eitaa logo
شہید مدافع حرمـ امیر لطفے🇵🇸
800 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
58 فایل
کانال رسمی"❤️شهید امیر لطفی❤️" مدافع حرم حضرت زینب سلام الله متولد:1365/7/27 تهران شهادت:1394/9/29 حلب مزار:بهشت زهرا قطعه ۲۶ ردیف ۷۲ شماره ۲۰🕊 کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور امام زمان "عج" جایز است💚
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🍀قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی صدرزاده آرزو دارم که دخترم فاطمه،‌فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان،‌ آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا می‌کنم بنده حقیر با ببخشد زیرا می‌دانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم، مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچه‌های ما یتیم شدند،‌ زن‌ها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست،‌ دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضی‌ها نگه‌داشته نشد؛ از ما گفتن ما که رفتیم .. بی‌بی زینب آن زمانی که شما در شام‌ غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بی‌احترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بی‌بی‌جان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بی‌بی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن...
🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃 خلاصه ای از زندگینامه و خاطرات شهیده: مادر شهیده: شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. بارها به مادرم گفت «مادربزرگ، این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته‌اید، چه جوابی می‌دهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد. من می‌خواهم مثل زینب (سلام الله علیها) باشم.» میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد. زینب در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت که در بیمارستان بستری شد و خدا زینب را دوباره به من داد. زینب بین بچه‌هایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت.زینب از همه بچه‌هایم به خودم شبیه‌تر بود. صبور اما فعال بود. از بچه‌گی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد. زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود.
🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃 همیشه به شوهرم می‌گفتم از هفت تا بچه‌ام، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم. زینب اهل دل بود از دوران بچه‌گی خوابهای عجیبی می‌دید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستاره‌ها در آسمان به یک ستاره تعظیم می‌کنند. وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم که آن ستاره پرنور که همه به او تعظیم می‌کردند کی بود؟ و آن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود. زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. زینب دوران دبستان به کلاسهای قرآن می‌رفت. زینب بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد.مادرم سه تا روسری برایش خرید و زینب با روسری به مدرسه می‌رفت. در مدرسه او را مسخره می‌کردند و اُمّل صدایش می‌زدند. از همان دوران روزه می‌گرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت. اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه می‌گرفت. زینب کوچکترین دخترم بود، در همه راهپیمایی‌های زمان انقلاب شرکت می‌کرد. زینب فعالیتهای انقلابی‌اش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد. 🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
امروز به یاد شهیده زینب کمایی ختم صلوات داریم و از طرف ایشون این صلوات ها را نذر ظهور آقای غریبمون امام زمان علیه السلام می کنیم🍃 باشد که در نامه ی اعمالمان آنجا که گفتند: چه داری؟ آقایمان بگوید : مرا! و سفید شود هرآنچه سیاهی است:) 💢تعداد صلواتتون رو به آیدی زیر اعلام کنید: @Yamahdimadadi13میلادسیده زینب سلام الله علیها پیشاپیش مبارک☺️ 🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃🌲🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 توجه توجه بازی ایران و آمریکا شب میلاد حضرت زینب سلام الله یه برگ برنده برای ما، توسل به حضرت زینب ،که حروف ابجد ایشان ۶۹ هست کمترین کاره ممکن این هست که امشب نفری ۶۹ صلوات برای برد ایران قرائت کنیم ان شاءالله که بحق حضرت زینب سلام الله ایران برنده میدان باشه
🌹خاطره‌ای از کودکی شهید چمران ✍شهید چمران در ابتدایی تحصیل می‌کرد. روزی دوست همکلاسی کنار تخته در حالی که معلم در تخته‌ سیاه می‌نوشت، گچی به دیوار پرتاب می‌کند که به کتف معلم می‌خورد. معلم عصبانی شده و برگشته می‌گوید: کدام پدر فلان شده این کار را کرد؟ سریع بیرون بیاید. چمران برخاسته می‌گوید: من بودم. و معلم با سیلی صورت چمران را سرخ می‌کند. بعد از چمران پرسیدند: چرا دروغ گفتی من بودم؟ چمران گفت: کسی که گچ را زده بود لاغر بود و معلم عصبی و من مطمئن بودم کتک خواهد زد و اهل بخشش نیست، او طاقت کتک نداشت و دیدم از ترس می‌لرزد، ولی من درشت‌تر بودم و طاقتم بیشتر از او بود. 📚نقل از دکتر ابوالفضل بهرام‌پور
به یاد دوست و آقای غریبمان❤️🕯 اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ و امیدم نا امید شد و زمین (با همه‌ی پهناوری اش) بر ما تنگ آمد و رحمتش از ما منع گردید. وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ تنها توئی یاور و معین ما و مرجع شکایت ما و یگانه اعتماد ما. فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد در هر سختی و آسانی بر لطف تو است. خدایا پس درود فرست بر محمد و آل محمد. اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند چشم بر هم زدن اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا، دریاب مرا، دریاب مرا السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ همین ساعت، همین ساعت، هم اکنون، زود، زود، زود یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ. اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق محمد و آل پاکیزه اش 💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 ز بیت مرتضی (علیه السلام) شاه ولایت اختری سر زد که از نور رخش، ارض و سما را زیب و زیور زد بود میلاد زینب (سلام الله علیها) آنکه اندر روز میلادش در آغوش حسینش خنده بر روی برادر زد
◽ چه در روز خوب و چه در روز بد هواداریت میکنیم تا ابد