شهید محمود مراد اسکندری
🌷#خــاطـره_شــهــیـــد
زمین سنگلاخ سوریه
وقتی وارد سوریه شدیم برای عرض ادب به بارگاه حضرت زینب سلام الله و حضرت رقیه سلام الله رفتیم. وقتی حسابی دلمان ابری و دیدگانمان بارانی شد عهد کردیم که تا جان در بدن داریم نگذاریم حریم آلالله ذرهای غبار شرک داعشی بگیرد.
بعد از آن رفتیم و در گردان و دسته خود مستقر شدیم. فردا صبح برای شناسایی محیط پیرامون حرکت کردیم، هنوز چند قدمی نرفته بودیم که دیدم محمود پوتینهایش را از پا درآورد و با پای برهنه به راه افتاد...
محمود بدون پوتین و ما با پوتین و مدام میپرسیدیم چرا این کارو میکنی آقا محمود؟
هنوز چند متری بیشتر نرفته بودیم که دیدیم محمود نشست و شروع به گریه کرد، هر چی اصرار میکردیم بلند نمیشد، چند نفری زیر بغلش و گرفتیم و بلندش کردیم… بلند بلند گریه میکرد و میگفت؛ خدایا حضرت زینب سلام الله چطور این مسیر سنگلاخی رو با پای پیاده با بچههای کوچک راه رفته آن وقت من چندمتر بیشتر نمیتوانم راه بروم
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
محمود وصیت کرده بود او را در کنار عمویم به خاک بسپاریم تا شفاعت او شامل حالش شود، سنگ مزار عمو هم بعد از ۳۴ سال آسیب دیده بود برای همین آن را تعویض کردیم و سنگی مانند سنگ مزار برادرم برای آن تهیه کردیم و هر دو مزار شبیه به هم و با یک نام مانند دو قطعه یک پلاک در کنار هم قرار گرفتند.
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا شهید اکبر زجاجی نام پدر:عباس ولادت : ۱۳۳۸/۳/۴ محل تو
🌷#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
به مسئله بيت المال خيلي اهميت مي داد.
موتور ماشينم سوخته بود. يك پيكان نمره شخصي از سپاه در خانه گذاشته بود. گفتم: سوئيچ را بده بروم براي ماشين وسيله بخرم. گفت: داداش، مال بيت المال است. گفتم: پول بنزين را ميدهم. جواب داد: لاستيك را چه ميكني؟ موتور را چه كار ميكني؟ اين مال خدمت به مردم است نه اينكه شما كار شخصي انجام بدهي. حتي خودش كه مي خواست به سپاه برود با موتور گازي ميرفت.»
روزي با كاميون شخصي از ستاد كمك رساني به جبهه هاي جنگ از كاشان به كردستان (مريوان) عازم شدم. از آنجا كه اطلاع داشتم اكبر زخمي شده و در بيمارستان بستري است به عيادت ايشان رفتم. اما برادرم با عصا از بيمارستان به منطقه دزلي (خد مقدم) رفته بود.
مدتي صبر كردم تا ايشان از خط برگشت و با يكديگر ملاقات كرديم. من كه فراموش كرده بودم كوپن گازوئيل همراه خود ببرم به برادرم گفتم براي برگشت نياز به گازوئيل دارم.
مرا به جايگاه برد و فقط به مقداري كه مرا از منطقه تا كاشان برساند دستور داد گازوئيل بدهند.
من به ايشان گفتم: اقلا هر دو باك كاميون را پر كنيد ، من كه براي حمل و نقل محموله ها كرايه اي نگرفته ام. برادرم خطاب به من گفت: بيشتر از اين به تو بدهم از بيت المال است و حرام. لذا دقيقا به اندازه اي كه بتوانم به كاشان برسم گازوئيل در اختيارم گذاشت.
✍به روایت برادرشهید
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید اکــبـر زجـــاجـــی صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا شهید سید مصطفی محمودی نام پدر:سید مرتضی تولد :۱۳۳۶/۵
🌷#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
شهیدی که خداوند به او دو حور العین عطا کرد
محمودی با اشاره به خواب یکی از فرزندانش درباره شهید سید مصطفی محمودی اضافه کرد: سید مهدی پس از مدتی، شهید سید مصطفی را در خواب دید و از او پرسید که چگونه جان دادی و سید مصطفی پاسخ داد که از زمانی که به شهادت رسیدم خداوند دو حورالعین به من عطا کرده است.
این مسئول عنوان کرد: بنده بعدها کتاب وسائل الشیعه را به دقت مطالعه کردم و ابواب مربوط به شهادت آن را خواندم و مشاهده کردم که در حدیثی ائمه معصومین می فرمایند که شهید وقتی به شهادت می رسد خداوند دو حور العین به او عطا می کند.
سید مصطفی با شبهات عقیدتی به شدت مبارزه می کرد
زمانی که گروههای منافقین فعالیت گسترده ای در شهرهای مختلف کشور داشتند و به جذب نیرو مشغول بودند، شهید سید مصطفی با تشکیل کلاس های عقیدتی و مذهبی در مصلی صاحب الزمان عجل الله.. به شبهات این گروهک پاسخ می دادند و در زمینه های فرهنگ و عقیدتی بسیار حساس بودند.
همرزم شهید سید مصطفی محمودی افزود: همچنین این شهید بزرگوار به همراه برادرش دکتر احمد محمودی با برگزاری تورهای کوه نوردی، جوانان را به کوه توچال می بردند و در آنجا کلاس های معرفتی و عقیدتی برپا می داشتند که بسیار بر انگیزه جوانان تأثیر می گذاشت.
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
پس از کوشش فراوانی که برای رفتن به جبهه داشتم ،و به هردری میزدم آن در بسته شده بود ،بالاخره دری از درهای رحمت الهی گشوده شد و این بنده روسیاه و گناهکار به آن در روی آورد و موفق شدم در کنار دیگر برادران با ایمان و مومن به امام و انقلاب جائی برای خودم باز کنم .این اسلامی که امامی چون حسین عزیزدارد و جان برکفانی چون عباس دلاور و علی اکبر دارد و دلسوختگانی و درددارانی چون خمینی بزرگ دارد ومن هم سهمی داشته باشم . وبرشماست ای ملت رزمنده که پیام آور خون شهیدان باشید.شهیدانی که از بهترین افراد و مومن ترین کسانی بودند که به این انقلاب عشق میورزیدند که پر و بالشان در کنار معشوق سوخت و خونشان برزمین ریخت و تمام نشستگان تاریخ را به قیام خواند.وچنین نقش بست بر زمین که ای دریای بیکران انسانها بپاخیزید و بایک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و از حق و رسالت انسانی و شرف خود دفاع کنید و حق خود را از ابرقدرتها بستانید.
واما شما ای مسئولین مملکتی ،شمائیکه این پست و مقام را شهیدان به شما دادند و پشت میزی نشسته اید که با خون شهدا و از جان گذشتگی آنها به شما رسیده است ،بدانید و آگاه باشید که باید از این خون خوب پاسداری کنید.
🌷 19 اسفند
سالروز شهید...
شادی روح پاک همه شهیدان
و شهید سید مصطفی محمودی صلوات🇮🇷
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا شهید علیرضا کریمی نام پدر :باقر ولادت :۱۳۴۵/۰۶/۲۲-اصف
🌷#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
آن روز، بہ مسجد نرسیده بود. برای نماز
به خانه آمد و رفت توي اتاقش .. داشتم
یواشکی نمازخواندنش را تماشا میکردم.
~ حالت عجیبي داشت. انگار خداوند، در
مقابلش ایستاده بود. طوري حمد و سوره
میخواند مثل اینکه خدا را میبیند. ذکر
ها را دقیق و شمرده ادا میکرد. بعدها در
مورد نحوهٔ نماز خواندنش ازش پرسیدم،
ـــ
گفت: « اشکالِ کار ما اینه کھ برای همہ
وقت میذاریم، جز براۍ خدا ! نمازمون
رو سریع میخونیم و فکرمیکنیم زرنگي
کردیم . . امّا یادمون میرھ اونۍ که به
وقتها برکتـ ميده، فقط خود خداست.»
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
انقلاب اسلامی باعث شد که سر از گریبان خود بیرون آوریم و دور و بر خود را بنگریم و به زندگی از دید دیگری نگاه کنیم .
آری امام کاری بس عظیم کرد . باعث شد دنیا از خواب بیدار شود و انسانیت را دوباره یادآوری نمود .
من خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب رسول الله (ص) و علی (ع) می کنم و افتخار می کنم که مرام و مکتب من اسلام است. اسلام به من فهماند که چگونه بیاندیش و چگونه راه را انتخاب کن .
من با قلبی روشن، خون خود را برای اسلام می ریزم و پیام می رسانم که با جاری شدن خونمان است که حکومت ما نورانی تر و به حکومت عدل صاحب الزمان (عج) متصل می شود . امیدوارم که حکومت ما زمینه ساز انقلاب امام مهدی (ع) باشد .
خدایا این پیر جماران ، این بت شکن تاریخ ، این در هم کوبنده ستمگران را در پرتو خودت نگه دار...
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید علیرضا کریمی صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید احمدرضا احدی
تولد: 1345/8/25
محل تولد :اهواز
شهادت : 1365/12/12
محل شهادت :عملیات کربلای پنج
#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
مادرش میگوید:
.یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت.
.
پرسیدم احمدرضا که بود؟! گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت؟!
گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را در#دانشگاه داد!
گفتم: چی؟؟ گفت: می گوید #رتبه_اول #کنکور راکسب کرده ای.
.
من و پدرش با #ذوق_زدگی گفتیم : رتبه اول؟؟ پس چرا #خوشحال نیستی؟؟!!
.
احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم!
.در همان حال آستین ها را بالا زد وضو گرفت و رفت #مسجد !!!....
.
یادم هست با اینکه دانشگاه قبول شده بود، همراه عمو بزرگش می رفت بنّایی، می گفتم احمدرضا تو الان #پزشکی قبول شده ای، چه احتیاجی هست که به بنّایی بروی؟!
می گفت : می خواهم ببینم کارگرها چقدر زحمت می کشند!
می خواهم سختی کارشان را لمس کنم!...
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
متن تنها وصيت نامه به جا مانده از شهيد احمدرضا احدي به اين شرح است :
بسم الله الرحمن الرحيم
فقط، نگذاريد حرف امام به زمين بماند همين
حدود يك ماه روزه قرض دارم تا برايم بگيريد و برايم از همگي حلالي بخواهيد
والسلام
كوچكترين سرباز امام زمان(عج)
احمدرضا احدی
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡.
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید مهدی عزیزی
نام پدر :محمد
تاریخ تولد :1361/7/1
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت :1392/5/11
محل شهادت : حلب سوریه
مزار :گلزار شهدا قطعه 26_ردیف 81_شماره 46
🌷#خـــاطـــره_شـــهــیـــد
مهدي همواره مي گفت شهدا زنده اند و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت.
ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده مي كرديم. براي همين هميشه به رفتار وكردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و شهدا مي ديد.
هر زمان از كنار عكس شهيدي رد مي شديم، #سلام مي داد. يك بار از كنار عكس #شهيد_ابراهيم_هادي عبور كرديم.
مهدي سلام كرد. باتعجب به مهدي گفتم: مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام مي كني؟
گفت: «#ابراهيم زنده است و داره ما رو مي بينه.... »
📙 بر گرفته از کتاب مدافعان حرم.
🌷 #وصـــیـــت_نـــامــه
خداوندا توشاهدی که دوست داشتم همیشه سرباز راستین برای ولایت باشم؛توشاهدی که دوست داشتم بسیجی وارزندگی کنم.واینک که به سوی تومی آیم امیدی جزکرم وعفو وبخشش توندارم؛
دوست داشتم آقای خودم را حضرت حجة بن الحسن عجل الله... رامی دیدم دوست داشتم یک بارهم که شده آقارامی دیدم وبعدازاین دیارفانی رخت برمی بستم.
ازتمام دوستان وآشنایان تقاضا می کنم نگذارند رهبرانقلاب تنهاومظلوم بماند
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید مهدی عزیزی صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شهید نورالله اختری
فرزند : عباسعلی
متولد : 1351/03/15 در مشهد
نوع عضویت :رزمنده. بسییج شغل : محصل
تاریخ شهادت : 1365/12/19
محل شهادت : شلمچه
سپاه سمنان-تیپ12-گردان علی ابن ابیطالب علیه سلام عملیات پدافندی
نحوه شهادت:اصابت ترکش ومتلاشی شدن بدن
مزار:قم صحن حضرت معصومه
🌷 #خـــاطـــره_شـــهــیـــد
گفتم:ببینم توی دنیا چه آرزویی داری؟
قدری فکر کرد و گفت:هیچی
گفتم: یعنی چی؟
مثلاً دلت نمیخواد یه کارهای بشی، ادامه تحصیل بدی و حرفها دیگه؟!!
گفت: یه آرزو دارم از خدا...
خواستم تا سنم کمه و گناهم از این بیشتر نشده، شهید بشم.
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید نور الله اختری صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا شهید محمود رادمهر نام پدر:علی اصغر تولد: 1359/09/03 م
🌷#خــاطــره_شــهــیـد
با اینڪه شغلش نظامی بود و جایگاهی برای خودش داشت؛ اوقات فراغتش را برای مردم بی بضاعت بنایی می کرد. هر مقدار که میتوانست خانه شان را تعمیر میکرد. بدون اینکه اجرتی برای کارش طلب کند. تمام این کارها را طوری انجام می دادکه کمتر کسی متوجه شود واخلاص و گمنامی برایش باقی بماند. شاید به همین خاطر بود که به همسرش سفارش کرده بود:
"بعداز شهادت نبینم جایی بری و از من تعریف کنی. "
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
برادران عزیز ، به شما و سایر برادران و خواهرانم
در بسیج وصیت می کنم که نکند واقعه سقیفه بنی ساعده دوباره تکرار شود ، نکند عاشورا دوباره تکرار شود و حسین زهرا (علیه السلام) سرش بالای نیزه رود. برادران و خواهران بسیجی ، از تاریخ اسلام درس بگیرید و همواره در راه ولایت ثابت قدم باشید.
برادران ، بدانید که همانگونه که اهل کوفه ، مسلم ابن عقیل ( نماینده امام زمان خود ) را تنها گذاشتند و اکنون مورد لعن ما قرار میگیرند ، اگر ما هم ولی فقیه را تنها بگذاریم ، بی درنگ مسلم های دیگری نیز به مسلم ابن عقیل خواهند پیوست و آنگاه ما نیز مورد لعن آیندگان قرار خواهیم گرفت.
برادران و خواهران اگر می خواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود و از مصائب آخر الزمان در امان باشید و دینتان حفظ بماند و عاقبت به خیر شوید ، بصیرتتان را افزایش دهید ، اطاعت از ولایت مطلقه فقیه را بر خود واجب بدانید و اگر می خواهید در این دوران پر آشوب گمراه نشوید ، گوشتان به سخنان ولایت مطلقه فقیه و چشمتان به اعمال این بزگوار و تمام وجودتان صرف عمل به خواسته ها و اوامر ایشان باشد.
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید محمود رادمهر صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا شهید مجید زین الدین نام پدر : عبدالرزاق محل تولد:قم ت
🌷#خــاطـره_شــهــیــد
یک شب ، مجید به همراه شش نیروی دیگر برای شناسایی وارد خاک عراق می شود . در حین شناسایی ، نیرو های عراقی سرمی رسند .
به محض پیدا شدن سر و کله ی نیرو های عراقی ، همراهان مجید سلاح های خود را می گذارند و فرار می کنند ، اما مجید برای این که هم سلاح ها به دست دشمن نیفتد و هم این که کار شناسایی را تمام کند ، می ماند .
برای این که از چشم دشمن پنهان بماند ، وارد کانالی که در همان نزدیکی بوده می شود . کانالی که پر بوده از آب گندیده و جسد های بوگرفته ی عراقی ها . خودش را در کانال نگه می دارد و بالاخره عراقی ها دور می شوند . مجید هم پس از پایان کار شناسایی به همراه سلاح ها برمی گردد ، اما به خاطر قرار گرفتن در آب آلوده ی کانال تمام بدنش زخم می شود .
زمانی که به خانه برگشت دهان و حتی روده هایش تاول زده بود . به طوری که نمی توانست هیچ نوع غذایی را وارد دهانش کند و تنها مایعات را ، آن هم با سختی زیاد وارد دهانش می کردیم .
شهید مجید زین الدین ، جوان نوزده ساله ی ایرانی ، ترجمان شجاعت و گذشت ، مردانگی را با تمام وجود به اثبات رساند
مجید 15 ساله بود که آقا مهدی او را با خودش برد جبهه
ما از فعالیت های آقا مهدی خبر داشتیم اما از مجید نه . انگار که در ابرها زندگی میکرده که هیچ اسمی از او نیست .
هیچ وقت حاضر نشده از او فیلم و مصاحبه ای بگیرند
با اینکه در اطلاعات عملیات لشکر هم بوده و مدام هم جبهه بود
از این پنج سال جبهه مجید جز رنگین کمانی کم رنگ چیزی باقی نمانده .
مجید دلش می خواست بی نام و خالصانه باشد که همینطور هم شد .
روای :
مادر معزز شهیدان زین الدین
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید مجید و مهدی زین الدین صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷#مـعـرفـی_شــهــدا
شــهـیـد رضا پناهی
نام پدر:حکم علی
محل تولد:کرج
تاریخ ولادت:۱۳۴۹
تاریخ شهادت:۱۳۶۱
محل شهادت:جبهه های حق علیه باطل،دفاع مقدس
محل مزار :کرج –آستان مقدس بی بی سکینه سلام الله
قطعه و ردیف و شماره : ۱-۱–۷۵
📚کتاب مربوط به این شهید: عارف۱۲ساله
🌷#خــاطــره_شـهــیـد
در جبهه خلاقیت داشت. یکی از رزمندهها میگفت: رضا در جبهه، قوطی کنسروها را جمع میکرد و به دم گربهها میبست و در کوه رها میکرد و میگفت: سنگر بگیرید. وقتی گربهها میدویدند، صدای قوطیها در کوه میپیچید و دشمن فکر میکرد رزمندههای ایرانی هستند. کوهها را به رگبار میبستند و زمانی که به رضا میگفتیم چرا این کارها را انجام میدهی، میگفت: برای اینکه مهمات آنها هدر برود. سرانجام در نهایت معرفت و شناخت کامل به دیدار معبود شتافت.
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
او وصیتنامه اش را قبل از اعزام به جبهه مخفیانه در نواری ضبط و در گوشه ای پنهان کرد تا بعد از شهادتش به دست خانواده اش رسید. در بخشی از وصیت نامه وی آمده است:
«اینجانب با آگاهی کاملی که به شهادت دارم برای دفاع از اسلام و حیثیت انقلاب اسلامی و دفاع از مملکت اسلامی به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان و مرجع عالیقدر حضرت امام خمینی به جبهه حق علیه باطل شتافتم و امید است که خون ما نهال نوپای انقلاب اسلامی را بارور کند و شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام شود…».
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید رضا پناهی صـلوات🌼
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا سردار شـهید محمدرضا اسحاق زاده ولادت : ۱۳۴۳/۴/۱ محل
🌷#خـاطـــره_شـهــیــد
همسرش مىگوید: «شرط او براى ازدواج این بود که گفت: من پاسدار هستم و ممکن است حتى یک ساعت هم نتوانم نزد شما باشم. و چون من از خانواده مذهبى بودم شرط او را قبول کردم.» اعتقاد محمدرضا بهگونهاى بود که به همسرش تأکید مىکرد بدون وضو به فرزندش شیر ندهد. همسر شهید مىگوید: «به مدت یک ساعت نماز شب مىخواند. طورى عمل مىکرد که کسى متوجه نشود. حتى من از خواب بیدار نشوم. یک شب که او براى نماز شب بیدار شده بود، صدایى بلند شد که من با شنیدن صدا از خواب بیدار شدم و بهدنبال او دویدم که او را بیدار کنم. اما او از پشت پرده بیرون آمد و من تعجب کردم. به من گفت: حالا که متوجه شدى. مىتوانى وضو بگیرى و نماز شب بخوانى. بعد از این هیچگاه تو را بیدار نمىکنم، اگر مایل بودى خودت بیدار شو
هر موقع كه او به جبهه میرفت، دختر كوچكم گريه میكرد. آخرين مرتبه كه به جبهه رفت وخداحافظى كرد. صورت دخترش را بوسيد.
هنوز فرصت بود كمى بنشيند كه دخترم به او گفت: بابا برو دشمنامونو بکش . محمدرضااشك در چشمانش حلقه زد. به من گفت: اين بچّه احساس مسئوليّت میكند و تو ناراحتى؟
به اوگفتم: من ناراحت نيستم، چون تازه مرخصی آمدى و هيچ وقت در منزل نيستى. حالا کمی بمون پیش ما. ان شاءاللّه جنگ به سلامتى تمام میشود.
وقتى ازدر خارج شد، مادرم پشت سر او آب ريخت. با يك حالت خاصى برگشت و نگاه كرد كه من در همان حال به زمين نشستم و گفتم: رضا! صورتت را برگردان ، گفت: چرا؟ گفتم: ديگر بر نمیگردى برگرد یه باردیگه ببینمت. گفت: بادمجان بم آفت ندارد. رفت و دیگه برنگشت.
هروقت ازش میپرسیدن : چرا جلوى دوربين نمیآيى؟ میگفت: اين با اخلاص انسان منافات دارد. من به جبهه میروم برای رضاى خدا.
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید محمدرضا اسحاق زاده صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯
شهیدستان
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷#مـعـرفـی_شــهــدا طلبه شهید یحیی صادقی تولد :۱۳۴۶ محل تولد:حومه شهرست
🌷#خــاطـره_شــهــیــد
حالم عجیب بود. صدای مردی که دائم با نگرانی میگفت: مادر فقط صورتش را ببینی کافیست؛ در گوشم میپیچید.
آرام کنار تابوتش نشستم. گفتم: عزیزم! مادر بدی بودم که دیر آمدی؟
پارچهای که رویش انداخته بودند را کنار زدم. دیگر هیچ صدایی نمیشنیدم.
چشمهای زیبایش را بسته بود و مثل کودکیهایش آرام خوابیده بود. چقدر صورتش شبیه قرص ماه میدرخشید.
چندماهی میشد که ندیده بودمش. خیلی منتظر آمدنش بودم.
به داخل تابوت خم شدم و دست بردم زیر سرش. دلم میخواست برای آخرین بار سیر در آغوشم بگیرمش.
انگار او هم منتظر این لحظه بود که تا بلندش کردم سرش را به سینهام چسباند.
باز همان بوی عطر آشنا پیچید و مرا باخود به گذشته برد. به آن شبی که سه ماه بیشتر نمانده بود که به دنیا بیاید.
همان شبی که برای نمازشب بیدارم کرد.
شش ماهه باردار بودم و ساعت حدود سه شب، بچهی در شکمم تکانی خورد و صدای بچگانهاش را شنیدم.
از ترس بلند شدم.
وضو گرفتم،
سجاده را پهن کردم و به نمازشب خواندن مشغول شدم.
برای سورههای خاصِ نماز سواد نداشتم، به جایشان ده بار سورهی اخلاص را خواندم.
تا چندساعت از شنیدن صدای کودکم در حیرت بودم، اما نه توهم بود و نه خیال.....
🌷#وصــیـــت_نـــامـــه
چه خوش در وصیتنامهاش نوشته که من راه شهادت را با آگاهی کامل انتخاب کرده و از خداوند میخواهم که مرا در راه خودش شهید کند؛ زیرا من بهترین راه سعادت را در شهادت میبینم.
تقوای خدا را پیشه کنند و فکر آخرت باشند و از ولایت فقیه حمایت کنند تا امام زمان(عجل الله) از آنها راضی باشد
🌼شـادی روح پــاک هــمـه شهیدان
و شهید یحیی صادقی صـلوات🌼
🥀🌷🍃🌹🌹 🥀🌷🍃🌹
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🙏اللهم_ارزقنا_شهادت 🤲
..♡| اَز عِشـق تــاشــــــ❣️ـــادَت |♡..
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
لینک زیر را دنبال کنید
تا به کانال🌷🌹شهیدستان🌷🌹در Eitaa ملحق شوید👇👇
لینک کانال شهیدستان
╭━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━╮
@Shahidestan1
╰━━⊰⊰⊰❀❤️❀⊱⊱⊱━━╯