⊰•🌸•⊱
.
میگوینـد
شهید حسـاب میشوی
اگر
میخِ گنـاه بر قلبـت نکوبی.
شهـدا
خوب طبیبانیانـد
به توسلشان بـرو
تا التیام بخشند بالهای سوختـهات را.
مثـلِ شهید باش
زمینـیِ از جنـس ِآسمـان
.
⊰•🌸•⊱¦⇢#داداشبابڪ
⊰•🌸•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
986.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰•🖇️•⊱
.
[أيـتھاالجميلة!
البعيدةعننـاظری
والقريبةإلىٰقلبۍأحـبُّكِ . . .]
اےزیبـا!
اي ڪھ از چـشمانم
دورے و بـه قـلبم نزدیـڪ؛
دوستـت دارم . . .🌍❤️¡
.
⊰•🖇️•⊱¦⇢#عاشقونه_مذهبی
⊰•🖇️•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•💫•⊱
.
خۅشابہࢪفـاقـتهایـےکہ
پایـٰانشانختمِبھشتمیشـۅد ..🌱
.
⊰•💫•⊱¦⇢#شهیدانه
⊰•💫•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
2.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰•💞•⊱
.
خدایا🌸🍃
ماروۍتوخیلۍحسابڪردیم
.
⊰•💞•⊱¦⇢#خدآ
⊰•💞•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•📻•⊱
.
اگہ¹نفر²هزارتومن
بهمونقرضبدهـ
تاآخرعمریادمونمےمونہ
تاعمرداریمـخودمونو
مدیونشمےدونیمـ
اما
شهدا
'جونشون'روبراے
اینمردمـدادن
خیلےازحرفاشونروزمینموندهـ.:)
.
⊰•📻•⊱¦⇢#تلنگرانه
⊰•📻•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰•🔮•⊱
.
کجایی یوسف زهرا . .🌱
.
⊰•🔮•⊱¦⇢#یوسفزهرا
⊰•🔮•⊱¦⇢#خادماݪࢪضــا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
2.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰•🖤•⊱
.
.یهچندشبدیگهتابهمحرممونده💔
⊰•🖤•⊱¦⇢#محرم
⊰•🖤•⊱¦⇢#خادماݪࢪضــا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
امروز ب قولی که داده بودیم عمل میکنیمو زندگی نامه ی شهید بابک نوریو واستون میذاریم🤗🎗
شروع میکنیم کتاب (بیست و هفت روز یک لبخند) 😍 زندگینامه ی شهید بابک نوری😃
⊰•🌼•⊱
.
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت اول...シ︎
اذری زبان است و فارسی حرف زدن کمی برایش سخت است. روی هر کلمه مکث میکند. همه اینها لهجه اش را شیرین کرده است.
من میگویم: مادر، هرچی رو که مربوط به بابک میشه را برام بگید. قراره از به دنیا اومدن تا شهید شدنش را بنویسم.
سری تکان میدهد. ضبط کننده گوشی ام را روشن میکنم. و رو به مادر میگویم: خوب، مادر شروع کنیم.
مادر رو به دخترش الهام می پرسد: نه دییم¹؟
دختر جواب می دهد: هرنه اورگین ایستیر ده دا².
انگار مادر نمی داند دقیقا دلش میخواهد از چه بگوید؛ که باز هم سکوت می شود. چشم میچرخانم توی خانه،و منتظرم صحبت ها شروع شود. افتاب از لای پرده ی کنار رفته افتاده رو دیوار.
_ بابک، خیلی مهربون بود. از کلاس اول، درس خون بود. هیچ وقت دعوا نکرد. هیچ وقت به من و پدرش بی احترامی نکرد.....
میگویم: مادر، تا دیروز می اومدن برای مصاحبه، چند تا سوال مشخص میکردن و جواب های اماده میگرفتند. انا حالا فرق داره. قراره با گفته های شما و نوشتن من، همه بابک رو بشناسن. با کار ها و رفتار هاش، خودشون پی ببرند این پسر چقدر مهربون بوده است.
سری تکان می دهد.
صحبت ها خوب پیش نمیرود. حرف زدن با کسی که نیم ساعت از آشنایی با او نمیگذرد، سخت است؛ چه برسد به خاطره گفتن برای او. دوست ندارم با سوال کردن درباره پسرش اذیتش کنم.
مادرش میگوید........
___
¹_چی بگم؟
²_هرچی دلت میخواد بگو.
نویسنده:فاطمه رهبر🌿
.
⊰•🌼•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
⊰•🖇•⊱¦⇢#خــادم_اݪزھــࢪا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii