eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
39 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
⊰•🖇•⊱ . وقتی‌گناه میکنی‌انگار یه سم‌خطرناک‌خوردی پس زودی باید بری دنباله خارج کردنش🤢🏃🏼‍♂ با معجزه ای به اسم توبه اثاره ترسناکه گناه که وارده وجودمون شده از وجودمون خارج میشه👏 ❌پس هیچ وقت نزار بین گناه و توبه کردنت فاصله بیوفته✖️ یادت باشه مرگ عادت نداره کسیو خبر کنه همینجوری بی خبر میادو اون موقع دیگه هیچ توبه ای ازت پذیرفته نیس که نیست🙂💔 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . میدونی‌چرا‌جمله: این‌مَڪان‌مجهز‌‌به‌دوربین‌ِمداربَسته‌است برای‌بعضی‌از‌ما‌ها‌اثرِ‌ش بیشتر‌اَز عالم‌محضر‌خــداست؟ چون‌بنده‌خــدا ‌آبروتو‌میبره! ولی‌خــدا‌سَتار‌العیوبه(: . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . ⚠️گاهی خیلی زود دیر میشود😔 ‌ ⚰‌این قبرها 🔝پر است از 👥جوانانی که میگفتند : ❌«بعدا توبه میکنیم…»❌ ☑️براستی 🀄️من و شما میدانیم ⏱تا چه زمانی 😔زنده هستیم⁉️ ▪️جوانان بسیاری قبل از توبه جان دادند... جزو آنها نباشیم...😔 🔴 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . 💥ببین رفیق تو وقتی از لذتای حرام بگذری و سمتشون نری خدا یجورایی تنظیماتتو عوض میکنه و یکاری میکنه از تموم چیزای عالم نهایته لذتو ببری...عالـــیہ😋 لذتات رسما چنـــدین برابر میشه😍 اگه قبلنا از یه چیز لذت میبر‌ی الان از هزارتا چیز لذت میبری👏🏻 برای همین دیگه اصلا دلت نمیخاد سمته اون لذتای مسخره برگردی😒به هیچ وجــــه ممکن🚫 چون میدونی با برگشتن دوباره این دیگه لذتای بهترو از دست میدی😢 میدونی چیه؟ زندگی تو گناه واسه کسی که زندگیِ بدون گناه رو تجربه کرده دقیقا عین جهنم پنج ستارس😐💔 اگه تو دوتا زندگی رو تو تجربه کنی و بخوای انتخاب کنی: قطعا وخودمونی‌بگم با کَله‌دومی‌(یعنی‌زندگی بدون‌گناه) رو انتخاب میکنی😅 چون هم لذتش خیلی بیشتره هم ارامشش خیلی بیشتره و ادمیزاد چی میخواد از زندگیش جز همین لذت و ارامش؟!🙄 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . 🔘دوری از روابط حرام یعنی یه حرکته مهم برای دوری از هزارجور استرس و تاوان و حق الناس آفرین به کسایی که ازین روابط مزخرف و بدنبالش رنج های مزخرفش فرارین😊 از من میشنوی هیچ وقت سمته رنج های بیهوده نرو...یعنی عمرااااا نرو رنج بیهوده رنجیِ که بابتش هیچ سودی نمیبری و تازه عذابم میشی....و همونجوری که ماهی سرشار از فسفره روابط حرام سرشار از رنجِ‌بیهودس😖 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . ✖️خدا اصلااااا دوس نداره ما با یک روح مریض و ضعیف اون دنیا بریم برا همین مدام دنبال بهونس تا مارو ببخشه❤️ چون وقتی گناه میکنی خودتو ناقص میکنی..داغون میکنی کلی اتیش برا خودت ذخیره میکنی،کلی اتفاق بد(اصن یه وضعییی💔) توبه یعنی:خدایا من خودمو داغون کردم یه باطن زشت بوجود اوردم من خودمو زدم😞 خدایا این ضررو برام‌جبران کن😔 اون وقت چطور ممکنه خدا بگه نه جبران نمیکنم؟؟ امکان ندارههه یه درصدم این فکره شیطانی رو نکن ❌ی درصدم فکر نکن نمیبخشه . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . 👤استاد پناهیان: 🔔 در هر زمینه ای که دیدید هوای نفستون کوتاه نمیاد 🔺و از شما گناه میخواد ⚠️🔥 👈 راهش اینه که بترسونیدش ❌در روایات میفرماید: مومن رو فقط ترس اصلاحش میکنه. ⛔️چرا خدا عذاب های قبر و قیامت رو قرار داده؟ چرا مرگ رو انقدر وحشتناک قرار داده؟؟ برای اینکه هوای نفس نامرد ما رو بترسونه! چقدر از آیات قرآن برای ترسوندن هوای نفس هست؟! 💥اینا همش کمک میکنه به انسان تا بتونه بهتر مبارزه با نفس کنه.👏 بهتر بتونه هوای نفسش رو بزنه.💪 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
4.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⊰•🖇•⊱ . دلت‌که‌گرفت بارفیقی‌دردودل‌کن که‌آسمانی‌باشد این‌زمینی‌هادر کارخودمانده‌اند...🕯 استوࢪے¦story📲 حاج_قاسم🥀 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌼•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت اول...シ︎ اذری زبان است و فارسی حرف زدن کمی برایش سخت است. روی هر کلمه مکث میکند. همه اینها لهجه اش را شیرین کرده است. من میگویم: مادر، هرچی رو که مربوط به بابک میشه را برام بگید. قراره از به دنیا اومدن تا شهید شدنش را بنویسم. سری تکان میدهد. ضبط کننده گوشی ام را روشن میکنم. و رو به مادر میگویم: خوب، مادر شروع کنیم. مادر رو به دخترش الهام می پرسد: نه دییم¹؟ دختر جواب می دهد: هرنه اورگین ایستیر ده دا². انگار مادر نمی داند دقیقا دلش میخواهد از چه بگوید؛ که باز هم سکوت می شود. چشم میچرخانم توی خانه،و منتظرم صحبت ها شروع شود. افتاب از لای پرده ی کنار رفته افتاده رو دیوار. _ بابک، خیلی مهربون بود. از کلاس اول، درس خون بود. هیچ وقت دعوا نکرد. هیچ وقت به من و پدرش بی احترامی نکرد..... میگویم: مادر، تا دیروز می اومدن برای مصاحبه، چند تا سوال مشخص میکردن و جواب های اماده میگرفتند. انا حالا فرق داره. قراره با گفته های شما و نوشتن من، همه بابک رو بشناسن. با کار ها و رفتار هاش، خودشون پی ببرند این پسر چقدر مهربون بوده است. سری تکان می دهد. صحبت ها خوب پیش نمیرود. حرف زدن با کسی که نیم ساعت از آشنایی با او نمیگذرد، سخت است؛ چه برسد به خاطره گفتن برای او. دوست ندارم با سوال کردن درباره پسرش اذیتش کنم. مادرش میگوید........ ___ ¹_چی بگم؟ ²_هرچی دلت میخواد بگو. نویسنده:فاطمه رهبر🌿 . ⊰•🌼•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🔥•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت دوم...シ︎ گاهی وقت ها آن قدر برای کاری هیجان دارم که همان هیجان ذمیشود اضطراب، و مجبورم میکند بر خلاف میلم بخواهم دیر تر برسم سر وقت آن کار؛ یا آرزو کنم زمان پا شل کند تا شاید آرام شوم. حالا من دقیقا توی همان گاهی وقت ها هستم. برای آرام شدنم، حواسم راهی پرت این ور و ان ور میکنم؛ می اندازمش زیر ماشین های توی جاده ؛ روی گاری آلبالو اخته فروش کنار خیابان ؛ پیش پای عابر های منتظر عبور؛ وسط نثش و نگار تابلویی که واضح و روشن میگوید(به شهر رشت خوش آمدید)؛ این یعنی رسیده ام به شهر و دیار شهید مدافع حرم بابک نوری آسمان یک دست ابی ست. از ابر های سفید خبری نیس. شهریور هنوز گرمای مرداد را بنه خود دارد. یکبار دیگر حرف هایم را مرور میکنم؛ از طرز سلام علیک کردن تا خداحافظی. انگار همین امروز صبح از جنگل وارد شهر شده ام و سال های سال بوده که با کسی معاشرت نداشته ام. تا این حد ارتباط بر قرار کردن برایم سخت است، و کلمه عا از ذهنم فراری شده اند!! راننده میگوید........ نویسنده:فاطمه رهبر🌿 . ⊰•🔥•⊱¦⇢ ⊰•🔥•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖇•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت سوم...シ︎ راننده میگوید: میدون فرزانه پیاده میشید خانم؟! پیاده می شوم؛ می پرسم که «تا میدان امام حسین میشود پیاده رفت؟!» پیر مرد دست لرزانش را تا کنار گوشش میبرد و میگوید: اووووو. دختر جان میدونی چقدر راهه؟! پیرمرد سعی میکند صاف بایستد اما شانه خمیدگی خو کرده اند. با دستان لرزانش تو هوا کروکی میگشد. کف سرش را محکم میخاراند و میگوید: ماشین بیشنش¹، زای پیاده نوشو¹. باید بروم ان سمت میدان سوار ماشین شوم. اما تاکسی جلوی پایم ترمز میکند. و رانندن میگوید: میدان امام حسین؟! امروز همه دست به دست هک دادن اند تا من زودتر به مقصد برسم.... حالا همین چند دقیقه رفتن به آن طرف خیابان از دستم رفته! زیر لب ملتمسانه از خدا کمک میخواهم.. وقتی اقا مرتضی سرهنگی از پدر شهید حرف میزد معلوم بود که پدر شهید چقدر سخت گیر است؛ اینکه خیلی ها پیشنهاد نوشتن زندگی نامه پسرش را داده اند و قبول نکرده. این که برایش مهم است قلمی که قرار است از بابک بنویسد در دستان چه کسی است...... نویسنده:فاطمه رهبر🌿 . ⊰•🖇•⊱¦⇢ ⊰•🖇•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii