eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.2هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
7.4هزار ویدیو
49 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
🔵#داستان_ظهور ۸ 💠صدای شیطان به گوش می‌رسد... 🔹مدّتی است مردم دنیا صدای جبرئیل و ندای او را شنیده
۹ 💠لشکری که در دل زمین فرو می‌رود ... 🔹امشب، شب چهاردهم «مُحرّم» است و آسمان شهر مکه مهتابی است. چهار شب از ظهور امام زمان می‌گذرد و در شهر مکّه آرامش برقرار است، البته همچنان بیرون شهر سپاه سفیانی مستقر شده و شهر را در محاصره دارند. سپاه سفیانی هراس دارد که وارد شهر شود و با لشکر امام بجنگد. آنها منتظرند تا نیروی کمکی از مدینه برسد تا بتوانند به جنگ امام بروند. امشب، سیصد هزار نفر از سربازان سفیانی از مدینه به سوی مکّه حرکت می‌کنند. سفیانی به آنان دستور داده تا شهر مکّه را تصرّف و کعبه را خراب کنند و امام را به قتل برسانند. این نقشه شوم سفیانی است. 🔹به راستی، امام زمان که فقط سیصد و سیزده سرباز دارد، چگونه می‌خواهد در مقابل لشکری با بیش از سیصد هزار سرباز مقابله کند؟ من می‌دانم که خدا هرگز ولیّ خود را تنها نمی گذارد. سپاه سفیانی از مدینه به سمت مکّه حرکت می‌کند و بعد از اینکه از مدینه خارج شد در سرزمین «بَیْدا» مستقر می‌شود. 🔹می دانید «بَیْدا» کجا است؟ حدود پانزده کیلومتر در جاده «مدینه» به سوی «مکّه» که پیش بروی به سرزمین «بَیْدا» می‌رسی. پاسی از شب می‌گذرد... آن مرد کیست که سراسیمه به این سمت می‌آید؟ نگاه کن! ظاهرش نشان می‌دهد که اهل مکّه نیست. او از راهی دور آمده است. آن مرد سراغ امام را می‌گیرد، گویا کار مهمّی با آن حضرت دارد. یاران امام، آن مرد را خدمت امام می‌آورند. آن مرد می‌گوید: «ای سرورم! من مأموریّت دارم تا به شما مژده بزرگی بدهم، یکی از فرشتگان الهی به من فرمان داد تا پیش شما بیایم». 🔹من که از ماجرا خبر ندارم، از شنیدن این سخن تعجّب می‌کنم. چگونه است که این مرد ادّعا می‌کند فرشتگان را دیده است؟ امام که به همه چیز آگاهی دارد، می‌گوید: «حکایت خود و برادرت را تعریف کن ». آن مرد رو به امام می‌کند و چنین می‌گوید: «من آمده‌ام تا بشارت دهم که سپاه سفیانی نابود شد. من و برادرم از سربازان سفیانی بودیم و به دستور سفیانی برای تصرّف مکّه حرکت کردیم. وقتی به سرزمین بَیْدا رسیدیم، هوا تاریک شده بود، برای همین، در آن صحرا منزل کردیم. ناگهان فریادی بلند در آن بیابان پیچید: ای صحرای بَیْدا! این قوم ستمگر را در خود فرو ببر!». آن مرد سخن خود را چنین ادامه می‌دهد: «سپش من با چشم خود دیدم که زمین شکافته شد و تمام سپاه را در خود فرو برد. فقط من و برادرم باقی ماندیم و هیچ اثری از آن سپاه بزرگ باقی نماند. من وبرادرم مات و مبهوت مانده بودیم. ناگهان فرشته ای را دیدم که برادرم را صدا زد و گفت: اکنون به سوی سفیانی برو و به او خبر ده که سپاهش در دل زمین فرو رفت. بعد از آن رو به من کرد و گفت: به مکّه برو و امام زمان را به نابودی دشمنانش بشارت ده و توبه کن». 🔹حالا دیگر خیلی چیزها برای من روشن شده است. آری خداوند به وعده خود وفا نمود و دشمنان امام زمان را نابود کرد. آن مرد که از کرده خود پشیمان است، وقتی مهربانی امام را می‌بیند توبه می‌کند و توبه اش قبول می‌شود. آیا می‌دانی آن فرشته ای که با این مرد سخن گفت که بود؟ آن فریادی که درصحرای «بَیْدا» بلند شد چه بود؟ او جبرئیل بود که به امر خدا به یاری لشکر حق آمده بود تا سپاه طاغوت را نابود کند. سپاه سفیانی که می‌خواست کعبه را خراب کرده و با امام زمان بجنگد به عذاب خدا گرفتار شده و در دل زمین فرو رفته است. خبر نابودی سپاه سفیانی به سرعت در همه جا پخش می‌شود. گروهی از آنها که از ماه‌ها قبل، مکّه را محاصره کرده بودند، با شنیدن این خبر فرار می‌کنند. سفیانی که در شهر کوفه است با شنیدن این خبر، ترس تمام وجودش را فرا می‌گیرد و فکر حمله به مکّه را از سر خود بیرون می‌کند. 🔰ادامه دارد... ✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
۱۰ 💠لشکر ده هزار نفری می‌آید .... 🔹مردم مکّه بعد از اینکه خبر نابودی سپاه سفیانی را می‌شنوند خیلی می‌ترسند و برای همین شهر آرام می‌شود و دیگر کسی به فکر دشمنی با امام نیست. پایتخت حکومت جهانی امام، شهر کوفه است و من منتظر هستم تا همراه او به سوی کوفه حرکت کنم. خیلی دوست دارم بدانم امام چه موقع به سوی کوفه حرکت خواهد کرد، نزد یکی از یاران امام می‌روم و از او می‌پرسم: چرا امام به سوی کوفه حرکت نمی کند؟ او در جواب می‌گوید: امام منتظر است تا همه افراد لشکرش به مکّه بیایند. 🔹آری، از وقتی که جبرئیل ندا داد و مردم را به سوی امام فرا خواند، عدّه زیادی حرکت کرده اند. آنان به مکّه دعوت شده اند و مأموریت دارند که به امام بپیوندند. آیا تا به حال دیده ای که پرندگان چگونه به سوی لانه‌های خود پناه می‌برند؟ این افراد هم این گونه به مکّه پناه می‌آورند و در خدمت امام به آرامش واقعی می‌رسند. اراده خداوند این است که خروج امام از مکّه با همراهی این لشکر ده هزار نفری باشد. 🔹اگر به خارج از مکّه بروی می‌بینی که شیعیان با چه اشتیاقی به سوی مکّه می‌شتابند! مثل اینکه یک مسابقه برگزار شده است، مسابقه ای برای هر چه زودتر رسیدن به مکّه برای یاری امام! این شوقی است که خداوند در دل شیعیان قرار داده است و آنان را این چنین بیقرار نموده است. آنان با عشقی مقدّس، بیابان‌ها را پشت سر می‌گذارند و تمام سختی‌ها را در راه یاری امام تحمّل می‌کنند. و تو خود می‌دانی که سیصد و سیزده یار به گونه ای دیگر به مکّه آمدند. آنان با «طیّ الارض» و در شب قبل از ظهور به مکّه آمده اند. آنها در واقع، فرماندهان لشکر امام هستند و در آینده ای نزدیک، هر کدام از طرف امام، حاکم قسمتی از دنیا خواهند شد. ولی این ده هزار نفری که در راه مکّه هستند سربازان لشکر امام می‌باشند، آنها می‌آیند تا قائم آل محمد (علیه السلام) را یاری کنند. 🔰ادامه دارد... ✍نویسنده: مهدی خدامیان آرانی
🌷امروز مهمان شهید رجبعلی ناطقی هستیم 🌷 🔹 شهید دوم فرورديــن ،۱۳۴۲ در شهرستان بروجن به دنيا آمد. شهید ناطقی دانش آموز دوم متوسطه در رشته فرهنگ و زبانهاي باســتاني بودکه از سوي بســيج در جبهه حضور يافت. 💠 ســوم فروردين ،۱۳۶۱ در دشت عباس توســط نيروهاي عراقي بر اثر اصابت گلوله به سر، شهيد شد. 🔹 مزار او در روضۀالشهداي زادگاهش قرار دارد. https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
🌷امروز مهمان شهید رجبعلی ناطقی هستیم 🌷 🔹 شهید دوم فرورديــن ،۱۳۴۲ در شهرستان بروجن به دنيا آمد. شه
🔹مادر شهید با نگاهی به عکس فرزند شهیدش گفت: 💠رجبعلی هر وقت میرفت جبهه و برمیگشت زیباتر و نورانی تر میشد. احترام به پدر و مادر ،راه و رسم زندگیش بود.   💠هر وقت رجبعلی از جبهه برای مرخصی می اومد با چهل تا از رزمنده ها شبها توی خونه دعا و قرآن میخوندند و  روی موکت میخوابیدند و دست به رختخواب ها نمیزدند  میگفتند :رزمنده ها الان توی جبهه  روی سنگ ها خوابیدند.. 💠 صبح هم راهی بسیج میشدند. و گاه خونه برای افراد محروم حیدر آباد میساختندو بعد از مرخصی دوباره راهی جبهه میشدند.  از اون جمع چهل نفر اغلب شهید شدند 💠رجبعلی برادری داشت به اسم جمال ، که اونم آسمونی شد در عملیات نصر 4 شهید شد. این دو برادر با فاصله 6 ماه شهید شدند و وقتی از مادر درباره شهادت رجبعلی و جمال پرسیدیم گفتن: با خدا معامله کردم . https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
فرازی از وصیت شهیدرجبعلی ناطقی : 🌷خدایا؛ کمک کن در راه عشق تو بسوزم و مانند یک عاشق و دلباخته در راه تو فانی شوم🍃 🕊خدایا؛ ما که در این راه پانهادیم، .فقط به خاطر رضای تو و به خاطر یاری‌کردن قرآن و امام عزیزمان بوده... 🌷🍃خداوندا؛ به جبهه می‌روم با چشمی باز و با فکری روشن و با عشقی به معشوق، خداوند بزرگ. تنها هدف من این است که رضایت خداوند تبارک و تعالی را جلب کنم. https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
💫 به نام خداوند بخشنده مهربان 💫 🔹 پنجمین ختم قرآن کریم ماه رجب به نیابت از همه شهدا و همه اموات 💠هدیه به چهارده معصوم ،حضرت ابوالفضل ،حضرت ام البنین ،حضرت رقیه ،حضرت زینب سلام الله علیها 💠به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ﷽📖جزء1⇦ 🌹 ﷽📖جزء2⇦ 🌹 ﷽📖جزء3. 🌹 ﷽📖جزء4. 🌹 ﷽📖جزء5⇦ 🌹 ﷽📖جزء6🌹 ﷽📖جز7 🌹 ﷽📖جزء8⇦🌹 ﷽📖جزء9⇦ 🌹 ﷽📖جزء10⇦🌹 ﷽📖جزء11 🌹 ﷽📖جزء12 🌹 ﷽📖جزء13 🌹 ﷽📖جزء14⇦🌹 ﷽📖جزء15 🌹 ﷽📖جزء16⇦🌹 ﷽📖جزء17. 🌹 ﷽📖جزء18⇦ 🌹 ﷽📖جزء19⇦🌹 ﷽📖جزء20 🌹 ﷽📖جزء21. ﷽📖جزء22⇦ ﷽📖جزء23⇦ ﷽📖جزء24⇦ ﷽📖جزء25 ﷽📖جزء26 ﷽📖جزء27⇦ ﷽📖جزء28⇦ ﷽📖جزء29⇦ ﷽📖جزء30 🕊🥀اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ وَآلِ مُحَمـَّدﷺوَ عَجِّـل فَرَجَهُـم🥀 🌾اللّٰھـُمَّ ؏َجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَجْ 🥀 لبخند امام زمان(عج) روزی قلب هایتان🤲
4_5783045401024138856.mp3
6.09M
🎧 ترجمه صفحه 61 قرآن کریم: 🌷تلاوت این صفحه هدیه به محضر حضرت بقیه الله الاعظم روحنافداک 🌷 🔹به نیابت از ▫️ در اصل نبوت، همه‌ی پیامبران یکسانند. ▫️ پذیرش غیر از اسلام یعنی باختن سرمایه‌ی عمر، در آخرت. ▫️ لعنت خدا و فرشتگان، بر انسان‌های بی‌دین لجباز بدکار، آنان مهلت فرار ندارند و اهل عذاب می‌شوند، مگر توبه‌کنندگان جبران کار. ▫️ توبه در لحظه‌ی جان دادن چه سود. ▫️ بی‌دین‌ها دادرسی ندارند؛ حتی اگر تمام زمین را پر از طلا کنند. @qurandelan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا