eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
177 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
357 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✨اولین باری که به می رفتیم...، 🔅بارها شنیده بودیم دعا تحت ی امام حسین(ع) رد خور نداره و به هدف استجابت می رسه... ✨همه زائرها هدفشون این بود که یک بار هم که شده برسند کنار شیش گوشه ارباب و آرزو کنن... 🔅قبل از رسیدن هرکس آرزوهای بزرگش رو جمع و جور می کرد تا از بخواد... ✨بالاخره رسیدیم کنار آقا اباعبدالله(ع)،غوغایی بود... 🔅کنار وایساده بودم و صدای مناجاتش با خدا به گوش همه می رسید... ✨هی میگفت،فقط ...،و هی تکرار می کرد... 🔅امام حسین (ع) رو واسطه کرده بود و پافشاری می کرد... ✨بهش گفتم از آقا بخواه سال دیگه عرفه و اربعین قسمتمون بشه دوباره بیایم کربلا... 🔅نگاهم کرد و گفت :نه،خیلی دیره تا سال دیگه... فقط ... ✨حالا تازه می فهمم که راست می گفتند... 🔅اگر آدم آماده باشه دعا زیر قبه ردخور نداره...😔 🕊️شهید_حسین_صحرایی🕊️ : مهدی بیگ زاده •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 https://eitaa.com/shahidestann
💕 ❣مسجد ڪه میرفتم، چند بارے دیدمش... خیلے ازش خوشم مے اومد چون مرد بودن را در اون مے دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم . ❣ساده زیست بود، طوریڪه خرید عروسے اش فقط یه حلقه 4500 تومنے بود ... مهرےه ام 14 سڪه و یه سفر حج بود ڪه یه سال بعد ازدواجمون داد؛ -ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد. ❣هےچ وقت بهم نمے گفت عاشقتم... میگفت میگفت اگه عاشقت باشم به زمین مے چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون مے دیدم ڪه برایش ماندن چقدر سخت است ... برای شهادتش چله گرفتم چون خیلے دوستش داشتم و میخواستم به آنچه ڪه دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود 💟همسر شهید براے رسیدن و با مهدے عسگرے چله میگیرد و ده سال بعد براے رسیدن مهدے به چله مےگیرد 💟 🕊️شهیدمدافع_حرم_مهدی_عسگری🕊️ : اول_مرداد_58 : 27_خرداد_95 •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
روزي داخل سنگر نشسته بوديم و با بچه ها كه تقريباً 30 نفر بودند، مشغول صحبت و گفتگو بوديم. در همان لحظات يكي از بچه ها با صداي بلند گفت:‌« ! !» تمام بچه ها از سنگر بيرون آمدند و همين طور دنبال آن راه افتادند و با سنگ به مار مي زدند. حدود 50 متر از سنگر دور شده بوديم كه با صداي 120، همگي روي زمين دراز كشيديم. در كمال تعجب؛ سنگر منهدم شده بود. خداوند اراده كرده بود كه به وسيله اين مار جان 30 نفر از بچه ها نجات يابد. به راستي هر آنچه خواهد،‌همان خواهد شد . ✨شادےروح شهدا •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم ! مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی! گفت: آره بابا، گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را کرد. چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم. فردا صبح رسیدیم مشهد. مستقیم رفتیم حرم. شاهرخ سریع رفت جلو، با آن هیکل همه را کنار زد و خودش را چسباند به ضریح! بعد هم آمد عقب و یک پیرمرد را که نمی توانست جلو برود را بلند کرد و آورد جلوی ضریح. عصرهمان روز از حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت . آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود. خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد. مرتب می گفت: ، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام کنم. ! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو کردم. اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد. دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه گذشته را رها کرد. 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 «مهران آزاد شد، قلب امام شاد شد.» ◇ امام خمینی (ره) : را هم آزاد کرد. 🇮🇷 آزادسازی مهران عملیات کربلای یک ۱۳٦۵ ✊🏻 رمز یاابوالفضل العباس(ع) ادرکنی •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
🔰 کمیل را خرید، خوب هم خرید. از بچه‌های لشکر ۸ نجف اشرف بود، با اینکه نظامی بود اما روحیه بسیار بااحساس و لطیف داشت و حسابی هم مذهبی بود و مهربان. عاشق امر به معروف و نهی از منکر بود، این کار را خیلی هم خوب انجام می‌داد، با حوصله و البته بسیار زیبا. ❤️کمیل آدم ماندن نبود. دلش با حرم حضرت زینب (س) بود.🌱 با توجه به اینکه ازدواج کرده بود و دوران عقد را می‌گذراند، تصمیمش را با همسرش در میان گذاشت. بی‌تابی همسرش سبب شد تا مدتی در مورد رفتن حرفی نزند. قول و قرارها با همسرش، حال و هوای شهدایی داشت. آن‌قدر این قول و قرارها برایشان مهم بود که فردای عقدشان رفتند سر مزار شهید کاظمی. قرار گذاشته بودند سه روز، روزه بگیرند برای شهدا به این نیت که در مراسمشان گناهی انجام نشود که به لطف خدا و دعای شهدا هم همان‌طور که دلشان می‌خواست شد، درست طبق قرارشان با شهدا. بعد از شهادت یکی از رفقای کمیل، بی‌تابی و بی‌قراری نشست توی دلش و انگار با دلش دست به یقه شد. دوباره خواسته‌اش را با همسرش در میان گذاشت اما این بار به او گفت: تا تو راضی نشوی، نمی‌روم. شب قبل از اعزام بود. همسرش گفت: دوست دارم بگذارم بروی ولی با دل خودم چه کار کنم؟! کمیل گفت: هیچ اشکالی ندارد اگر نخواهی نمی‌روم به شرطی که جواب امام زمان (عج) با خودت باشد. همین حرف کافی بود تا حجت برای همسر کمیل تمام شود و رضایت دهد تا او راهی شود. یک ماه از رفتنش به سوریه می‌گذشت که خبر شهادتش رسید. ماه محرم بود. خدا کمیل را خرید، خوب هم خرید، خوب جایی هم خرید، خوب وقتی هم خرید. سال ۹۴، درست وقتی که فقط ۲۸ سال داشت، کمیل شهید شد و درکهریزسنگ نجف‌آباد به خاک سپرده شد. 🕊️ 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💕 ❣مسجد که میرفتم، چند باری دیدمش... خیلی ازش خوشم می اومد چون مرد بودن را در اون می دیدم... برای رسیدن بهش چله گرفتم . ❣ساده زیست بود، طوریکه خرید عروسی اش فقط یه حلقه 4500 تومنی بود ... مهریه ام 14 سکه و یه سفر حج بود که یه سال بعد ازدواجمون داد؛ -ميگفت مهریه از نون شب واجب تره و باید داد. ❣هیچ وقت بهم نمی گفت عاشقتم... میگفت میگفت اگه عاشقت باشم به زمین می چسبم .... ❣من از سه سال قبل آماده شهادتش بودم، چون می دیدم که برایش ماندن چقدر سخت است ... برای شهادتش چله گرفتم چون خیلی دوستش داشتم و میخواستم به آنچه که دوست دارد برسد و دوست نداشتم اذیت شود 💟همسر شهید برای رسیدن و با مهدی عسگری چله میگیرد و ده سال بعد برای رسیدن مهدی به چله میگیرد 💟 🕊 🕊شهیدمدافع حرم 🕊 🌷شهیدستان (بدون روتوش) •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• ▫️سنگر جبهه و جنگ قرارگاه جــبــهــه فـــرهـنـــگی فــــاطمیــون ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎 eitaa.com/ShahidestanBrotoush