eitaa logo
شهیدستان
231 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
11 فایل
عزیزان این کانال جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز ایجاد شده است ، شما با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندهید . ارتباط با خادمین کانال : @SadatSaeed @sarbazam1355
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_نهم 🍁 دیگه حالا #شاهر
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁 سرش را جلو آورد . با تعجب پرسيد : يعني چيکار کنم ؟!!! ناصر ادامه داد : بعضيها ميان اينجا و بعد از اينکه ميخورن ، همه چي رو به هم ميريزن . اينها کاســبي من رو خراب ميکنن ، کارگرهاي من هم زن هستن و از پــس اونها برنمييان . 🍁 من يکي مثل تو رو احتياج دارم که اين جور آدمها رو بندازه بيرون . سرش را پائين گرفت و کمي فکر کرد . بعد هم گفت : قبول . از فردا هم هر روز تو کاباره پل کارون کنار ميز اول نشســته بود . هيکل درشت ، موهاي فر خورده و بلند ، يقه باز و دستمال يزدي او را از بقيه جدا کرده بود . 🍁 يک بــار براي ديدنش به آنجا رفتم . مشــغول صحبت وخنــده بوديم که ديدم جوان آراســته اي وارد شد . بعد از اينکه حســابي خورد ، از حال خودش خارج شد و داد و هوار کرد . بلند شد و با يک دست ، مثل پر کاه او را بلند کرد و به بيرون انداخت . بعد با حسرت گفت : ميبيني ، اينها َجووناي مملكت ما هستند ! ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_دهم 🍁 #شاهرخ سرش را جل
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁عصريكي از روزها پيرمردي وارد كاباره شد . قد كوتاه ، كت و شلوار شیک قهوه اي ، صورت تراشيده ، كروات و كلاه نشان ميداد كه آدم با شخصيتي است . به محض ورود سراغ ميز ما آمد و گفت : آقا ؟! هم بلند شد و گفت : بفرمائيد ! پيرمرد نگاهي به قد و بالاي كرد و گفت : ماشــاءاالله عجب قد و هيكلي . 🍁بعد جلوتر آمد و ادامه داد : ببين دوست عزيز ، من هر شــب توي قمار خونه هاي اين شــهر برنامه دارم . بيشــتر مواقع هم برنده ميشــم . به شما هم خيلي احتياج دارم . بعد مكثي كرد و ادامه داد : با بيشتر افراد دربــار و كله گنده ها هم برنامه دارم . من يه آدم قوي ميخوام كه دنبالم باشــه . پول خوبي هم ميدم . 🍁 كمي فكر كرد و گفت : من به اين پولها احتياج ندارم . برو بيرون ! پيرمرد قمار باز كه توقع اين حرف رو نداشــت با تعجب گفت : من حاضرم نصــف پولي كه در بيارم به تو بدم . روي حرفم فكر كن ! اما داد زد و گفت : برو گمشو بيرون ، ديگه هم اين طرفا نيا ! براي من جالب بود که چرا با پول قمار بازي مشکل داشت ، اما با پول مشروب فروشي نه !! ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_یازدهم 🍁عصريكي از روزه
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁سال پنجاه و شش بود . نزديک به پنج سال از کار در کاباره پل کارون مي گذشت . پيکان جوانان زيبائي هم خريد . وقتي به ديدنش رفتم با خوشــحالی گفت : ما ديگه خيلي معروف شــديم ، شــهروز جهود ديروز اومده بود دنبالم ، ميخواد منو ببره کاباره ميامي پيش خودش ، 🍁ميدوني چقدر باهاش طي کردم ؟ با تعجــب گفتم : نه ، چقدر ؟! بلند گفت : روزي ســيصد تومــن ! البته کارش زياده ، اونجا خارجي زياد ميياد و بايد خيلي مراقب باشم . شــب وقتي از کاباره خارج مي شديم تو حال خودش نبود . خيلي خورده بود . 🍁از چهار راه جمهوري تا ميدان بهارستان پياده اومديم . در راه بلند بلند داد مي زد . به شاه فحش هاي ناجوري مي داد . چند تا مأمور کلانتري هم ما را ديدند . اما ترســيدند به او نزديک شوند . شاه و خانواده سلطنت منفورترين افراد در پيش او بودند . ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_دوازدهم 🍁سال پنجاه و ش
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁در پس هيکل درشت و ظاهر خشني که داشت ، باطني متفاوت وجود داشت که او را از بسياري از هم رديفانش جدا ميساخت . هيچ گاه نديدم که در محرّم و صفر لب به نجاست هاي کاباره بزند . ماه رمضان را هميشه روزه ميگرفت و نماز ميخوند . به سادات بسيار احترام ميگذاشت . 🍁يکي از دوســتاش ميگفت : پدرش به لقمه حلال بســيار اهميت ميداد . مادرش هم بسيار انسان مقيدي بود . اينها بي تأثير در اخلاق و رفتار شاهرخ نبود . قلبي بسيار رئوف و مهربان داشت . هيچ فقيري را دست خالي رد نميکرد . فراموش نمي کنم يکبار زمســتان بسيار ســردي بود . با هم در حال بازگشت به خانه بوديم . 🍁 پيرمردی مشــغول گدائي بود و از سرما ميلرزيد . فوري کاپشن گران قيمت خودش را در آورد و به مرد فقير داد . بعد هم دسته اي اسکناس بهش داد . پيرمرد از خوشحالي مرتب ميگفت : جوون ، خدا عاقبت به خيرت کنه ! ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_سیزدهم 🍁در پس هيکل درش
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁صبــح يکي از روزها با هم به کاباره پــل کارون رفتيم . به محض ورود ، نگاه به گارسون جديدي افتاد که سر به زير ، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود . با تعجب گفت : اين کيه ، تا حالا اينجا نديده بودمش؟! 🍁در ظاهر زن بســيار با حيائي بود . اما مجبور شده بود بدون حجاب به اين کار مشغول شود . جلوي ميز رفت و گفت : همشيره ، تا حالا نديده بودمت ، تازه اومدي اينجا ؟! زن ، خيلي آهسته گفت : بله ، من از امروز اومدم . 🍁 دوباره با تعجب پرســيد : تو اصلا قیافت به اینجور کارها و جاها نميخوره ! اسمت چيه ؟ قبلا چيکاره بودي ؟ زن در حالي که سرش را بالا نميگرفت گفت : مهين هستم ، شوهرم چند وقته که مُرده ، مجبور شدم که براي اجاره خانه و خرجي خودم و پسرم بيام اينجا ! ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_چهاردهم 🍁صبــح يکي از
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁 دندانهاش را به هم فشار ميداد ، رگ گردنش زده بود بيرون ، بعد دستش را مشت کرد و محکم کوبید روي ميز و با عصبانيت گفت : اي لعنت بر اين مملکت کوفتي !! بعد بلند گفت : همشــيره راه بيفت بريم ، شــاهرخ همينطور کــه از در بيرون ميرفت رو کرد به ناصر جهود و گفت : زود بر مي گردم ! مهين هم رفت اتاق پشــتي و چادرش را ســرش کرد و با حجاب کامل رفت بيرون.بعد هم سوار ماشين شاهرخ شد و حرکت کردند . 🍁مدتي از اين ماجرا گذشــت . من هم را نديدم ، تا اينکه يک روز همديگر را ديديم . بعد از سلام وعليک ، بي مقدمه پرسيدم : راستي قضيه اون مهين خانم چي شد ؟! اول درست جواب نميداد ، اما وقتي اصرار کردم گفت : دلم خيلي براش ســوخت ، اون خانم يه پسر ده ســاله به اسم رضا داشت .صاحــب خونه به خاطر اجــاره ، اثاثهاش رو بيرون ريخته بــود . من هم يه خونه کوچيک تو خيابون نيروهوائي براشون اجاره کردم . به مهين خانم هم گفتم : تو خونه بمون و بچه ات رو تربيت کن ، من اجاره و خرجي شما رو ميدم !!! ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_پانزدهم 🍁 #شاهرخ دندان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁اوايل سال پنجاه وهفت بود که به کاباره ميامي رفت . جائي بسيار بزرگتر و زيباتر از کاباره قبلي . شهروز جهود گفته بود : اينجا بايد ساکت و آرام باشه . چون من مهمانهاي خارجي دارم .براي همين هم روزي سيصد تومن بهت ميدم . هم اونجا بود و پول خوبی هم میگرفت . 🍁در آن ايام آوازه شهرت تقريباً در همه محله هاي شرق تهران و بين اکثر گنده لاتهاي آنجا پخش شده بود . من ديده بودم ، چند نفر از کساني که براي خودشان دار و دستهاي داشتند ، چطور به احترام ميگذاشتند و از او حساب ميبردند . اصغر ننه ليلا به همراه دار و دسته اش را در يکي از دعواها به تنهائي زده بود . آنها هم با نامردي از پشت به او چاقو زده بودند . شاهرخ در آن ايام هر کاري که ميخواست مي کرد و کسي جلودارش نبود . 🍁عصر يکي از روزها شخصي وارد کاباره ميامي شد و سراغ را گرفت . گارسون ميز ما را نشان داد . آن شخص هم آمد و کنار ميز ما نشست . بعد از کمي صحبتهاي معمول ، گفت : من يک کار کوچک از شما ميخوام و در مقابل پول خوبي پرداخت ميکنم ! بعد چند تا عکس و آدرس و مشخصات را به ما داد و گفت : اين آدرس هتل جهانه . اين هم مشخصات اتاق مورد نظر ، شما امشب توي اين اتاق باید رو با چاقو بزنيد !! ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_شانزدهم 🍁اوايل سال پنج
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁چشمان يک دفعه گرد شد و با تعجب گفت : آدم بُکشم ؟! نه آقا اشتباه گرفتي ! آن مرد ادامه داد : نه ، فقط مجروحش کنيد . اين يه دعواي ناموسيه ، فقط ميخوام خط و نشون براش بکشيم . بعد دستش را داخل کيف بُرد و سه تا دسته اسکناس صد توماني روي ميز گذاشت و گفت : اين پيش پرداخته ، اگه موفق شديد دو برابرش رو ميدم . در ضمن اگه احتياج بود ، و دارو دسته اش هم هست . 🍁 دوباره با تعجب پرسيد : شما از طرف کي هستين ، اين پول رو کي داده ؟! اما آن آقا جواب درستي نداد . شب با احتياط کامل رفتيم هتل جهان ، يک روز هم در آن حوالي معطل شديم . اما بهروز وثوقي عصر روز قبل از ايران خارج شده بود . 🍁یه روز چند تا از گنده لاتهاي شرق و جنوب شرق تهران و دعوت شدند ساواک . هر کدام از اينها با چند تا از نوچه هاشون آمده بود . من هم همراه شاهرخ بودم . جلسه که شروع شد نماينده ساواک تهران گفت: چند روزي هست که در تهران شاهد اعتصاب و تظاهرات هستيم . خواهش ما از شما و آدم هاتون اينه که ما رو کمک کنيد . توي تظاهراتها شما جلوي مردم رو بگيريد ، مردم رو بزنيد . ما هم از شما همه گونه حمايت مي کنيم . پول به اندازه کافي در اختيار شما خواهيم گذاشت . جوايز خوبي هم از طرف اعلي حضرت به شما تقديم خواهد شد. ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_هفدهم 🍁چشمان #شاهرخ يک
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁جلسه اون روز با نماینده ساواک که تمام شد ، همه گنده لاتها پول خوبی از ساواک گرفتن ، اما گفت : بايد فکر کنم ، بعداً خبر ميدم . بعد هم به من گفت : الان محرم ، مردم عزادار (ع) هستند . من بعد عاشورا خبر ميدم . عاشق (ع) بود . از دوران کودکي علاقه شديدي به آقا داشت . 🍁اين محبت را از مادرش به يادگار داشت .راه اندازي هيئت با کمک دوستان ورزشکار ، عزاداري و گريه براي سالار شهيدان ، آن هم قبل از انقلاب از برنامه هاي محرم او بود . هر سال در روز عاشورا به هيئت جواد الائمه در ميدان قيام ميآمد . بعد همراه دسته عزادار حرکت ميکرد . پيرمرد عالمي به نام حاج مسئول و سخنران هيئت بود و را هم خيلي دوست داشت . 🍁درعاشوراي سال پنجاه و هفت ، ساواک به بسياري از هيئت ها اجازه حرکت در خيابان را نميداد . اما با صحبتهاي ، دسته هيئت جواد الائمه مجوز گرفت . مياندار دسته بود . محکم و با دو دست سينه مي زد . نمي دونم چرا اما اونروز حال و هواي با سالهاي قبل بسيار متفاوت بود . موقع ناهار ، حاج آقا تهراني کنار نشسته بود . بعد از صرف غذا ، مردم به خانه هايشان رفتند . 🍁حاج آقا با شروع به صحبت کرد . ما چند نفر هم آمديم و در کنار حاج آقا نشستيم . صحبتهاي او به قدري زيبا بود که گذر زمان را حس نميکرديم . اين صحبتها تا اذان مغرب به طول انجاميد . بسيار هم اثر بخش بود . من شک ندارم ، اولين جرقه هاي هدايت ما در همان عصر عاشورا زده شد . آن روز ، بعد از صحبتهاي حاج آقا و پرسش هاي ما ، حُـرّ ديگري متولد شد . آن هم سيزده قرن پس از عاشورا ، حُرّي به نام ضرغام براي نهضت عاشورائي حضرت امام (ره) ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_هجدهم 🍁جلسه اون روز با
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁ببينيد رفقا ، ما اين همه به خاطر امام حســين(ع) به ســر و سينه خود مان ميزنيم ، از آنطــرف فرزند اين مولاي مــا يعني آقاي خميني را گرفته انــد . بدون دليل هم تبعيدش کرده اند . اما ما هيچ کاري نميکنيم . مگر ايشان چه گفته ، اين سيد ميگويد : شاه نبايد پول مملکت را اينقدر صرف عياشي و جشن و خوش گذراني کند . ميگويد اسلام در خطر است . ميگويد نبايد به اســرائيل کمک کرد . شــما ببينيد از پول مملکت اسلامي ما به اسرائيلي که کشورهاي اسلامي را اشغال کرده کمک ميشود . 🍁به جاي بها دادن به اسلام واقعي ، شــخصي را نخســت وزير کرده اند که مذهبش بهائي است . واقعا آقاي خميني راست گفته که اسلام در خطر است . اينهــا صحبت هائي بود که حاج ســيد علي نقــي تهراني در عصر عاشــورا براي ما ميگفت ، بعد ادامه داد : نور ايمان را ببينيد ، اين آقاي خميني بدون هيچ چيزي و فقط با توکل بر خدا ، با يک عبا و لباس ســاده به مبارزه پرداخته ، اما شاه خائن با اين همه تانک و توپ از پس او بر نمي آيد شــاهرخ که ســاکت و آرام به ســخنان حاج آقا گوش ميکرد وارد بحث شد . گفت : اتفاقاً من هم به همين نتيجه رســيده ام . ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_نوزدهم 🍁ببينيد رفقا ،
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁 ادامه داد شما نمي داني توي اين کابارهها و هتلهاي تهران چه خبره ، اکثر اين جور جاها دســت يهودي هاســت ، نميدونيد چقدر از دختراي مسلمون به دست اين نا مسلمونها بي آبرو ميشن . شــاه دنبال عياشي خودشه ، مملکت هم که دست يه مشت اسرائيل ، اين وسط دين مردمه که داره از دست ميره . و وقتي بحث به اينجا رســيد حاج آقا داشــت خيره خيره تو صورت نگاه ميکرد ، بعد گفت : آقا ، من شما را که ميبينم ياد مرحوم ميافتم . 🍁حاج اقا ادمه داد : در روزگار خودش گنده لاتي بود ، مدتي هم وابسته به دربار ،حتــي يکبار زده بود تو گوش رئيس پليس تهران ، ولي کاري باهاش نداشــتند . همين آقاي را بعد از پانزده خرداد گرفتند و گفتند : شــرط آزادي تو ، اينه کــه به خميني دشــنام بدي . بعد هم بگي كه من از او پــول گرفتم تا مردم را به خيابانها بريزم ، اما او عاشــق امام حســين (ع) و آزاد مرد بود . قبول نکرد . گفت: دروغ نمي گم . توي همين تهران هم رو به رگبار بستند . بعد ادامه داد : اين درس عاشورا را خوب ياد گرفته بود که مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است . ... 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_بیستم 🍁 #شاهرخ ادامه د
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁ســه روز از گذشته . خيلي جدي تصميم گرفته بود . کار در کابــاره را رهــا کرد . فردا صبح هم رفتیم . وارد شدیم . يکدفعه ديدم کنار درب ورودي ، روي زمين نشست . رو به سمت گنبد . خيره شد به گنبد و شروع کرد با آقا حرف زدن . مرتب مي گفــت : خدا ، من بد کردم . من غلط کردم ، اما مي خوام کنم . خدايا منو ببخش ! يا (ع) به دادم برس . من عمرم رو تباه کردم . اشــک از چشمان من هم جاري شد . يکساعتي به همين حالت بود . خلاصه دو روز بودیم و بعد برگشتيم تهران ، در واقعاً توبه کرد . همه خلافکارهاي گذشته را رها کرد . 🍁بهمن ماه بود و هر شــب در تهران تظاهرات بود . اعتصابــات و درگيريها همه چيز را به هم ريخته بود . از که برگشتيم . براي نماز جماعت رفت !! خيلي تعجب کردم . فردا شب هم براي نماز رفت . با چند تا از بچه هاي انقلابي آنجا آشنا شده بود . در همه تظاهراتها شرکت ميکرد . حضور با آن قد و هيکل و قدرت ، قوت قلبي براي دوســتاش بود . البته از قبل هم ميانه خوبي با شاه و درباريها نداشت . بارها ديده بودم كه به شاه فحش ميداد . ارادت به امام بعد از شناخت امام تا آنجا رسيد که در همان ايام قبل ازانقلاب سينه اش را خالکوبي کرده بود و روي آن هم نوشته بود : ، فدايت شوم . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 🥀🌷🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🌷🍃🌹 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• ‏🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲 ..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• لینک زیر را دنبال کنید تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇 لینک کانال شهیدستان ╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮ @Shahidestan1 ╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯