🌷عروسی را به خاطر خانواده شهدا ظهر گرفتیم. ظهر روز عید غدیر. گفتم علی ناهار بخور. گفت روزه ام!
گفتم: روز عروسیت!
گفت: نذر داشتم,اگر روز عروسیم عید غدیر بود روزه بگیرم!
گفت: الان دعات مستجابه, من دعا می کنم,امین بگو!
دست هامو بردم بالا.
گفت : خدایا همان طور که عیدغدیر به دنیا امدم, عید غدیر ازدواج کردم, شهادتم را عید غدیر بذار!
گفتم: آمین.
از آن به بعد هر عید غدیر منتظر شهادتش بودم. عید غدیر ۶۶ شهید شد.
☝🏻️ راوی همسر شهید
🌾🌷🌾
#شهید_حاج_علی_کسائی
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام رضا خیلی دوست دارم...❤️
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 راه #حاجت گرفتن از امام رضا (علیه السلام)
🎙آیت الله مجتهدی (ره)
⚫ سالروز #ترور_نافرجام #آیت_الله_خامنهای
#امام_خامنهای :
🔷حقیقتاً نظام اسلامی به ما و امثال من و شما وابسته نیست. امام یک وقت میفرمود: «نظام اسلامی به من وابسته نیست!» ما واقعاً تعجّب میکردیم، چون امام خالقِ این انقلاب و در واقع پدیدآورنده این نظام بود و واقعاً تفکیک بین بقای امام و بقای نظام هم برای ما مشکل بود؛ اما امام قُرص و محکم میگفت نخیر، نظام اسلامی به من وابسته نیست. حالا وقتی امامِ با آن عظمت، وجودش ملازم با وجود نظام نباشد و با نبودن او این مردم انقلاب و اسلام را حفظ کنند، دیگر امثال من چه جای حرف زدن دارند که بگوییم اسلام و نظام به من وابسته است! نه؛ صدها نفر از قبیل ما باید قربان اسلام شویم؛ جانمان، مالمان، آبرویمان را بدهیم تا نظام اسلامی بماند و پایههای آن استوار شود! ۸۲/۳/۷
🔷پرودگارا؛ ما را درحال خدمت به اسلام و مسلمین از دنیا ببر! ۸۱/۸/۲۰
🔷پرودگارا؛ خون ناقابل ما را در راهت خودت و در کنار حجتت بر زمین بریز! ۷۵/۱۲/۲۵
🌷سلامتی و طول عمر رهبر عزیزمان صلوات 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توصیه مهم برای این روزها
🔺️ دستورالعمل معنوی آیت الله مصباح یزدی(قدس سره) برای انتخاب رئیس جمهور اصلح
📣توجه! 📣توجه! 📣توجه!
✅توصیه بسیار مهم استاد معظم و شاگرد فقیه عارف آیت الله پهلوانی
💠در پی درخواست جمعی از برادران و خواهران از معظم له در رابطه با تشکیل مجلس ختم صلوات و حدیث کساء، ایشان در پاسخ چنین توصیه فرمودند:
♦️در این شرایط حساس انتخابات و تا قبل از روز اخذ رأی، همگی مجلس ختم صلوات و قرائت حدیث کسای خانگی تشکیل دهند و برای پیروزی یکی از دو کاندید عزیز و محترم از جبههی انقلاب، بدون نظر به مصداق خاصی دعا نمایند.
♦️در هر خانه حداقل جمع سه نفره تشکیل دهید و هر کدام ابتدا ۱۰۰ مرتبه استغفار نمایید و سپس هر کدام ۱۳۵ مرتبه صلوات با (وعجّل فرجهم) بفرستید و هدیه به چهارده معصوم علیهم السلام نمایید.
♦️سپس یک نفر حدیث کساء را بخواند و سپس با خواندن این رباعی متوسل به حضرت قمر بنیهاشم علیه السلام شوید:
🔅ای ماه بنی هاشم، خورشید لقا عبّاس
🔅ای نور دل حیدر، شمع شهدا عبّاس
🔅از درد و غم ایام ما رو به تو آوردیم
🔅دست من مسكین گیر از بهر خدا عباس
🔰و چون ایام اربعین شهید مظلوم آیت الله رییسی و همراهان ایشان است ثواب این توسل خانگی خود را به ایشان و همراهان شهیدش و شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی هدیه نمایید تا نظام اسلامی در انتخابات از آثار دعای آنها در عالم برزخ بهرهمند گردد.
🔺پس از انجام این عمل هر کسی به هر مقدار که میتواند صدقهای بدهد🔺
✅در کانالها و گروهها منتشر نمایید.
11.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 دیدن این کلیپ برای محبین اهل بیت(علیهم السلام) واجب است.
☘ محبین اهل بیت ، محبت اهل بیت(علیهم السلام) گوارای وجودتان.
#عزیزاندرثوابنشراینکلیپسهیمباشید
ازمنجلاب گناه نجاتم داد🍃
🌹آقا سیدمجتبی علمدار را خیلی اتفاقی شناختم. زمستان بود که برای خریدن نوار یکی ازمداحان به نمایشگاهی که در شهرمان دایر بود رفتم. نوار حضرت ابولفضل(ع) آن مداح را خواستم . فروشنده نواری به من داد باعنوان شهید علمدار. چون آقا ابولفضل(ع)هم علمدار بودند فکر کردم همان است وخریدم.
🦋وقتی آن را درخانه گوش دادم متوجه شدم مداحی ناشناس برای خانم حضرت رقیه(س) می خواند. ازآنکه نوار را اشتباهی خریده بودم دمق شدم ولی بااین حال ،آن مداح ناشناس صدایی بسیار دل نشین داشت.
🌹چندروز بعد کاملا اتفاقی برنامه روایت فتح را دیدم. موضوع برنامه شهید علمدار بود،فهمیدم که نوار ازچه کسی است ،اما ازآن روز نوار ونام شهید علمدار در گوشه ی بایگانی ذهنم خاک می خورد.
🍃دلم باخدا بود ولی نمی دانم کدام قدرت شیطانی مراازرفتن به سوی خدا باز می داشت.درخواندن نماز کاهل بودم یک روز می خواندم و دوروز نمازم قضا می شد.این بدتر از هرسرطانی دلم را احاطه کرده بود سعی میکردم هرطوری که میشد دلم را شفا دهم اما نشد. سال۱۳۷۷ براثر تصادف پایم شکست ودرمانش طولانی شد.
🦋ازطرفی همان سال درمرحله ی اختصاصی کنکور هم قبول نشدم واین ضربه ی روحی شدیدتری برمن وارد کرد. ایمان ضعیفی داشتم وحالا ضعیف تر وبدترشده بود.کاهل نمازبودنم تبدیل شده بود به بی نمازی کامل!
🌹ماه رمضان آمد ومن تنها دهانم را بستم. یک بارهم مسجد نرفتم،حتی درشب های قدر!شبی درخواب دیدم مجله ای درمقابل من هست تیتر روی آن نوشته بود:"اخرین وسایل به جامانده از شهید علمدار به کسی که محتاج آن است به قید قرعه اهدا می شود"
مجله را خریدم وبا تعجب دیدم وسایل سیدمجتبی به من رسیده است. شیشه ای عطر ،تکه ای گوشت مرغ که نوشته بودند ته مانده ی آخرین غذای آقاسید است . به همراه چندقطعه عکس ودست نوشته،بارزترین عکس ،عکسی بود که درآن آقا سید روی زمین کربلا دراز کشیده بود وخون ازسرش به زمین ریخته بود.
🦋باخودم گفتم "سید که درجبهه شهیده نشده لابد می دانست که عاقبت کارش شهادت است برای همین این عکس را برای آلبوم شهادتش گرفته"
تاآن روز حتی یک قطعه عکس ازآقا سید ندیده بودم.
فقط همان برنامه ی روایت فتح بود که آن هم جسته وگریخته دیده بودم. تکه ی گوشت راخوردم وکمی از عطر را که به گمانم رنگ قرمز داشت به لباس هایم زدم.
🌹باصدای مادرم ازخواب بیدارشدم.وقت نمازصبح بود ولی من که به بی نمازی عادت کرده بودم به اتاق دیگری رفتم وخوابیدم . دوباره خواب دیدم زیرهمان عکس آقا سید نوشته بود
"توخواب نیستی!تو بیداری.. این بیداری است"
🍃ازخواب پریدم ومشغول خواندن نمازشدم.نزدیک محرم بود آن ایام انگار نیرویی از درونم مرا به سمت خدا هل میداد. نماز برایم چنان حلاوتی پیدا کرد که آن را نمیخواستم باهیچ لذتی در دنیا عوض کنم. دلم عاشق نمازشد.برای اولین بار در تمام عمرم محرم وصفر مهمان زیارت عاشورای امام حسین(ع)شدم... ایام فاطمیه دلم غریب شدگریه هایم برای اهل بیت به خصوص حضرت فاطمه(س)وامام حسین(ع) حال وهوای عجیبی گرفته بود.
اصلا تاآن لحظه نمی دانستم روزی به نام عرفه هم هست وبه واسطه ی نوار عرفه ی آقا سید روزعرفه وقداستش را شناختم...
خدا سید را رسول دل من کرد وبه واسطه ی او مرا ازمنجلاب گناه بیرون کشید.
📚علمدار(زندگی نامه وخاطرات شهید سیدمجتبی علمدار)ص۲۱۴
کتاب ما زنده ایم به کوشش سعید اسلام
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ استاد محمد شجاعی از دلایل مهم و جالب خود در حمایت از دکتر #جلیلی میگوید:
🔹 توجه جلیلی بجای غرب، به فقرا، پیشرفت و عزت کشور است
🔹 رئیس جمهور تمدنی فکر میکنه؛ مثل آقای رئیسی، مثل آقای جلیلی
🔹 ما به فکر این هستیم بلکه انشاءالله یک دولتی بیاید که به ظهور امام زمان(عج) کمک کنه
🔹 جلیلی شخصیتی است که همه ی جناح ها از او تعریف میکنند و اذعان دارند جلیلی پاک ترین سیاستمداره
🔹 ببینید غربی ها چطور علیه سعید جلیلی هستند
🇮🇷 #سعید_جلیلی
🔥 انتشار برای دیگران رو فراموش نکنید
21.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🍃علامت شیعه از زبان امام موسی کاظم علیه السلام🌹🍃
💓 سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی.
سلام بر نام معطر و زیبایت، که الهام بخش ِ صبوری ، شکیبایی ، بردباری و حلم است.
🎊 ولادت هفتمین فخر عالم امکان امام موسی کاظم علیه السلام تهنیت باد
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_اول
💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانهای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر #بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید.
دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد میشد، عطر #عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد!
💠 دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد.
همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دقّالباب میکند و بیآنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟»
💠 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...»
هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطهای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟»
💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :«الو... الو...»
از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو میشناسی؟؟؟»
💠 ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟»
از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!» و دوباره همان خندههای شیرینش گوشم را پُر کرد.
💠 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت.
چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب #عاشقانهای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :«من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!» و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای #عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک!
💠 خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم.
از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است.
💠 دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خندهای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم میبرمت! ـ عَدنان ـ »
برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟...
ادامه دارد ...
✍️نویسنده فاطمه ولی نژاد