eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
39 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
قبݪ‌از خواب یڪ صلوات براے سلامتی رهبر عزیزمون و اقا امام زمان بفرستین یڪ صلوات هم براےسلامتی مرزبان هاے عزیزڪشورمون بفرستین💙❄️⛓
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗
⊰•🖤⛓👀•⊱ . حق‌بده‌مـات‌شـودچشــم،تماشـادار؎ هرچـ‌ه‌خـوبان‌همـ‌ه‌دارنـد تویڪجادار؎:)!🦋🍓 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•👀•⊱¦⇢ ⊰•👀•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت١۶ توی اوتوبوس نشستم و سرمو به شیشه تکیه دادم... هنذفری توی گوشه مه و آهنگ رسم همسفری حامد رو رو پلی کردم... و آروم اشک میریزم این دو روز با همه خاطراتش گذشت... و من کل قلبمو توی شهر قم روی صحن حرم بی بی بین دوتا چشم عسلی جا گذاشتم... حالا منی که دارم بر میگردم بی دلم... بی قلب... مطمئنم تا آخر عمر دیگه نه میتونم دلمو برگردونم نه به کس دیگه بسپارمش... همون لحظه های اول حرکت فاطمه از خستگی خوابش برد منم چشمامو بستم از خستگی و بی خوابی دیشب خیلی سریع خوابم برد... با تکونای دست فاطمه از خواب بلند شدم فاطی: فائزه جان پاشو رسیدیم. _وای من چقدر خواب بودم مگه؟ فاطی: من کلا برای نمازم بیدارت نکردم دلم نیومد تا همین الانم عین خرس قطبی خواب بودی _بی ادب ساعت ۴ صبحه مامان اینا با ماشین اومدن دنبالمون قرار شد فاطمه ام بیاد خونه ما بعد نماز صبح فاطمه خوابید... دوربینمو برداشتم و گرفتم جلوم... _ بخاطر تو بود که سید رو دیدم... تو باعث همه این اتفاقا شدی... تسبیحی که محمدجواد بهم داد و دور دوربین بستم... گذاشتم روی زمین و خودم دراز کشیدم ولی دیگه خوابم نمیومد... چشمامو بستم و اولین چیزی که جلوی چشمام نقش بست چهره ی محمدجواد بود...زنگ صدای قشنگش هنوز تو گوشمه... چقدر قشنگ اسممو صدا زد...چقدر قشنگ خدایا خورشید داره طلوع میکنه... تورو به همین لحظه مقدس که روز داره سر میزنه یا عشقی که تو دلم لونه کرده رو بیرون کن یا من و به محمدجواد برسون... ای خدا چقدر آرزوی محال میکنم.... دیوونه شدم... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⊰•❤️🖇👀•⊱ . توبیـاچاره‌؎‌مـن‌شـو ڪـ‌ه‌تـویے‌چـاره‌؎مــن: )♥️🌿 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•📻🌿⛓•⊱ . "شهدا نیڪو رفیقانی برای ما راه‌ گم‌ ڪرده‌ها هستند؛ این را خدا در قرآن گواهی می‌دهد : • حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا |🧡" . ⊰•📻•⊱¦⇢ ⊰•📻•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 👀❤️🔥 پارت١٧ نمیدونم ساعت چند خوابم برد یا چقدر خوابیدم ولی ساعت ۱۲ با جیغ و داد فاطمه بیدار شدم کش و قوصی به بدنم دادم و بلند گفتم : سلاااااام فاطی: کوفت و سلام زهر مارو سلام دیروز که عین خرس تا صبح خواب بودی دوبارم خوابیدی تا الان _اوووه(خمیازه) حالا مگه (بازم خمیازه) چیشده(با اجازه تون خمیازه) فاطی: ای بمیری الهی که من راحت شم از دستت این قدر خوابیدی هنوز داری خمیازه میکشی _برو بابا بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم. _سلام مامانی مامان: سلام به روی ماه نشستت خوب خوابیدی ؟ _اوهوم من برم دستشویی الان میام دست و رومو شستم صورتمو با آستین پیراهم پاک کردم _مامان معدم فکر کنم سوراخ شده غذا مذا تو بساطتت نیس؟ مامان: عروس گلم وقتی شما خواب تشریف داشتی زحمت کشیده رفته ناهار درست کرده حالا برو بشین بخور ... فاطی: این چه حرفیه مامان زحمت چیه _اییییش خودشیرین... فاطمه کیک مرغ درست کرده بود و منم که عاشق کیک مرغ (به به دهنم آب افتاد) تا میتونستم از خجالت شکمم در اومدم فاطی: میمیری آخرش این قدر نخور _آدم از خوردن بمیره بهتر از اونه از نخوردن بمیره (سخنی از عمه نویسنده) فاطی: اصلا بخور این قدر تا بترکی راحت شیم _ میای بریم رو حیاط کنار باغچه بشینیم؟ فاطی: باشه بریم تنیک مشکیم که از کمر به پایین کلوش میشد و توش گلای سفید کوچیک بود تنم بود یه شال سفید حریرم پوشیدم فاطی: چرا شال میپوشی آخه؟ _وقتی باد شالمو تکون میده لذت میبرم فاطی: اییییش لب باغچه نشستم و آهنگ نفس تازه کنیم رو گذاشتم همین چند روز پیش برای ولادت آقا حامد خونده بودش و من این آهنگو خیلی دوس دارم فاطمه اون ور حیاط رو زمین نشسته بود و نگام میکرداهنگ شروع شد و منم سعی کردم صدامو کلف کنم تا به حامد برسه و همراهش شروع کردم به خوندن _با خبر باش که هنگامه استقبال است... ۳۱۳ آیینه و یک تمثال است... با خبر باش که هنگامه استقبال است به صدام اوج دادم تا با حامد همراه شم _خسته ای گفت که زاریم ز ما.... یهویی صدای آهنگ قطع شد و گوشیم زنگ خورد _عه فاطی مندله(مهدیه دوست گرامم) _سلااااااام عرض شد مندل بانو مندل: سلام فلفل جون(منو میگه ها) _ای نامرد خوب مارو جا گذاشتی رفتی مندل: فائزه بخدا گمتون کردیم _هی آدم رفیقشو گم میکنه؟! مندل: حالا تو این دفه رو ببخش من جبران میکنم _چجوری جبران میکنی مندل: با فاطی آماده شید با ماشین میام دنبالتون بریم کافی شاپ مهمون من _به به از هرچه بگذریم سخن خوردنی خوش تر است ما آماده ایم بدو بیا مندل: ۳۰ مین دیگه اونجام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸