eitaa logo
شہید مدافع حرمـ امیر لطفے🇵🇸
804 دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
58 فایل
کانال رسمی"❤️شهید امیر لطفی❤️" مدافع حرم حضرت زینب سلام الله متولد:1365/7/27 تهران شهادت:1394/9/29 حلب مزار:بهشت زهرا قطعه ۲۶ ردیف ۷۲ شماره ۲۰🕊 کپی مطالب با ذکر صلوات برای ظهور امام زمان "عج" جایز است💚
مشاهده در ایتا
دانلود
ذکر روز یکشنبه « یا ذالجلال و الاکرام ِ » @Shahid_Amir_Lotfi_313
🤲 نماز پرفضیلت یکشنبه ماه ذی القعده براى نماز در روز یکشنبه این ماه روایتى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است. @Shahid_Amir_Lotfi_313
امام على عليه السلام: چيزى چون بهشت نديدم كه طالب آن خفته باشد؛ و چيزى همانند آتش نديدم كه گريزانِ از آن، در خواب رفته باشد تحف العقول صفحه152 @Shahid_Amir_Lotfi_313
اختلاف یک بار سر یک مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم، هر کدام روی حرف خودمان ایستادیم، او عصبانی شد، اخم کرد و لحن مختصر تندی به خودش گرفت و از خانه بیرون رفت. شب که برگشت، همان طور با روحیه باز و لبخند آمد و به من گفت: بابت امروز صبح معذرت می خواهم. می گفت: نباید گذاشت اختلاف خانوادگی بیشتر از یک روز ادامه پیدا کند. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد @Shahid_Amir_Lotfi_313
اسماعیل در سال 1333 در بهبهان، شهری که فصل‌های نخستین و داستان پر حماسه 8 سال دفاع مقدس در آن ورق خورد، دیده به هستی باز کرد و در اوایل کودکی همراه خانواده‌اش، به آغاجاری هجرت نمود. پس از طی تحصیلات مقدماتی برای ادامه طریق کسب دانش، به هنرستان شرکت ملی نفت وارد شد، اما به دلیل آغاز مبارزات سیاسی و پس از دو بار دستگیری در سال 1353، از هنرستان اخراج گردید. پس از آن در کنکور شرکت نمود و در رشته آبیاری دانشکده کشاورزی اهواز، پذیرفته شد. دو سال بعد مجدداً در کنکور شرکت کرده، برای ادامه تحصیل در رشته علوم تربیتی راهی تهران شد. اسماعیل در راستای نقد و بحث افکار گوناگون، کن فرانس‌های علمی و مذهبی جالبی را در دانشکده ترتیب داده، در جریان همین جلسات به شدت شیفته و مجذوب شخصیت استاد شهید مرتضی مطهری گردید و به مطالعه دقیق آثار ایشان پرداخت. سال 1357 بود که دختر دایی‌اش را به همسری برگزید و صاحب دو فرزند شد. یک سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با توجه به احساس مسئولیتی که در قبال آن دوران احساس می‌نمود، تحصیل را ترک کرده، به اتفاق عده‌ای از دوستانش برای راه‌اندازی جهاد سازندگی آغاجاری پیش‌قدم شد. پس از چند ماه طی حکمی به مسئولیت تشکیل سپاه پاسداران در منطقه آغاجاری منصوب گردید و اولین گام‌هایش را برای فنا شدن در راه حق برداشت. مهم‌ترین حرکت ارزشمند و تاریخی اسماعیل تشکیل تیپ بدر و سازمان‌دهی و فرماندهی مجاهدین و مبار زین عراقی بود. او که در راه حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، دست از آلایش‌های دنیا شسته و دل به محبت حق سپرده بود، طی عملیات کربلای 5، در دی ماه سال 1365 درحالی‌که فرماندهی لشگر بدر را به عهده داشت در شلمچه درحالی‌که 32 سال داشت بر اثر بمباران هوایی ارتش دشمن آرام و سربلند به سوی معبود و معشوق شتافت. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد @Shahid_Amir_Lotfi_313
ماشين كولر دار همراه با آقا اسماعيل از سه راه خرمشهر به سمت خط رد حركت بوديم. ماشين ما يك استيشن كولردار بود. چند نفر از بسيجي ها به محض ديدن استيشن ، دست بلند كردند . من هم مشتاقانه پا روي ترمز نهادم و آنها را سوار كردم. يكي از آنان ، همين كه سوار شد و هواي خنك داخل را احساس كرد ، با لحن خاصي گفت: «واي ، شما چه جاي خنكي نشسته ايد!» سردار با شنيدن اين جمله در خود فرو رفت و چيزي نگفت ؛ ولي وقتي آنان پياده شدند ، به كولر اشاره كرد و گفت: «خاموشش كن!» وي بعد از آن روز ، ديگر سوار ماشين كولردار نشد و به تردد با يك ماشين آمبولانس قناعت كرد. روزي – در آمبولانس- سر صحبت را باز كرد و گفت: «من چون فرمانده هستم ماشين كولردار سوار شوم و بچه بسيجي ها در هواي گرم بسر ببرند؟!» 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد @Shahid_Amir_Lotfi_313
شهید اسماعیل دقایقی در سال ۱۳۳۳ در شهرستان بهبهان به دنیا آمد. مسلمان شیعه بود. پاسدار بود. در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد. بیست و هشتم دی‌ماه ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر بمباران هوایی عراق به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد @Shahid_Amir_Lotfi_313
«ربنا افرغ علی نا صبرا و ثبت اقدام نا و انصرنا علی القوم الکافرین» ... سلام بر خاندان عصمت و طهارت. درود بر خمینی و سلام بر امت حزب الله. خدایا! از تو می‌خواهم در هنگامی که شیطان سستی به سراغم می‌آید، او را دور سازی و مرا قوت و آرامش عطا فرمایی که: «و لا حول ولا قوه الا با الله» پدر و مادر گرامی! در مقابل شما شرمنده‌ام که توفیق خدمت به شما و اجرای حقوق شما خیلی کم نصیبم گشت ... انشاء الله خداوند به شما صبر عطا فرماید و شما از جمله کسانی باشید که مردم و خصوصاً خانواده شهدا و اسراء و معلولین را دلداری بدهید ... همسر محترم: در حدود این 5 سال زندگی، از خصوصیات تو بهره بردم و مرا بسیار احترام کردی که لایق آن نبودم. پیوند من و تو با شعار اسلام و ایمان شروع شد و بعد سعی نمودیم هر روزمان با روز دیگر متفاوت باشد و احکام اسلام را پیاده کنیم ... در تربیت ابراهیم و زهرا سعی خود را بنما... انشاء الله که اگر بهشت نصیبم شد، یکدیگر را در آنجا ملاقات کنیم. برادران و خواهران! برای شما آرزوی صبر و استقامت و پیگیری اهداف اسلامی را دارم ... در راه حسین (ع) رفتن، حسینی شدن را می‌خواهد. دیدن برادران رزمنده در خط اول که با آرامش مشغول نماز هستند و ... با سلاح مختصر با [دشمنان] مبارزه می‌کنند، از تجلیات حسینی شدن این امت است که مرا به وجد آورده است... از همه شما التماس دعا دارم. پاسدار اسماعیل دقایقی 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد @Shahid_Amir_Lotfi_313
مهریه ازدواج سال 58 تصمیم به عقد رسمی گرفتیم. مادرم مهر مرا بالا گرفته بود تا حداقل یک چیز این ازدواج که از دید ان ها غیر معمول بود شبیه بقیه مردم شود! اگر چه هیچ کداممان موافق نبودیم ولی اسماعیل گفت :(( تا اینجا به اندازه کافی دل مادرت را شکسته ایم ! برای من چه فرقی دارد من چه زیاد چه کمش را ندارم! راستی نکند یک بار مهرت را بخواهی شرمنده ام کنی !)) من هم که نمی خواستم به مادرم بی احترامی شده باشد مهریه پیشنهادی را قبول کردم اما همانجا قبل از انکه وارد سند ازدواج کنند به اسماعیل بخشیدم. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد @Shahid_Amir_Lotfi_313
انتهای یک جاده برای شناسایی با ابو یاسین تا نزدیک عراقی‌ها رفته بودند. گلوله پشت گلوله خمپاره بوده بر زمین می‌نشست. یکی از همان گلوله‌ها درست کنار اسماعیل و ابو یاسین منفجر شد. و هر دو چند ترکش ریز خوردند. طبیعی بود آن همه آتش بر سر نیروهای ایرانی بریزد چرا که رزمندگان تا نزدیک دروازه‌های بصره پیش آمده بودند و منتظر فرصت بودند اما این شهر بندری راهم مثل فاو فتح کنند. ازقضا مجاهدین تیپ 9 بدر هم در عملیات کربلای پنج حضور فعال داشتند عده‌ای از نیروهای این تیپ حتی با پای برهنه و به عشق کربلا به عملیات آمده بودند و در همان منطقه حسابی از پس عراقی‌ها برآمده بودند. اسماعیل و ابو یاسین هم برای شناسایی رفته بودن دو حالا داشتند مواضع و خاک ریزهای دورو برشان را با نقشه تطبیق می‌دادند. صورت برافروخته اسماعیل برای ابو یاسین ناآشنا شده بود. و خودش هم احساس سبکی می‌کرد. از شب قبل که با زن و فرزندانش خداحافظی کرده بود تا آنجا که تیررس دشمن بودند همه‌اش منتظر یک اتفاق بود در میان خاک ریزها و کوره راه‌ها، بهت جاده‌ای افتاد که انتهایش در دود و غبار محو شده بود. فهمید که آنجا آخر خط است چیزی شبیه آنچه که در خواب دیده بود. لبخندی زد و صدای قلبش در هیاهوی حمله هواپیماهای عراقی گم شد. چند لحظه بعد بمب‌های خوشه ای زمین و آسمان را سیاه کرد وقتی گردو خاک فرونشست ابو یاسین بود و پیکر غرق در خون اسماعیل. انگار که سالهاست به خواب رفته بودند .. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ تولد @Shahid_Amir_Lotfi_313
۸ تیـــــر ۱۳۶۶، بمــــباران شیــمیــاییِ ارتـــش بعـــث عـــراق، نفـــس بســــیاری از مردم غیــر نظـــامی ســـردشت را، گرفتــــــــــ دمی عمیـــق، پر از بوی عِطــر تاکستـان گلی قشنگ، پر از حس زندگی، در دشت ز دور دسـت صـدایی عـجیـــب می آیـد صدای گردش زنبور هاسـت آن ورِ دشت سه چار آتش سرکـش بلنــد شد از شهـر گمان کنم که کمی صائـقـه زده بـر دشت مِـهـی غلیـــظ گرفتـه فضــای اینجــا را خـدا کنـد که ببـارد همیـشه در هر دشت گـل قشـنگ مـن آن روز، بر زمیـن افتــاد دلم برای گلـم سوخت، سوختم در دشت دمی عمیــق، چرا بوی تــاک نیست دگر؟ و بـاز دم که خفـه مانـد، در دلِ سردشت به قلمــــ : وصـــــالـــــــ✿⃟ 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ بمباران @Shahid_Amir_Lotfi_313
مے‌دهند در جبهہ! و ما خوب مے‌دانیم همہ شدند.. ای کاش ما هم در امتحان بندگی، قبول بشویم... شبتون شهدایی❣ @Shahid_Amir_Lotfi_313