eitaa logo
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
⊰بِ‌ـسْمِ‌ࢪَبِ‌بابڪ..!🎗⊱ •• ⊰جور؎زندگۍڪن‌ڪہ‌اگردیدنت‌ بگن‌این‌زمینۍنیست‌،شھید‌میشھ⊱ •• ⊰اطلـٰاعـات‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @etelatmoon " •• ⊰خـٰادم‌ڪانالـ↓⊱ ➜‌" @Alllip " •• ⊰مدافـ‌؏ـان‌حࢪیم‌آل‌اللّٰـھ🎗⊱
مشاهده در ایتا
دانلود
⊰•📓🔗🌪•⊱ . آقامون‌دیــروزایستاده‌سخنرانی‌ڪرد😍 چشم‌حسودوبدخواه‌ڪور‌بشھ‌ان‌شاء‌اللھ سایھ تون مستدام‌پــدرعزیزایـران❤️ سلامتےنوࢪچشممون، سیدعلےخامنه‌اے صلواٺ . . .💕 . ⊰•📓•⊱¦⇢ ⊰•📓•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🕊🌪🔗•⊱ . مجسمه کسیو اتیش زدے که اگه نبود باید منتظر همچین صحنه ای براے خواهرت بودی . . .)" . ⊰•🕊•⊱¦⇢ ⊰•🕊•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
‹📻🕊›
⊰•🐾•⊱ . خـٰانمشون‌میگـفتن:همـیش‍ہ‌بہ‌شـوخ‍ۍ بھـش‌میگفت‍ـم‌اگہ‌بدون‌ِمـٰابر؎بھشـت‌ گـوشتو‌میـبرم‌امـٰا‌وقت‍ۍپـیکررو‌آوردن‌ دیـدم‌‌ک‍ہ‌اصـلا‌سـر؎در‌ڪار‌نیسـت...! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ⊰•🐾•⊱¦⇢‍ ⊰•🐾•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•💎⛓️•⊱ . نِمیگم‌احساس‌خوشبَختی‌نَکنـٰا نِمیگم‌بَدبختیـٰا وَلی‌اینو‌بِھت‌میگَم‌کِہ: چِجوری‌میخَند‌ی‌درحـٰالۍ‌کِه‌واسه‌خاطرِ گناه‌هات،‌یکی‌اَشک‌میریزِه... چِجوری‌خوش‌میگذَرونی، دَرحـٰالی‌کِه‌یه‌نفر‌بـٰا‌دل‌شِکسته‌نِگات‌میکنه... چِجوری‌آخه‌بیخیـٰالی‌! دَرحالی‌کِہ‌یِه‌نفر، تَمام‌فِر‌وخیالِش‌تویی‌.. گِرفتی‌چی‌شُد؟!💔 یِه‌نفردِلش‌میخواد‌بیاد، امّامـٰانِمیذاریم... اوشون‌کہ‌بھشون‌میگیم‌دلبر‌غـٰائب‌ مَنظورمـہ((:💔!" . ⊰•⛓️•⊱¦⇢‍ ⊰•⛓️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪفتار‌ها‌زیادن . . . ‌امام‌مھم‌‌ماییم‌ڪه‌از‌پا‌درنمیایم😏 👊🏿 🇮🇷
⊰•🐚•⊱ . حجاب حکم خداست منکر آن بی حیاست . . .🐾 خواهــرم حجاب تو عزت اسٺ پاداش این عزتت؛ بهشت بی منت است . . .🌸)" . ⊰•🐚•⊱¦⇢ ⊰•🐚•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•☄️🍂•⊱ . چرا پسرا با دختری که باهاش دوستن ازدواج نمیکنن؟! 🌿 . ⊰•☄️•⊱¦⇢ ⊰•☄️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🖤👀•⊱ . آقامحسن‌اگࢪࢪوز؎چشمش‌بہ‌نامحࢪم مۍافتادیاگناهۍانجام‌میداد، اون‌ࢪوزࢪوڪلۍاستغفاࢪمۍڪࢪدند وفࢪداش‌هم‌ࢪوزه‌مۍگࢪفتند! -شھیدمحسن‌حججی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . ⊰•🖤•⊱¦⇢‍ ⊰•🖤•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🌼🌱•⊱ . باعلم‌خودتان‌رامجهزکنید؛ من‌توصیہ‌میکنم‌بہ‌همه‌ۍشماجوانان‌ عزیزدرس‌خواندن‌راجدی‌بگیرید!🤞🏽🕶 -حضرت‌آقا . ⊰•🌱•⊱¦⇢‍ ⊰•🌱•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•🦋🔗•⊱ . حجاب‌همان‌چادری‌بود‌که‌ پشت‌در‌خانه‌سوخت؛ ولی‌ازسرفاطمه‌نیفتاد...!! مــگــࢪ شــدنــے اســت از تــو جــدا شــدن:) . ⊰•🦋•⊱¦⇢‍ ⊰•🦋•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•❤️👀🖇️•⊱ . إنّۍ‌وُلدَت‌لَکی‌أحَبَّك‌‌ ◡◡ !' + زادھِ‌شدم‌تاتورادوست‌بدارم‌ ♡ :) . ⊰•❤️•⊱¦⇢‍ ⊰•❤️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
یکی باید این حرف رو بزنه که تــو روزهای سیاه متروپل آبادان؛ تو عروسی ساسی مانکن دو دستماله نرقصیده باشه!😏 👊🏿
⊰•🖤🔗•⊱ . 🏴 شهادت جانسوز امام حسن عسکری(ع) را به ساحت مقدس امام عصر(عج) و عموم شیعیان حضرتش تسلیت عرض میکنیم . ⊰•🖤•⊱¦⇢ ⊰•🖤•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
⊰•💓•⊱ . خم ابروی تو سرمشق ڪدام استاد است ڪه خرابات دلم در پی او آباد است ‍‎‌‌‎. ⊰•💓•⊱¦⇢ ⊰•💓•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii⊰•
⊰•🌷💖•⊱ . لطفا‌ڪنار‌ آینه‌اتاقت‌بنویس‌ 🌱✨ جوری‌ تیپ‌بزن‌ڪه امام‌زمان نگاهت‌ ڪنه نه‌مردم :) ــــــــ🌱ــــــــ ‍‎‌‌‎. ⊰•🌷•⊱¦⇢ ⊰•🌷•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii⊰•
⊰•💞💚•⊱ . مگه خونه کجا می‌تونه باشه ؟ جز جایی که امن ترین و با آرامش ترین جای دنیاست(:❤️ ‍‎‌‌‎. ⊰•☘️💞•⊱¦⇢ ⊰•☘️💞•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii⊰•
⊰•❣️🔗•⊱ . و سلام بر اوڪہ مۍگفت: «جامعه ما ارزش این فداکاری ها را دارد برای این لباس پوشیدیم برای این در میدان ها وجود داریم حالا چه کسی چه میگوید مهم نیست اینکه در خط باشیم مهم است» ‍‎‌‌‎. ⊰•❣️•⊱¦⇢ ⊰•❣️•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii⊰•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•🖤🥀•⊱ . اجرڪ‌الله‌یاصاحب‌الزمان 🌿' من‌فدای‌شال‌مشکی‌عزات من‌فدای‌دونه‌دونه‌غصه‌هات . . . 🥀💔 . ⊰•🥀•⊱¦⇢‍ ⊰•🥀•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
『مُدافِـ؏ـان‌حَࢪیم‌ِآل‌اللّٰھ』
⊰•🌸•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت هشتادم...シ︎ خانم مهماندار ،
⊰•🌚•⊱ . 🕊「کتاب بیست هفت روز یک لبخند」🕊 زندگینامہ شهید بابڪ نوࢪی قسمت هشتاد و یکم...シ︎ واقعیت رو به رو می کند . داوود ، سرش را بین جمعی که دورش دایره زده اند ، فرو می کند . _ بچه ها اینجا دیگه جای خنده و شوخی نیست . الان همه ی ما جایی هستیم که دشمن از هر طرف ممکنه پیداش بشه . پس بهتره همیشه و همه جا با هم باشیم . این ها را آقای نوروزی هم سر کلاس به آن ها گفته بود که حتی تنهایی تا دست شویی پشت سنگر و چادر هم نروند . داوود گفت : بچه ها ، قرار نیست ما مفت مفت شهید بشیم . ما اومده ایم اینجا بجنگیم و کمک کنیم . پس باید کمک کنیم ، نه اینکه باعث کشته شدن خودمون و دیگران بشیم . همه ، سرشان را به نشانه تاکید ، در دایره ی تشکیل شده تکان می دهند . صدای سرهنگ یعقوب پور در فضای خالی فرودگاه طنین می اندازد : _ آقایون ، تا اومدن اتوبوس و نیروهای امنیتی که مسئولیت اسکورت کردن ما رو به عهده دارن ، تو سالن فرودگاه بمونید و بیرون نرید . در سیاهی و تاریکی شهری که بیرون فرودگاه منتظر بود ، معلوم نبود چه خبر بود ، تیرگی و سیاهی خوفناکی ، دورتا دور ماشین حمل رزمنده ها رو فراگرفته بود . تا چشم کار می کرد تاریکی بود و تاریکی ، انگار هیچ خانه ای نبود که لامپی در آن روشن باشد . اه کنجکاوانه بچه ها در سینه ی سیاهی فرو می رود و برمی گردد . ماشین به سوی پادگان کِسوه پیش می رود . فرمانده می گوید بعد از چند ساعت استراحت ، به پا بوس حضرت زینب سلام الله علیها می روند . و بعد از آن ، باز سوار هواپیما می شوند برای رفتن به بوحوس . بابک از وقتی توی ماشین نشسته ، ته تنها لبش که چشمانش هم می خندد . مدام گردن می کشد توی خلوتی جاده تا شاید زودتر از همه ، مرقد را ببیند . شور و هیجان ، چنان در بین مسافر های اتوبوس شدید است که همه ترجیح می دهند سکوت کنند . چند ساعت استراحت در پایگاه نظامی کِسوه ، سر حال ترشان کرده . جاده های خاکی تمام می شود ، به دمشق می رسند . مرقد طلایی ، انگار از پشت ابرها در می آید . هنوز خرابی روی گنبد طلایی کاملا تعمیر نشده . وارد صحن می شوند . همه جا از پاکیزگی برق می زند ؛ سنگ فرش ها و مناره های بلند اطراف . آرامشی غریب حکم فرماست ؛ هم توی فضا هم توی دل ها . انگار غریبی بی بی ، هاله وار بر روح و جان همه نشسته . سعی می کنند در کنار هم قدم بردارند . چند قدم مانده تا نگاه ها ، دخیل ضریح حضرت زینب کبری سلام الله علیها شوند .... نویسنده:فاطمه رهبر . ⊰•🌚•⊱¦⇢ ⊰•🌚•⊱¦⇢ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ➜‌ @Shahidbabaknourii
سلام وقتتون بخیࢪ🌸 کانال نیازمند فعال (جهت تبادل) هسٺ هࢪ کس مایلھ بھ فعالیت به ایدے زیر پیام بده....‌↯ 🎐 @fadaeie_velayat77 🎐