⊰•♥️📕•⊱
.
هَمِہعُمربَرنَـدارَمسـَرازایـنخُمـٰارِمَسـتۍ؛
ڪِہهَنـۅزمَننَبـۅدَمڪِہتودَردِلـَمنِشَستۍ.
.
⊰•📕♥️•⊱¦⇢#امامحسین
⊰•📕♥️•⊱¦⇢#سࢪبازسیـدعݪے
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
. #آرامش 😍 {قسمت هفتم} این چه خدایی هست، که نمیتونه آرامت کنه؟ این چه امام حسینی هست که نمیتونه ا
آرامش_8.mp3
10.27M
.
#آرامش😍 {قسمت هشتم}
بزرگترین دشمنِ آرامشِ ما ؛
تمایلات و آرزوهای زیاد و طولانیِ دنیایی است،
بطوریکه انسان را در چاه مسابقات و چشم و هم چشمی های دنیا گرفتار کرده و ... به ناآرامیهای مداوم؛ مبتلااااا
#رشد_و_قدرت
.
⊰•🎙•⊱¦⇢#فایلصـوتـے
⊰•🎙•⊱¦⇢#خــادم_اݪزھــࢪا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
. #آرامش😍 {قسمت هشتم} بزرگترین دشمنِ آرامشِ ما ؛ تمایلات و آرزوهای زیاد و طولانیِ دنیایی است، بط
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•♥️🌿•⊱
.
تو خـوبـــــ مطلقی !
من خـوبــــــ هـا را با تـــ♡ـــو
می سنجم ... ؛)
.
⊰•♥️•⊱¦⇢#داداش_بابک
⊰•♥️•⊱¦⇢#خادماݪحسین
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🌚🖤•⊱
.
بعد از نماز با دستش تسبیحات حضرتفاطمه زهرا(س) را میگفت. هنگام ذکر هم انگشتهایش را فشار میداد و در جواب چرایی این کار میگفت بندهای انگشتهایم را فشار میدهم تا یادشان بماند در قیامت گواهی دهند که با این دست ذکر خدا را گفتهام.
.
⊰•🌚•⊱¦⇢#شهیدحمیدسیاهکالے
⊰•🌚•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🛍•⊱
.
اینوعدھخداستڪهحقالناسرا
نمیبخشد.
خون شهـدا حقالناساست!
نمیدانمبااینحقالناسبزرگـیڪه
بہگردنماستچہخواهیمڪرد؟(:🚶🏿♂💔-
.
⊰•🛍•⊱¦⇢#شهیدانــھ
⊰•🛍•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🍃👀•⊱
بهقولرقیقمون،،
مذهبیوغیرمذهبینداره!!
آدمبایدبرایخودشارزشقائلباشه...
هرچیزیرونبینه؛
هرچیزیروبهزبـوننیاره،
هرچیزیروگوشنده ..!
.
⊰•🍃•⊱¦⇢#مذهبی_و_غیر_مذهبی_
⊰•🍃•⊱¦⇢#خادماݪحسین
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
|ـبـسمࢪببابڪ••♥️ |ـصبـحـتونبخیـࢪ••🎗
ـآنچھگذشتـ...📻🌿
|ـشبتـونشھدایے
|ـعاقبتتونامامـزمانےシ🖐🏼
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
ـآنچھگذشتـ...📻🌿 |ـشبتـونشھدایے |ـعاقبتتونامامـزمانےシ🖐🏼
|ـبـسمࢪببابڪ••♥️
|ـصبـحـتونبخیـࢪ••🎗
⊰•💜🖇️•⊱
.
تااِمـٰامعآشِقـٰانغایـِباَسـت
اِطآعَتاَزخـٰامِنـِهاۍواجـِباَسـتッ!♥️
.
⊰•💜•⊱¦⇢#حضرتماه
⊰•💜•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🌼🔗•⊱
.
درفرهنگڪربلا
جوانیعنۍآنڪسیڪہجلوداراست
وازهمہزودتربهسمتشھـادت،
سبقتمیگیرد..!
-حـآجحسینیڪتا
.
⊰•🌼•⊱¦⇢#شهیدانه
⊰•🌼•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•💎🔗•⊱
.
میـگفت:
اگـرقـراربودباآهنگوفازغم
بـرداشتن آرومبشے،
خـدا در قرآننمیفرمودڪه:
[اَلآبـذڪراللّٰھتطـمئنالقـلوب]
#بایادخداقلبهاآراممیگیرد..!
.
⊰•💎•⊱¦⇢#خدایمهربونم
⊰•💎•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🦋🔗•⊱
.
نِگـٰاهَمبِہتۅگِـرِهڪِہمیـخۅرَدآراممۍشَۅَم؛
سـٰادِهبۅدَنَت،بـِہدُنیـٰامۍاَرزَدمِشڪۍآرامِ
مـَن ...🌱
.
⊰•🦋•⊱¦⇢#چادرانه
⊰•🦋•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🌸🔗•⊱
.
رفیقتو
قشَنگتَرین
وشیرینتَرین
تـیترِزندگےِمنےدلـبَر❤️🔗
.
⊰•🌸•⊱¦⇢#رفیقانه
⊰•🌸•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•💚🔗🌿•⊱
.
بس که
خورشیدبه روی
تو تبسمکرده
دیدنت اول هر
روز تماشـا دارد♥️🔗 . . .)"
.
⊰•💚•⊱¦⇢#داداشبابڪ
⊰•💚•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🌪📓🖇•⊱
.
افتخارنسلمااینِکہ
تویِعصریزندگیمیکنیم
کهقرارهاسرائیل
تویِاوندوره
بہدستِمانـابودبشہ💣👊🏻
.
⊰•🌪•⊱¦⇢#شهیدحسینولایتےفر
⊰•🌪•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🥀😔•⊱
.
- شیرین ترین لذت چیست؟
+ تماشای کرب و بلای حسين ...!
.
⊰•🥀•⊱¦⇢#کربلا_حسین_ع
⊰•🥀•⊱¦⇢#خادماݪحسین
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•💔🥀•⊱
.
میدونی ظلم یعنی چی؟
یعنی برای شهادت آفریده شده باشیم
اما خرابش کنیم و بمیریم ...!
.
⊰•💔•⊱¦⇢#داداش_بابک
⊰•💔•⊱¦⇢#خادماݪحسین
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•💙🔗•⊱
.
بسته ام عهد که در راه شهیدان باشم
چادر مشکی من رنگ شهادت دارد:)✨♥️
.
⊰•💙•⊱¦⇢#چادرانه
⊰•💙•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•👀🔗•⊱
.
دلبۍتـوبہجـٰانآمد
وقتاستڪهبـٰازآیۍ..
.
⊰•👀•⊱¦⇢#یاردلم
⊰•👀•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🦋🔗•⊱
.
-مـٰااَز؏ـِشقشَھـٰادَتمۍخۅانيم
تـٰاآخِرپاۍۅِلـٰايَتمۍمـٰانيم…シ!
.
⊰•🦋•⊱¦⇢#شهادت
⊰•🦋•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🌷🔗•⊱
.
«لاتَخافاًإنَّنےمَعکُماأسمَعُوَأری/طہ۴۶»
نٺرسیدبندگانِمن…
حواسمبهِٺونهَسٺ،ميبینمٺون،مےشنومٺون🌿
.
⊰•🌷•⊱¦⇢#انگیزش
⊰•🌷•⊱¦⇢#مجنــوناݪحسیـن
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
. #آرامش😍 {قسمت هشتم} بزرگترین دشمنِ آرامشِ ما ؛ تمایلات و آرزوهای زیاد و طولانیِ دنیایی است، بط
قیمت انسان استاد شجاعی.mp3
8.63M
.
#آرامش😍 (قسمت نهم )
معلوم نیست، همهی چیزهایی که بدست میارید، به نفعتون تموم بشه!
اما همهی سختیها، مصائب و از دستدادن های شما، قطعاً به نفع تون تموم میشه! 😳
یعنی چی آخهههههه؟
#رشد_و_قدرت
#مهندسی_معشوق
👤استاد شجاعی
.
⊰•🎙•⊱¦⇢#فایلصـوتـے
⊰•🎙•⊱¦⇢#خــادم_اݪزھــࢪا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
. #آرامش😍 (قسمت نهم ) معلوم نیست، همهی چیزهایی که بدست میارید، به نفعتون تموم بشه! اما همهی سختی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•🕊💚•⊱
.
بگیر دست گرفتارهای راهت را
مگیر از دلِ دلدادگان، نگاهت را
شکسته ایم در این عصر سخت وانفسا
بیا که با تو ببینیم روز راحت را
دلم گرفته کجایی به هر کسی گفتم...
خبر نداشت نشانی خیمه گاهت را
.
⊰•🕊•⊱¦⇢#امام_زمانم
⊰•🕊•⊱¦⇢#خادماݪحسین
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
⊰•🍋•⊱
.
زنده تراز تو
نمی بینم به دنیا
ای شهیــــ💔ــــد
در کلاس عشق تو
استادها بنشستهاند . . .🕊)"
.
⊰•🍋•⊱¦⇢#داداشبابڪ
⊰•🍋•⊱¦⇢#فدایۍ_وݪایٺ
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـانحَࢪیمِآلاللّٰھ』
⊰•🌸•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت شصت و هفتم...シ︎ _اِ....خاله
⊰•🍁•⊱
.
🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊
زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی
قسمت شصت وهشتم...シ︎
میان نگرانی و دلواپسی، هزار برابر شور و هیجان رفتن بود؛ آن قدر که نگرانی ها را می بلعید.
بابک، از دور که مادر و خواهرش را میبیند ، قدم تند می کند. روبهروی مادر می ایستد چرا اومدید اینجا ؟
اشک، روی گونه مادرمی غلتد . بابک ، نگاه از مادر می گیرد و دست می کشد به محاسنش . الهام ، حیران شور و ذوق آدم های دور و برش است :
_بابک ، این ها چرا این قدر خوشحال ان ؟ انگار دارن می رن عروسی !
بابک می خندد و می گوید : خوب ، نمی دونی منتظر این لحظه بودن که . . .
_ که برن جنگ ؟
_که برن پاسداری بی بی زینب س .
مادر از نگاه پسر می خواند که اصرار برای ماندن فایده ندارد . خواهر ، آویزان بازویش می شود :
_ بابک ، نرو ! ما خواهر و برادر ها جز هم کسی رو نداریم که ! چرا داری با ما این جور می کنی ؟
نگاه بابک همه جا می چرخد الا توی چشم خواهر و مادرش :
_ من تصمیمم رو گرفته ام . برنامه ریزی کرده ام . باید برم .
دست ، دور گردن خواهر می اندازد . و خواهر ، صورت در گودی گردن برادر فرو می کند .نفس ها عمیق می شود ، انگار هر دم ، بر دوش خود ، عطر برادر را حمل می کند که بازدم ها این قدر سنگین می شوند .
نوبت در آغوش کشیدن مادر می شود . اشک ها به لب رسیده اند تا جمله ی ( بابک نرو ...) را تر کنند تابچسبد به لبان لرزان مادر و به گوش بابک نرسند .
روی شانه پسر ، رد لبان خیس مادر جا می ماند . روی شقیقه و کنار موهای سفید مادر هم بوسه گرم پسر نقش می بندد .
برای هم دست تکان می دهند . الهام هنوز پر از خواهش نگاهش می کند . مادر اما دیگر مطمئن است بابکش منصرف نمی شود . الهام می گوید ( بریم ؟) اما نمی روند خیره به راهی که بابک رفته ، می مانند .دستمال ، روی چشم می کشند . بغض فرو می دهند . به جماعتی که دورشان را گرفته اند نگاه می کنند که اغلب خوشحال اند .
باز بابک از دور پیدایش می شود . الهام ، امیدش جان می گیرد ؛ خودش را به برادر می رساند:
_منصرف . . .
نویسنده:فاطمه رهبر
.
⊰•🍁•⊱¦⇢#زندگینامھےداداشبابڪ
⊰•🍁•⊱¦⇢#خــادم_اݪزھــࢪا
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
➜ @Shahidbabaknourii