتیم
هنوز حرم امام رضا(ع)را ندیده بود
چقدر شوق زیارت داشت!
می گفت:«شنیده ام بار اولی که بری زیارت امام رضا(ع)هر حاجتی که داشته باشی،برآورده میشه!
به محض این که برسیم حرم،اولین دعایی که بکنم،شهادته.»
وقتی به حرم رسیدیم،از آقا شهادت خواست
چه زود حاجت روا شد!
@shahidToorajii
#نماز_اول_وقت
#روایتگری_شهید_نیری
🍃گفتند: چند دقیقه ی دیگه امتحان شروع میشه. صدای #اذان اومد . احمد آهسته رفت سمت نمازخانه. دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد. این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمیگیره اما گوش نداد و رفت ...
🍀مرتب از داخل کلاس سرک میکشیدم و داخل حیاط و نمازخانه را نگاه میکردم. خیلی ناراحت احمد بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.
🌿همه رو به صف کرده بودند و آماده امتحان بودیم اما بیست دقیقه همینطور توی کلاس نشسته بودیم. نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد! همه داشتند توی کلاس پچچ میکردند که یک دفعه درب کلاس باز شد. معلم با برگه های امتحانی وارد شد.
☘همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت ما رو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه! بعد هم یکی از بچّه ها را صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن. هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا درآمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد و مثل بقیه نشست و امتحانش را داد ...
📚کتاب «عارفانه» ص ۲۶ و۲۷
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺
@ShahidToorajii