🔰پاسال بعد تحویل سال یک اقایی بهمون شکلات داد..
به شوخی به دانیال گفتم هرکی نخوره سالم نمیمونه ها بخور..
گفت پس نمیخورم..
بهش اصرار کردم!
اومد بخوره افتاد؛
خندید گفت قسمت نبود ..
بزور فوت کردم بهش دادم ..
اما انگار جدی قسمت نبود .
🕊️به نقل از همسر #شهید رضا زاده🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
✍ #شهیدی_که « #حاج_قاسم» #برایش_صدقه_کنار_میگذاشت
پس از شهادتش، حاج قاسم سلیمانی با کلماتی #مقتدرانه او را اینگونه توصیف کرد:
#رشادتها و #شجاعتهای شهید عمار مانند #همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه میگذاشتم و میگفتم مراقب خودتان باشید.
🕊️#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰در سخنرانی هایش می گفت: من با شهدا راه میروم غذا میخورم و میخوابم و این آسایشی که برای من شهیدان بوجود آورده اند هر گز نخواهم گذاشت پرچم یا مهدی ادرکنی ،آن ناله های رزمنده گان در نماز های شب و هنگام شب عملیات زمین بماند.
🌷حاج عباس عبدالهی همواره درسخنرانیهایش میگفت: “جسمم را به خاک و روحم را به خدا و راهم را به آیندگان می سپارم.او جزو بهترین تک تیراندازهای ایران بود و شاید هم بهترین آنها.او همواره سخت ترین راه را انتخاب میکرد چه آن زمان که فرمانده گردان صابرین تیپ امام زمان(عج) لشکر عاشورا بود و چه حالا که بعد از بازنشستگی نشستن را بر خود حرام کرد و راه سوریه در پیش گرفت.
🌷صفایی داشت وصف ناپذیر.پای ثابت اردوهای راهیان نور دانشجویی بود با دانشجویان انس میگرفت و با آنها از شهدا و مرامشان میگفت.حاج عباس هم به مرادش آقا مهدی باکری پیوست.وی بدست گروههای تکفیری و سلفی در سوریه بشهادت رسید.
✍راوی پسر شهید
🕊️#شهید_عباس_عبداللهی
🕊️#مدافع_حرم
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰.گفتہبود:
. اگر#درماهرمضانشهیدشوم
. زحمتتشییعپیڪرمرا
. بہمردمنمےدهم
. درماهرمضانشهیدشد
. اماطبققرارےڪہباخداداشت
. پیڪرشبعدازماهمبارڪ
. تفحصوتشییعشد...
🕊️#شهید_جواد_محمدی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
📌 همسر ومادر ۵ شهید در دیدار با رهبری: من حليمه و از غافله عشق جاماندم.
🔹️«حلیمه خاتون خانیان» اهل روستای جورد از توابع بخش رودهن شهرستان دماوند، همسر شهید سیدحمزه سجادیان و مادر شهیدان داود، ابوالقاسم، کاظم و کریم در خرداد ۹۸ به همسر و چهار فرزند شهیدش خود پیوست. شهید آوینی این روستا را به «روستای نزدیک آسمان» تشبیه میکرد.
◇ مقام معظم رهبری و دیگر مسؤولان بارها به دیدن وی رفتند، اما حلیمه خاتون هیچگاه از زندگی ساده خود گلهمند نبود.
◇ مادر شهید سجادیان در یکی از دیدارها به مقام معظم رهبری گفت: « نام من حلیمه است، از خانواده من همسرم سید حمزه و چهار فرزندم سید کاظم، سید داوود، سید کریم و سید قاسم سجادیان به شهادت رسیدهاند؛ هر بار که خبر شهادت فرزندانم را میآوردند در حالی که اشک شوق بر چهرهام بود و رو میپوشاندم تا مبادا دشمن شاد شود، دلم آرام بود و خوشحال بودم از اینکه خداوند متعال شهادت را نصیب خانوادهام نمود و هرگز فراموش نمیکنم آن روزی که خبر شهادت همسرم را به من دادند، وجودم پر از حسرت و اندوه شد، چراکه از غافله عشق جاماندم.
◇ نخستین شهدای این خانواده سید داود و سید کاظم بودند که در عملیات بیت المقدس به شهادت رسیدند؛ سید ابوالقاسم در عملیات خیبر، سید کریم در جریان اجرای عملیات والفجر مقدماتی و در نهایت پدر این چهار شهید با این که از بیماری زانو به دلیل کار زیاد در مزرعه رنج میکشید طاقت نیاورد و به جبهه اعزام شد و در نهایت در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
🌸#مادر_شهید🌸
🕊️#شهیدان_سجادیان🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 #شهید زبرجدی وعده شهادت
#حسین معز غلامی را به مادرش داد
🔹️ مادر شهید می گوید:هر وقت حسین به سوریه میرفت دست به دامن یک شهید میشدم بار اول متوسل به شهید آقامحمودرضا بیضایی شدم که حسین سالم بیاید.
◇ بار دوم متوسل به شهید آقا جواد الله کرم شدم و حسین سالم بیاید و نذرم در هر بار ادا میکردم.
◇ بار آخر شهید سجاد زبرجدی را انتخاب کردم که حسین سالم برگرده شلهزرد بپزم و به نیت ایشان پخشکنم.
◇ چند شب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رؤیا به من گفت «نذرت قبولشده ادا کن.»
◇ نذر من قبول نشد چون حسین از من مستجابالدعوهتر بود؛ و شهید سجاد زبرجدی در اصل بشارت شهادت حسین رو داده بود.
🕊️#شهیدحسین_معزغلامی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰قبل از عمليات كربلاي ۵ جمعي از بچه هاي گروهان غواص الحديد از گردان حمزه سيدالشهدا لشگر ۷ ولي عصر (عج) مشغول شوخي و مزاح با فرمانده بوديم كه ناگهان فرمانده گفت: «بچه ها ديگر شوخي بس است، چند لحظه اي اجازه بدهيد مي خواهم وصيت نامه بنويسم. من تا دو ساعت ديگر شهيد مي شوم، بگذاريد برايتان چيزي به يادگار بگذارم».
نيم ساعتي از اين ماجرا نگذشته بود كه فرمان حمله صادر شد و درست زماني كه هنوز دو ساعت از آغاز عمليات سپري نشده بود فرمانده
🕊️ #شهيد «جان محمد جاري»🕊️
به ملاقات معشوق خويش رسيد و كربلايي شد.
✨راوي : پرويز پورحسيني
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰امروز روز ششم است
که در محاصرهایم،
آب را جیره بندی کردهایم
عطش همه را هلاک کرده ،
همه را جز شهدا که حالا کنار هم
در انتهای کانال خوابیدهاند
دیگر شهدا تشنه نیستند!
فدای لب تشنهات ای پسر فاطمه...
روز ششم #ماه_رمضان 🌱
به یاد شهدای کانال کمیل 🕊️
✋🏻لایوم کیومک یااباعبدالله ع 🌸
#ماه_مبارک_رمضان 🌙
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 #خاطرات_شهدا
ماه رمضان سال۱۳۸۸ با آقا رضا در اصفهان دوره تکاوری بودیم. سختی و فشار دوره خیلی زیاد بود و اگه آب و غذا و خوابمون مناسب نمیبود، بدن به شدت کم میاورد.
مرکز آموزشیای که برای دوره تکاوری مستقر بودیم، خیلی وسعت داشت و بزرگ بود؛
طوری که فاصلهی آسایشگاه ما تا سالن غذاخوری زیاد بود و از فرط خستگی و بیخوابی نمیتونستیم برای سحری به سالن بریم.
به خاطر همین، هر شب یه نفر انتخاب میکردیم که مسئولِ آوردنِ غذا باشه! آقا رضا جزو اولین نفرات برای خدمت به بچهها بود.
خلاصه، بعد چند شب دیگه کسی نمیرفت و مجبور بودیم سحری، تخم مرغ بخوریم.
ولی آقا رضا به جای بچههای دیگه از استراحتش میزد و میرفت سحری بچهها رو میاورد تا برای بچهها سخت نباشه!
📸 پ.ن: این تصویر مربوط به دوره تکاوری در اصفهان سال ۱۳۸۸ میباشد.
🎙راوی:همرزم شهید
🕊️#شهید_رضا_حاجی_زاده🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰به یاد برادرورفیق چهل ساله ی حاج قاسم که حاجی اینطور ازاو دروصیت نامه اش یاد کرد:
"نمیتوانم از #حسین پورجعفری
نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک میکرد و مثل برادرانم دوستش داشتم"
🌸رفیقی که آنقدر وابسته رفیقش بودکه لحظه شهادت هم رهایش نکردوتا ابدباهم موندن...
🎊تولدت مبارک سنگ صبور#حاج قاسم♥️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰محمد پارسا سه ساله با لحن بچه گانه و با عصبانیت و ناراحتی میگفت : مامان نذار شوهرت بره، گناه داره، میره شهید میشه. ایوب فقط میخندید.
🌸نیایش بعد از رفتن پدرش جیغ میزد و گریه میکرد و به من میگفت: بابا اگر شهید بشه تقصیر توئه ، من رفتن بابام رو از چشم تو میبینم، همه بابا دارن من ندارم.
🌸حالا بعد از شهادت پدرشون می گویند: دلم برای بابام میسوزه که تیر به سرش زدن . ایوب میگفت: مریم جان، من میدانم شهید میشوم عکس و فیلم از من زیاد بگیر، بچهها بزرگ شدند پدرشان را ببینند.
🌸روزهای آخر شهید زنده صدایش میکردم. موقع رفتن گفتم: ایوب جان وصیتنامه ننوشتی، گفت: نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود . فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه ات را کامل بدهم.
🌸 عکس های حضرت آقا و سید حسن نصرالله را قبل از رفتن خرید و گفت: اینها تمام سرمایه من هستند ، وقتی نگاه به عکس آقا میکنم انرژی میگیرم ، و همه آن عکسها را با خودش به سوریه برد.
🕊️#شهیدمدافع حرم ایوب رحیم پور🕊️
✨راوی: همسر شهید
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush