🌸🌿🍃✨🌸🌿🍃✨🌿
@Shahid_Alamdar
🍃اين اراده و روحية رزمندگان اسلام در جبهه بود. ساعت دوازده ظهر بود. بعد
از چند ساعت استراحت و نماز و ناهار دوباره حركت كرديم😊.
🌺دیگر محلی برای استراحت نبود. از شیارهای بین کوهها و در میان برف شدید به حرکت خودمان ادامه دادیم. فراموش نميکنم. آخر شب برای استراحت در جایی توقف کردیم.دقایقی
بعد دستور حرکت صادر شد. من به شخصی که در کنارم نشسته بود گفتم:
«پاشو!»
🔸اما خوابش برده بود. دوباره او را صدا کردم. اما بیفایده بود. نبضش را گرفتم. باورکردنی نبود. در همان چند دقیقه از شدت سرما به شهادت رسیده بود😔!
◽️من هم مجبور شدم به دنبال بچه ها حرکت کنم. ساعت پنج صبح روز بعد رسيديم به نقطه شروع عملیات. درست در زیر ارتفاعات دشمن بودیم.
♦️همة اين مسير سخت را بچه ها پياده طی كرده بودند، يعني بچه ها حدود بيست تا بيستوپنج ساعت راه رفته بودند. و تازه رسيده بودند به جايي كه بايد مبارزه را شروع ميكردند.
#ادامه👇
@Shahid_Alamdar
🌸🌿🍃✨🌸🌿🍃✨🌸🌿
🌸🍃✨🌿🌸🍃✨🌿🌸🍃
🔆پنج پاسگاه بود كه بايد آنها را ميگرفتيم. پاسگاهها به صورت خطی و پشت سر هم قرار داشت.
🔰تسخیر و پاكسازي پنجمین پاسگاه را به گروهان ما يعني گروهان سلمان سپرده بودند.
💠طبق دستور فرماندهي بقيه نیروها بايد طي عمليات به ترتيب در اطراف پاسگاه يك تا چهار مستقر ميشدند. قرار بود بدون آنكه دشمن بويي ببرد پیشروی کنیم.
◽️گفتند كسي حق تيراندازي ندارد تا به پاسگاه پنج برسيم. آن موقع يك حملة غافلگيرانه خواهيم داشت💪.
#پایان
↙️⇚ کانال عݪمـــدارــعـشق⇛
🆔 @Shahid_Alamdar
✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨
#خاطرات_شهدا
#شهید_محمدرضادهقان_امیری
بهش گفتم میرم حالا می موندی بعد از اتمام شدن دانشگاهت میرفتی محمدرضا گفت مادر صدای هل من ناصر ینصرنی امام حسین رو الان دارم میشنوم😃بعد شما میگین دو سال دیگه برم شاید اون موقع دیگه محمدرضای الان نبودم😔 آخرین باری که تماس گرفت گفت مادر دعا کن شهید بشم 😇مادر جواب داد برا شهید شدن باید اخلاص داشته باشی محمدرضا گفت این دفعه واقعا دلم رو اخلاص کردم و هیچ دلبستگی ندارم 🙂
🆔 @Shahid_Alamdar
🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨🌼✨
1_11937113.mp3
13.42M
مناجات سحر🌙
در باز کن که خسته ترین بنده امده 😭😭
تنها و سربزیر و سرافکنده امده
همراه با امید به اینده امده با اینکه دیر امده شرمنده امد
غرق گناه امده ام میکنی قبول 😭
🎤حاج مهدی رسولی
↙️⇚ کانال عݪمـــدارــعـشق⇛
🆔 @Shahid_Alamdar