بهش گفتم: بابک من به خاطر خانوادم
نمیتونم بیام دفاع از حرم!
گفت: توی کربلا هم دقیقا همین بحث بود،
یکی گفت خانوادم
یکی گفت کارم
یکی گفت زندگیم
اینطوری شد که امامحسین(ع) تنها موند
و من واقعا جوابی نداشتم برای حرفش..:)💔
#شهید_بابکنوریهریس
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حتما ببینید
این ویدیو ارزش هزاران بار دیده شدن را دارد....
17.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏯ #نماهنگ احساسی
🍃نام تو را گفتم و باران گرفت
🍃خیس شد از گریهی ما صحنها
🎤 #حسین_سیب_سرخی
👌بسیار دلنشین
#شهیدانه🕊
شهید محمّد ابراهیم همّت
سر تا پاش خاکی ، و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود. از چهرهاش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضوگرفت
تا نماز بخونه. گفتم: شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور، بعد نماز بخون. سرِ سجاده ایستاد، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم... کنارش ایستادم.
☀️ حس میکردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. محمد ابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...
📚 یادگاران «کتاب همت» ، صفحه 56 به روایت همسر شهید.