eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
9.1هزار ویدیو
56 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•تقوای قلب یعنی چی؟ یعنی تو دلت مواظب باش یه اتفاق بد نیفته. ⁦⁦ (:
. ابراهیم بعدها در مصاحبه با مجله پیام انقلاب شماره فروردین 61 می‌گوید: "آن شب و در آن بیابان هر چه به اطراف می‌رفتیم چیزی جز دشت نمی‌دیدیم. لذا در همانجا به سجده رفتیم و دقایقی در این حالت بودیم و خدا را به حق حضرت زهرا(س) وائمه معصومین قسم می‌دادیم. در آن بیابان و درآن شرایط ما بودیم و امام زمان (عج) و فقط آقا را صدا می‌زدیم و از او کمک می‌خواستیم، اصلاً نمی‌دانستیم چکارکنیم. تنها چیزی که به ذهن ما می‌رسید توسل به ایشان بود". ‌ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍آیا بوی عطر بدن شهید سید احمد پلارک واقعی است راوی آقای سید هادی کسایی زاده... 🌷گلزار شهدای تهران مرداد ماه 1402 ...🌷🕊
❤️ نام اثر... ۱:۲۰ خونین
: 💥مرحوم مشهدی حسن یزدی که از صالحین و منتظران حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوده است می گوید: تقریبأ در سال ۱۳۵۰ شمسی یک روز صبح زود به کوه خلج ( کوهی در قسمت قبله مشهد) رفتم و آنجا مشغول زیارت خواندن و توسل به امام زمان علیه السلام شدم و حال خیلی خوبی داشتم و با آن حضرت مناجات می کردم‌ و می گفتم : آقاجان! ای کاش زودتر ظهور می کردید و من هم ظهور شما را درک می کردم. پس از توسل از کوه پایین آمدم و به منزل رفتم قدری استراحت کنم . ✨نمی دانم درعالم رویا بود یا در خواب و بیداری دیدم در همان مکان روی کوه خلج هستم و آقا و مولایم صاحب الزمان علیه السلام در حالی که دست هایشان را برپشت گذاشته بودند خیلی غریبانه و اندوهناک به طرف شهر مشهد نگاه می کردند. عمق نگاه حضرت مرا دیوانه کرده بود٬ چشم های زیبای او با من حرف می زد... گفتم: آقاجان تشریف بیاورید داخل شهر( منظورم ظهور حضرت بود) 👈 حضرت فرمودند: «من در این شهر غریبم !» گفتم : آقا! قربانتان بشوم٬ اگر کاری دارید من برای شما انجام دهم. 👈فرمودند: « ما کارگران( شیعیان )زیادی داریم، ولی آنها حق ما را می خورند و اکثرأ یک قدم برای ما برنمی دارند و به یاد ما نیستند!!!» دراین لحظه به خود آمدم ؛ خود را در خانه دیدم و در فراق آن امام مهربان و غریبم بسیار اشک ریختم. ✨ملاقات با امام عصر ٬ ص ۱۰۲ و مطلع الفجر ٬ ص ۲۰۷ =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟!
تشرف مرحوم فشندی رحمه الله خدمت امام زمان (عج) مرحوم حاج محمد علی فشندی تهرانی رحمه الله که تشرف ایشان به محضر امام زمان ارواحنا فداه در صحرای عرفات بین علما و اهل ولایت مشهور است به بعضی از خواص فرموده بودند: مدتی بود که توفیق دیدار حضرت را پیدا نکرده بودم و از ایشان طلب ملاقات می کردم تا این که به من فهماندند که به مسجد مقدس جمکران مشرف شوم وقتی داخل صحن مسجد شدم دیدم سید جلیل القدری وارد مسجد شدند با خود گفتم این سید در این هوای گرم تابستان از راه رسیده و تشنه هستند لیوان آبی را خدمت ایشان دادم میل فرمودند و مقداری کمی از آن را باقی گذاشتند. دقت کردم دیدم چهره حضرت است. عرض کردم آقا مردم گرفتارند عنایتی بفرمایید حضرت فرمودند: ما به گرفتاری دوستانمان می رسیم مشکلاتشان را حل می کنیم به بیمارانشان توجه داریم اما این مردم کم لطفند. اشاره کردن به همان مقدار آبی که مانده بود و فرمودند: به همین اندازه هم یاد ما نیستند. اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد . در همان موقع حضرت غایب شدند در حالی که امر به دعا برای فرج نمودند.
شفاعتت میکنه اون شهیدی که؛ موقع گناه میتونستی گناه کنی ولی به حرمت رفاقت با اون گذشتی...!! شهید حسین معزغلامی🌷
🕊✨ اجرڪسانی‌ڪه‌درزندگی‌خود مدام‌درحال‌درگیری‌بانفس‌هستندو زمانی‌ڪه‌نفس‌سرڪش‌خودرا،رام‌نمودند خداوندبه‌مزداین‌جهاداڪبر شهادت‌راروزی‌آنان‌خواهدڪرد.♥️'!
🌺🍃دعای مادرانه حضرت فاطمةُ(س) در روز شنبه 🌺🍃 🌺🍃خدایا! گنجینه های رحمتت را برای ما بگشای و به ما ای خدا رحمتی ارزانی دار که از آن پس، ما را در دنیا و آخرت، عذاب نکنی، و از نعمت گسترده ات ما را رزق حلال و پاکیزه روزی کن، و ما را محتاج و نیازمند کسی جز خودت مگردان، و سپاسگزاری ما را از خودت، و نیازمندی و درویشی ما را به درگاهت زیاده کن، و با تو، بی نیازی و کفایت از غیر تو است.🍃 🌺🍃بار خدایا! در دنیا، برای ما گشایش قرار ده. خدایا! به تو پناه می بریم از این که در هیچ حالی، روی خویش را از ما بگردانی؛ بلکه همواره توجّه تو را خواهانیم.🌺🍃 🌺🍃بار خدایا! بر محمّد و آل محمّد، درود فرست و آنچه را تو خود دوست داری، به ما عطا کن و آن را نیروی ما برای آنچه تو دوست داری، قرار ده، ای رحم کننده ترین رحم کنندگان!🌺🍃 بحار الأنوار: ج ۹۰ ص ۳۳۸ ح ۴۸۵
‌‌🌿🍀‌‌‏ ابراهیم هر وقت اسم مادر سادات به زبان می آورد بلافاصله میگفت: سلام الله علیها. 🌿✨یکبار در زورخانه مرشد بخاطر ایام فاطمیه شروع به خواندن اشعاری در مصیبت حضرت زهرا کرد. 🌿✨ابراهیم همینطور که شنا میرفت باصدای بلند گریه می کرد و آنقدر گریه کرد که مرشد مجبور شد شعرش را تغییر دهد. روزی که از بیمارستان مرخص شد حدود ۸ نفر از رفقایش حضور داشتند ابراهیم گفت وسط اتاق پرده بزنید تا خانم ها نیز بتوانند بیایید می خواهم روضه حضرت زهرا بخوانم. ❣راوی:حسین جهانبخش ❣