eitaa logo
شَھید‌ابرٰاهیم‌هٰادےٓ
2.1هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
7.1هزار ویدیو
47 فایل
﴾﷽﴿ • -اینجاخونہ‌شھداست شھدادستتو‌گࢪفتنانکنہ‌خودت‌ دستتوبڪشۍ :)♥ کپی : واجبه‌مومن📿⚘ https://eitaa.com/joinchat/2500919420Ceb7eaaa205
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ♥️ســـیدے! یــابن الــحسن!♥️ 👈🏼 مِــــن هــــجرِک یاحـــــبیب، قـــــلبے قــــد ذاب مــــــــهدیمـ ازفــــــــــراق دورے تـــــــــو، دیـــــگرطـــــــاقتے نـــــــمانده، جــز ایــنکه تـــسّلایمـ دعـــاے فــــرجت بـــــاشد...      ا‍❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨‌ 💟بـــسم اللــه الــرحمن الــرحيم 💞إِلــــَهِے عـــَظُمَـ الْــــبَلاءُ وَ بــَرِحَ الْـــخَفَاءُ وَ انــــْکَشَفَ الْــــغِطَاءُ وَ انْــــقَطَعَ الـــرَّجَاءُ وَ ضــــَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُــــنِعَتِ الــــسَّمَاءُ وَ أَنْـــــتَ الْــــمُسْتَعَانُ وَ إِلَــــیْکَ الْــــمُشْتَکَے وَ عــــَلَیْکَ الْــــمُعَوَّلُ فـــِے الـــشِّدَّةِ وَ الــــرَّخَاءِ اللــــهُمَّـ صَـــلِّ عَـــلَے مُـــــحَمَّدٍ وَ آلِ مُــــحَمَّدٍ أُولِــــــے الْأَمْـــــــرِ الَّـــــذِینَ فَـــــرَضْتَ عَــــلَیْنَا طـــــَاعَتَهُمـْ وَ عـــــَرَّفْتَنَا بِـــــذَلِکَ مَــــنْزِلَتَهُمْـ فَـــــفَرِّجْ عــــَنَّا بِـــحَقِّهِمْـ فَـــرَجا عـــَاجِلا قَـــرِیبا کَـــلَمْحِ الـــْبَصَرِ أَوْ هُــــوَ أَقـــْرَبُ یَا مـــُحَمَّدُ یَا عَلِےُّ یَا عَلِےُّ یَا مُـــحَمَّدُ اکـــْفِیَانِے فـــَإِنَّکُمَا کـــَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فـــــَإِنَّکُمَا نـــَاصِرَانِ یَا مَــــــوْلانَا یَا صـــَاحِبَ الـــزَّمَانِ الـــْغَوْثَ الْـــغَوْثَ الْــغَوْثَ أَدْرِکـــْنِے أَدْرِکْنِی أَدْرِکْــنِے الــسَّاعَةَ الـــسَّاعَةَ الــسَّاعَةَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ الْـــعَجَلَ یَا أَرْحَـــمَ الـــرَّاحِمِینَ بِــــحَقِّ مـــُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الــــطَّاهِرِینَ..💞 ❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖✨🌟✨‌ 👆🏼وبــــراے مـــحبوب عـــالمین روحـــے وارواح الـــعالمین لــــــــتراب مــــــــقدمه الــــفداه💔 ا‍❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨ 💟بــسمـ الله الــرحمن الــرحیم 💓اَللّـــهُمـَّ كُــنْ لِـــوَلِيِّكَ الْـــحُجَّةِ  بْنِ الْــــحَسَنِ صــــَلَواتُكَ عـــــَلَيْهِ  وَعَــــلے آبـــائِه فـي هــــــــذِهِ  الــــسَّاعَةِ وَفـــي كُــلِّ ســــاعَة  وَلـــِيّاً وَحــافِظاً وَقــائِداً وَنــاصِراً  وَدَلــــيلاً وَعَــــيْنا حـَتّے تُـــسْكِنَهُ  اَرْضــــــَكَ طَــــوْعاً وَتُــــــمَتِّعَهُ  فــــیها طــــویلا...💓 ❖═▩ஜ••🎇🎆🎇••ஜ▩═❖🌟✨🌟 یـــقین بــــدانیمـ که اوهــمـ، هــر لــــحظه، دعـــایمان مے کــند... 🌤اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّجْ 🌤 💠 بیایین برای تعجیل و سلامتی قطب عالم امڪان 💠حضرت صاحب الزمان عج سه توحید 💠به نیت هدیه یڪ ختم ڪامل قرآن به مولا عج قبل از خواب هرشب عاشقانه هدیه ڪنیم 🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 بِســـم‌ِالله‌الرَحمــن‌ِالرَحیــم 🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، 🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، 🌿بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، 🌿وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، 🌿وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، 🌿فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . شادی ارواح طیبه ی شهدا بالاخص پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی صلوات🌹 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم✨ @Shahid_ebrahim_hadi3
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد" هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه @Shahid_ebrahim_hadi3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل ها هدایت میشود!
دلگيرکه شدۍ از زمانه، تعطیل کن زندگۍرا برس به داد ِدلَت...‌‌ حرم اگرنیافتۍشھدا هستند گلزارشان میشودمأمنۍ براۍ دلت🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🤍کسی که آل یاسین میخونه مطمئن باشه که امام زمان جوابش رو میده شنبه های مهدوی
47.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. قویترین نماهنگ کشور که ترکوند🧨نماهنگ سنگر میسازیم😎 🔴 امام خامنه‌ای: نــسل جـــوان ما آیــنده ساز کشور است، دهه هشتادی ها انقلاب را به هدف خود خواهند رساند... کاری از گروه جهادی رسانه‌ای هتنا گروهی که همیشه کف میـــدونه و جهادی فعالیت میکنه و متصل به هیچ ارگانی نیست😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 🔸 ۸ روز تا غدیر امام رضا علیه‌السلام فرمودند:  «روز غدیر روز تبسم به چهره مؤمنین است.» اقبال الاعمال، ج۱، ص۴۶۴.
🕊🌷 امروز مهمان شهید مدافع حرم سیدجاسم نوری هستیم 🕊 💠شهیدی که به پاس مشاوره وی در آزاد سازی شهر دجیل لقب "سبع الدجیل" شیرمرد دجیل را به خود اختصاص داد . شهید مدافع حرم «سید جاسم نوری» در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۴۶ در حمیدیه چشم به جهان گشود. وی در روز‌های نخست جنگ تحمیلی در دوران هشت سال دفاع مقدس حضور داشت که هوش و ذکاوتش سبب شد در سن ۱۳ سالگی به سمت فرمانده گردان امام علی (ع) منصوب شود https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
🔹شهید سیدجاسم انسانی متواضع و خنده‌رو بود، ایشان خیلی روی اعتقاداتش حساسیت داشت، خیلی هم اجتماعی بود همیشه کارگشای دوستان بود و در عوض از آنها می‌خواست که برای شهادتش دعا کنند، تقریباً همه هم‌دوره‌ای‌هایش در زمان جنگ شهید شده بودند و ایشان از قافله شهدا جا مانده بود بغض دوستان شهیدش را داشت.  🔹شجاعت و بی‌باکی‌اش مثال زدنی بود شهرتش ضدگلوله بود، پاک و دوست داشتنی بود، سید جاسم پسرعموی دو شهید بود، شهید ناصر و شهید فرج. هر سه با هم در قرارگاه سری نصرت سمت اطلاعاتی و عملیاتی بالایی داشتند. https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
شهید و پسرعموهایش بنیانگذار اطلاعات برون‌مرزی بودند آنها در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وارد پادگان‌ها و مقرهای نظامی عراق می‌شدند و بعد از کسب اطلاعات دقیق و جامع بر می‌گشتند. سید جاسم همه زیرو بم منطقه عملیاتی جنوب را مثل کف دست می‌شناخت شهید ناصر، شهید فرج و شهید جاسم در عملیات فتح فاو نقش کلیدی و اساسی‌ای ایفا کردند. 🔹 سید ناصر در خیبر و سید فرج در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
🔹سرانجام پس از حضور در عراق برای دفاع از حرم و تشکیل لشکر حضرت عباس (ع) در تاریخ هفتم خرداد ۱۳۹۴ در نزدیکی شهر الرمادی استان الانبار عراق توسط تروریست تکفیری مجروح شد و پس از انتقال به بیمارستان در مدینه الطب بغداد به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌷 https://eitaa.com/Shahid_ebrahim_hadi3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📎کلام شهید 《دست یکدیگر را بگیرید و "راھ شـــهدا" را ڪه همان راھ رسیدن به خداے تبارڪ و تعالے است ادامه دهید.》 🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ میگه رای نمیدم، چون فرق نمیکنه کی رئیس جمهور بشه! ❗️واقعا فرق نمی‌کنه!؟
✍️ 💠 کنار حوض میان حیاط صورتم را شست، در آغوشش مرا تا اتاق کشاند و پرده را کشید تا راحت باشم و ظاهراً دختری در خانه نداشت که با عذر تقصیر خواست :«لباس زنونه خونه ما فقط لباسای خودمه، ببخشید اگه مثل خودت خوشگل نیس!» از کمد کنار اتاق روسری روشن و پیراهن سبز بلندی برایم آورد و به رویم خندید :«تا تو اینا رو بپوشی، شام رو می‌کشم!» و رفت و نمی‌دانست از پهلو هر حرکت چه دردی برایم دارد که با ناله زیر لب لباسم را عوض کردم و قدم به اتاق نشیمن گذاشتم. 💠 مصطفی پایین اتاق نشسته بود، از خستگی سرش را به دیوار تکیه داده و تا چشمش به من افتاد کمی خودش را جمع کرد و خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد :«بفرمایید!» شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون می‌خرید و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان بود که دخترانه پای سفره نشستم و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمی‌رفت. 💠 مصطفی می‌دید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق می‌لرزد و ندیده حس می‌کرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی می‌کرد. احساس می‌کردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد :«خواهرم!» 💠 نگاهم تا چشمانش رفت و او نمی‌خواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم را بشکافد که سر به زیر زمزمه کرد :«من نمی‌خوام شما رو کنم، شما تو این خونه آزادید!» و از نبض نفس‌هایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت :«شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش می‌کنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!» از پژواک پریشانی‌اش ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام نشده و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه می‌کشید که با در بستر خواب خزیدم و از طنین بیدار شدم. 💠 هنگامه رسیده و من دیگر زینب بودم که به عزم از جا بلند شدم. سال‌ها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت می‌کشیدم و می‌ترسیدم نمازم را نپذیرد که از شرم و وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بی‌دریغ می‌بارید. نمازم که تمام شد از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت. در این خانه دلم می‌خواست دوباره بخوابم اما درد پهلو امانم را بریده و دیگر خوابم نمی‌برد که میان بستر از درد دست و پا می‌زدم. 💠 آفتاب بالا آمده و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بی‌اختیار گریه می‌کردم که دوباره در حیاط به هم خورد و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید :«مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!» دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد و صدای مادر مصطفی را شنیدم :«بیداری دخترم؟» شالم را با یک دست مرتب کردم و تا خواستم بلند شوم، در اتاق باز شد. 💠 خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله می‌بارید که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی تمام شده بود که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند :«می‌تونم بیام تو؟» پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم :«بفرمایید!» و او بلافاصله داخل اتاق شد. دل زن پیش من مانده و از اضطرار نگاه مصطفی می‌فهمید خبری شده که چند لحظه مکث کرد و سپس بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. 💠 مصطفی مقابل در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار می‌داد و دل من در قفس سینه بال بال می‌زد که مستقیم نگاهم کرد و بی‌مقدمه پرسید :«شما شوهرتون رو دوست دارید؟» طوری نفس نفس می‌زد که قفسه سینه‌اش می‌لرزید و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم :«ازش خبری دارید؟» 💠 از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس می‌کردم به گریه‌هایم کرده و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد :«دوسش دارید؟» دیگر درد پهلو فراموشم شده و طوری با تندی سوال می‌کرد که خودم برای شدن پیش‌دستی کردم :«من امروز از اینجا میرم!» 💠 چشمانش درهم شکست و من دیگر نمی‌خواستم سعد شوم که با بغضی قسمش دادم :«تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!» یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید :«کجا می‌خواید برید؟» شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید :«من کی از رفتن حرف زدم؟»... ✍️نویسنده: