eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
⊰•🎗•⊱ . از اینجا که من هستم تا انجاکه تو هستی... یک دنیا دلتنگم💔 . ⊰•🎗•⊱¦⇢ ⊰•🎗•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🎧•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت نوزدهم...シ︎ در گوشه ی اتاق نوزادی را میبینند که کنار امید خوابیده است. از نظر رضا ، این قسمت از زندگی اش هیجان بسیاری دارد؛ این که هر بار مادر برایش برادر یا خواهری می آورده و در گوشه ی اتاق کوچک شان میخوابانده است. این را بار ها وقتی مادرش را در آغوش کشیده بود، گفته و باعث خنده مادرش شده بود. بابک بچه ها آرامی است؛ انگار می داند مادرش سر به دنیا آوردنش حرف و کنایه های زیادی به جان خریده است. برای همین، همیشه یک گوشه مینشست و برای خودش بازی میکرد. توی جمع خواهر و برادر ها هم محبوب بود و حمایت عر سه شان را داشت. بابک راهی مدرسه میشود و حالا صبح ها مادر برای چهار نفر صبحانه اماده میکند، دگمه لباس چهار نفر را میبندد و برای چهار نفر لقمه نان و پنیر می پیچد، و تا وقتی که بچه ها به دم در حیاط برسند هنوز برای گذاشتن خوراکی توی کیف شان در حال دویدن است. بابک دائم سرش توی درس هایش بود. از کلاس اول شاگرد زرنگ بود و درس هایش را بدون کمک کسی می خواند. وقتی پدر از جبهه بر میگردد و کار ها و زندگی اش به روال عادی می افتد، پسر هایش را با خودش به مسجد یا محل کارش میبرد. مسئولیت مادر هم کمی سبک تر میشود. میتواند بیشتر به خودش برسد و با مسافرت و گشت و گذار خستگی سال های تنهایی و بار مسئولیت زندگی را از تن به در کند. دقیقه ای اما نمیتواند از بچه هایش جدا شود، و جانش به جان انها بند است. بـابـکــ............ نویسنده:فاطمه رهبر . ⊰•🎧•⊱¦⇢ ⊰•🎧•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•👑•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت بیست...シ︎ بابکــ از همان بچگی، اهل حساب و کتاب و برنامه ریزی بود. پول تو جیبی را که پدر بهشان میداد، جمع میکرد. صبح ها وقت مدرسه رفتن خواهر و برادر ها تصمیم میگرفتند با تاکسی به مدرسه بروند، چهار تایی عقب مینشستند تا پول بیشتری برایشان بماند و وقت برگشتن خوراکی بخرند؛ اما بابک به همان تغذیه مادر قناعت میکرد و چیری نمی خرید. پول هایش را توی کیف کوچکی که از وسط دو تای کوچک میخورد و درش را چسب پهنی بسته می شد، جمع میکرد و توی جیبش میگذاشت. روزی مش جلال پیر مرد همسایه، به او میگوید« بابک، همه پول هات را مدرسه نبر. بده من برات نگه دارم. از مدرسه که اومدی بهت میدم» مش جلال ، وقتب روز ها توی کوچه ، روی چهار پایه مینشست بار ها دیده بود که بابک، پول ها را میگذارد روی زمین ، و یکی یکی می شمارد و دوباره جمع میکند. بابک با شک و تردید، کیفش را به دست مش جلال میدهد. ظهر وقتی به کوچه میرسد، برای گرفتن کیفش میرود. پیر مرد کیف را به دست بابک میدهد و بابک می نشیند و پچل ها را با دقت میشمارد؛ انگار نگران کم شدن پولش بوده و وقتی می بیند نه تنها کم نشده، که بیشتر هم شده میخندد و اویزان گردن مش جلال میشود. بعد از ان مسئول نگهداری پور و حساب کتابش ، مردی میشود که شب و روز پر از تنهایی اش را ته کوچه ی پروانه سپری میکرده است. بابک، ده یازده سالش بود که یک روز غروب می آید خانه و میگوید...... نویسنده:فاطمه رهبر . ⊰•👑•⊱¦⇢ ⊰•👑•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌸🔗•⊱ . چ‌ـریک‌اهل‌نسیـہ‌نیست‌تمـٰام‌وجودش‌وقف‌انقلابـہ…! . ⊰•🌸•⊱¦⇢‍ ⊰•🌸•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌻🔗•⊱ . بیآفڪرڪنیمـ؟! حجاب‌محدودیٺ‌است! ولےمن‌آزادانہ! عاشقش‌هستم اۍزیباترین‌محدودیت‌دنیا:)) . ⊰•🌻•⊱¦⇢‍ ⊰•🌻•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌟🔗•⊱ . تـٰاپـٰاۍِجـٰان‌دِلدادِه‌ۍفَرمـٰان‌مولـٰاییم؛طوفـٰان‌اَگَـربـٰاشَد‌چِه‌غَم‌مـٰا‌مَرد‌دَریـٰاییم! . ⊰•🌟•⊱¦⇢‍ ⊰•🌟•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🧡🔗•⊱ . به‌همه‌گفته‌ام‌این‌اربعین‌کربلا‌هستم . . . . ⊰•🧡•⊱¦⇢ ⊰•🧡•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🎀🔗•⊱ . محبوب من . . نمی‌توان در کار خدا دخالت کرد خدا خودش خواسته من عاشق شما باشم!🙁♥️🔒 عشق‌خوب است ؛ اگریار حسینی باشد .!♥️ . ⊰•🎀•⊱¦⇢ ⊰•🎀•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🎗️•⊱ . خنده‌ڪنان‌می‌روند‌،روز‌جزا‌دربهشت هرڪه‌به‌دنیاکندگریه‌برای‌حسین!)♥️ . ⊰•🎗️•⊱¦⇢ ⊰•🎗️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🔗•⊱ . بِـقۅلِ آقایِ حسـین‌صفـٰا: ‹‌غمـت غمگیـنم‌ڪردھ‌امـٰا‌دوسـتت‌دارم! ˼‌اللهم ‌المحیاۍَ‌المحیاۍِ‌مَن ˹ . ⊰•🔗•⊱¦⇢‍ ⊰•🔗•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖤•⊱ . تا وقتۍ با تو باشم، -آسایش دارم حسین -حتۍ با فڪر حرم، -آرامش دارم حسین ..💛🌙' (ویژہ ڪاࢪ خودمہ) . ⊰•🖤•⊱¦⇢ ⊰•🖤•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•❤️•⊱ . -انْتَ‌کَهْفی‌حینَ‌تُعْییِنی تویی‌پناه‌من‌هنگامی‌که‌درمانده‌ام‌کنند حسین..🌱 (ویژه ڪاࢪ خودمہ) . ⊰•❤️•⊱¦⇢:) ⊰•❤️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . از لحاظ روحی نیاز دارم "امام حسین" ع صدام کنه بگه: 《بیا" کربلا" ببینم باز با خودت چیکار کردی💔 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•✨•⊱ . میگفت↓ تواین‌دنیآ‌هیچۍاࢪزش‌دل‌بستن نداࢪه؛ جز‌حسیـ‌ن♥️! . ⊰•✨•⊱¦⇢ ⊰•✨•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . چقدر خوبه که وقتی میخوای گناه کنی.... 🌱 خطاب به حضرت مهدی (عج) بگی: بابا جان، من به عشق شما از این گناه می گذرم.☺️👏 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🌸•⊱ . اللهم اجعل محیای محیای من...💔 . ⊰•🌸•⊱¦⇢ ⊰•🌸•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . میگفت : اگھ‌این‌گوشےباعث‌میشھ‌گنـٰاه‌ڪنۍ، بزارش‌ڪناردنبالِ‌جھادفرهنگےام‌نبـآش! حرفِ‌شهیدابراهیم‌هادی‌یادت‌باشـھ که‌می‌فرمودن: تاخودتُ‌درست‌نڪنۍ نمیتونـےبقیـھ‌روهم‌درست‌ڪنۍ🙂 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌲•⊱ . خِیلیـٰامیگین چـٰادُریَعنۍبۍڪِلـٰاسۍ چـٰادُرحِجـٰاب‌ِ‌‌بَرتَرِه‌،واجِب‌نیست غـٰافِل‌اَزاینڪِہ‌شَھیده‌ڪَمـٰایۍبـٰا‌چـٰادُرَش‌شَھیدشُده"! . ⊰•🌲•⊱¦⇢ ⊰•🌲•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌾•⊱ . وبه‌یاد،دختران‌شھدایی‌ که‌بعدرفتنت، دوباره"پدرشان"شهید‌شد . . ! . ⊰•🌾•⊱¦⇢‍ ⊰•🌾•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•📎•⊱ . [ و حسین شد تمامِ زندگیِ ما . . :) ] . ⊰•📎•⊱¦⇢‍ ⊰•📎•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
|ـب‌ـسم‌ࢪب‌‌بابڪ••♥️ |ـصب‌ـح‌ـتون‌بخیـࢪ••🎗
⊰•🌲•⊱ . ڪُل‌ِهَـفتِہ‌روگُنـٰاه‌میـڪُنِہ! ازچَت‌بـٰا‌نـٰامَحرَم‌تـٰا‌‌فُـحش‌و... بَعـد‌شَب‌ِجُـمعِہ‌ڪِه‌میـرِسِہ! اِستۅرۍمـیزاره"هَـۅایَت‌نَڪُنَم‌میـمیرَم؟" فـٰازِتوبِگـۅشـٰایَد‌دَرڪِت‌ڪَردیم/: . ⊰•🌲•⊱¦⇢ ⊰•🌲•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•📖•⊱ . مثلِ بارانِ بهـاری ڪہ نمی گوید ڪِی بی خبـــر در بزن و ســـر زدہ از راہ برس . . .💔↯ . ⊰•📖•⊱¦⇢ ⊰•📖•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🗞•⊱ . فاز‌اینایی‌ڪه‌به‌اصطلاح‌مذهبے‌ان‌ ولے‌براۍ‌ابراز‌احساساتشون فحش‌هاۍ‌زشت‌میدن‌رو‌نمیفهمم!! مشتی‌تو‌اگہ‌مذهبی‌ای‌ڪه‌دیگه فحش‌دادنت‌چیہ... حداقل‌چهرھ‌‌مذهبی‌هارو‌بد‌نکن🚶🏾‍♂ بہ‌قول‌استا‌پناهیان↯ بچہ‌هیئتے‌فحش‌نمیدھ بہ‌شوخے‌یا‌جدی‌فرقے‌نمیڪنہ.. بگذاریدڪسانے‌ڪھ‌ناسزا‌میگویند تنهـاڪسانے‌باشندڪھ‌حزب‌اللهی نیستند...! آدم‌باشیم!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. ⊰•🗞•⊱¦⇢ ⊰•🗞•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🦋🔗•⊱ . می‌نویسم‌برکران‌کهکشان‌که حسین‌ سلطان‌قلب‌هاسـت‌درهفت‌آسمان")) . ⊰•🦋•⊱¦⇢‍ ⊰•🦋•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•💌🔗•⊱ . گـٰاهۍدَرنَبۅدیِڪ‌نَفر ـاِنگـٰارجَھـٰان‌بہِ‌ڪُلۍخـٰالۍ‌ـاَست❤️ . ⊰•💌•⊱¦⇢ ⊰•💌•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🐾•⊱ . همه‌ی‌مانیازداریم؛به‌یه‌عملیات بیت‌المقدس‌کهـ‌خرمشهر‌نفسمون‌ روباهاش‌آزادکنیم!(:✌️🏼🌱 . ⊰•🐾•⊱¦⇢‍ ⊰•🐾•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌸🔗•⊱ . مانده‌ام درپَسِ‌این‌شهرِ‌پُراز‌دود‌ وَ‌ گُناه من بدونِ‌تو چطور ناےِ نفس‌را دارم ! . ⊰•🌸•⊱¦⇢‍ ⊰•🌸•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii