eitaa logo
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
182 دنبال‌کننده
3هزار عکس
398 ویدیو
1 فایل
🌷«شهیدستان، کانالی برای فرزندان انقلابی این نظام» 📜تاثیرگذارترین و کوتاه ترین خاطرات شهدا به همراه بهترین عکس و کلیپ‌های مناسب استوری را از اینجا پیگیری کنید. 👤ارتباط با خادم الشهدای کانال⬇️ @babaei1757 @qjfarad_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 استجابت دعای معصومه(س) در حق شهید مدافع حرم هیئتی که می رفت مشکلات عقیدتی داشتند. روی فکر احمد هم تأثیرش را گذاشته بود. با آنکه هر شبهه ای که مطرح می کردند می آمد و جوابش را می گرفت، اما کم کم نسبت به رهبر  انقلاب بی میل شده بود. وقتی که قرار بود مقام معظم رهبری قم بیایند، می خواستیم برویم مراسم استقبال، هر چه من و مادرش اصرار کردیم نیامد. خیلی ناراحت شدم. وقتی چشمم به گنبد حضرت معصومه (س) افتاد، گریه کردم و گفتم: «یا حضرت معصومه! من سلامت فکری و عقیدتی بچه ام را از شما می خواهم. کاری کنید که منحرف نشود». وقتی از مراسم برگشتیم. احمد خانه نبود. وقتی آمد خیلی شاد و سرحال بود. با دوستانش رفته بودند مراسم استقبال. به حدی نزدیک شده بودند که آقا به ایشان سلام کرده بود. بعد از آن مراسم بود که دیدگاهش نسبت به رهبری تغییر کرد و از حامیان سر سخت رهبری شدند. ✨راوی: پدر شهید 🕊️ مدافع حرم احمد_مکیان🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷شهیدستان🌷(بدون روتوش)
🔰 🌷 در بهار ۱۳۴۵ در تهران به دنیا آمد. سال ۱۳۵۹ وارد دبیرستان شد که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی بود. مهدی با آغاز جنگ در صدد رفتن به برآمد و با گذراندن دوره تکمیلی بسیج در سال ۱۳۶۰ در همدان خود را روانه جبهه ساخت. در نخستین حضورش در عملیات « » بر اثر اصابت ترکش به ناحیه صورت مجروح شد و چند دندان خود را از دست داد اما بعد از بهبودی به جبهه بارگشت. در عملیات « » برای بار دوم مجروح و تا مرز شهادت پیش رفت. تصور می‌شد شهید شده است بنابراین پیکرش را به سردخانه منتقل کردند و ۴۸ ساعت بعد، کارکنان پزشکی قانونی متوجه شدند که او هنوز نفس می‌کشد و سریع منتقلش کردند به بیمارستان. ۲۵ روز در بود تا بالاخره به هوش آمد و آدرس خانواده اش را داد. هر بار که از جبهه برمی‌گشت بدون اینکه استراحت بکند شب‌ها به پایگاه بسیج می‌رفت و مشغول می‌شد. سرانجام در دی ماه ۱۳۶۵ حین عملیات « » درحالی که رزمنده گروهان هجرت از بود،به شهادت رسید. 🌺 روایت می‌کند:هربار که می‌رفت نانوایی، بازگشتش با خدا بود. اغلب چند ساعتی طول می‌کشید. چون پیرزن یا پیرمردی را اگر می‌دید، برایش نان می‌خرید و تا خانه‌اش می‌برد، بعد دوباره به نانوایی برمی‌گشت تا برای خودمان نان بخرد. یاد می‌آید که لباس نو برایش می‌خریدیم، اول آن را می‌شست، بعد می‌پوشید و می‌رفت مدرسه. دوست نداشت معلوم باشد که لباسش نو هست. راضی نبود کسی از بچه‌ها بخورد. همیشه همینطور بود و از پوشیدن ، فراری بود. همرزمانش تعریف می‌کردند که یک بار دیدیم برخلاف همیشه، لباس نو به تن کرده. تعجب کریم و پرسیدیم: «چی شده مهدی؟ لباس نو پوشیده‌ای!» گفت: «امشب قرار دیدار با دارم.» رفت عملیات و دیگر برنگشت. 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📒 حقوقم رو کتاب می‌گیرم! روز خواستگاری از کلاس معرفت نفس و طهارت که هر پنج‌شنبه و جمعه در آمل برگزار می‌شد، برایم حرف زده بود. بعد از عقدمان وقتی اولین‌بار به اتاقش رفتم، دو قفسه سیمی پر از کتاب توجه‌ام را جلب کرد؛ همه‌شان دروس معرفتی و عرفانی حضرت علامه حسن‌زاده‌ آملی و شرح آن‌ها بود. وقتی فهمید توی نخ کتاب‌ها رفتم، دانه به دانه‌شان را توضیح داد. بعد گفت:《ماهی سیزده هزار تومن از دولت حقوق سربازی می‌گیرم. سه هزار تومن رو برای خودم نگه می‌دارم، با ده هزار تومن باقی مونده، کتابای علامه رو از کتاب‌فروشی گلستان آمل قسطی می‌خرم. 》 📒 کتاب برای | سمیه اسلامی | نشر شهید کاظمی | خاطرات مدافع حرم محمد بلباسی 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰از شهدا بگیرید خاطره ای زیبا از شهیدمدافع حرم راوی مادر شهید روزی سر قبر علیرضا بودم که متوجه خانمی شدیم که شدیدا گریان بود از ایشان سوال کردم که آیا شما علیرضا را میشناسید خانم گفت: که من شهید رو نمیشناسم روز تشییع شهید من در امامزاده بودم که دیدم تشییع شهید است به شهید گفتم اگر تو واقعا شهیدی پس برای من کاری کن من فرزند دختری دارم که نمی تواند صحبت کند و سه پسر بیکار در خانه دارم کمکم کن😔 ✨این اتفاق گذشت چند روز بعد دخترم در خانه یکدفعه مرا صدا زد و درخواست آب کرد باور نمیکردم شهید اینقدر زود جوابم را بدهد کمتر چند روز بعد یک نفر درب خانه ما آمد و پرسید خانم شما سه پسر بیکار دارید من با تعجب پرسیدم بله چطور مگه؟؟ایشان آدرسی به من داد و گفت فردا بگویید بیایند سرکار 🕊️ مدافع حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰 ✔️زینب پاشاپور خواهر فرمانده شهید پاشاپور و همسر شهید مدافع حرم پورهنگ که ۹ سال از برادر شهیدش کوچکتر است ، می گوید : از همان روزهای ابتدایی که جنگ سوریه شروع شد ، برادرم برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) راهی شد . وقتی آتش جنگ بالا گرفت و نیروهایی برای مقابله با تروریست ها به آنجا اعزام شدند ، برادرم نیز مدت مرخصی هایی را که توسط آن به تهران می ‌آمد ، کوتاه کرد و بیشتر در منطقه ماند . حتی چند سال به ایران بازنگشت و من هم آخرین بار دو سال پیش بود که وقتی برای برگرداندن وسایل همسر شهیدم به سوریه رفتم ، برادرم را آنجا دیدم . خود حاج اصغر هم آخرین بار عید فطر دو سال گذشته بود که به ایران آمد و به خانواده سر زد و از آن دیگر نیامده بود . همه این‌ها به دلیل مسئولیت سنگین اش در منطقه بود .... 🕊️ حرم 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
شهیدی که خودش مهمان‌های مراسم را دعوت می‌کند. به مناسبت سالگرد پدرم یک تعدادی مهمان دعوت کرده بودم منزل و متأسفانه غیر از یک نفر آنها، بقیه نیامدند. من آن شب که مهمان‌ها را دعوت کردم و تشریف نیاوردند خیلی ناراحت شدم چون مراسم سالگرد پدرم بود و من خیلی دوست داشتم مهمان‌هایی که دعوت کرده‌ام تشریف بیاورند. من به شدت گریه کردم و همان شب پدرم را خواب دیدم که ایشان آمده‌اند و پای تلفن نشسته‌اند. یک دفتر تلفن بزرگ جلوشان باز است و دارند تلفن می‌زنند. از اتاق بیرون آمدم و بهشان گفتم: بابا چکاری انجام می‌دهید؟ گفتند: باباجان! چرا ناراحت می‌شوی؟ این مهمان‌هایی که برای مراسم من می‌آیند همه را من خودم دعوت می‌کنم و اگر نیامدند دعوت نشده‌اند، شما ناراحت نشو! از آن سال هر کس را که برای مهمانی ایشان دعوت می‌کنم و تشریف نمی‌آورند اصلا ناراحت نمی‌شوم چون می‌گویم حتما پدرم ایشان را دعوت نکرده و مطمئنم که بهشت زهرا آمدن هم دعوت شهداست. ✨راوی: «دختر شهید جواد حاجی خداکرم» 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌷 😂تفاوت با 😂 امیر عقیلی سرتیپ دوم ستاد لشگر سی پیاده گردان گرگان یک روز به حاج همت گفت: "من از شما بدجور دلخورم" حاج همت گفت: "بفرمایید چه دلخوری دارید ؟" گفت : "حاجی شما هر وقت از کنار پاسگاههای ارتش رد می شوید یک دست تکان می دهید و با سرعت رد می شوید ولی وقتی از کنار بسیجی های خودتان رد می شوید هنوز یک کیلومتر مانده چراغ میزنی , بوق میزنی, آرام آرام سرعتت را کم می کنی 20 متر مانده به دژبانی بسيجیها پیاده می شوی لبخند می زنی دوباره دست تکان می دهی بعد سوار می شوی و از کنار دژبانی رد می شوی. همه ما از این تبعیض ما بین ارتشیها و بسیجیها دلخوریم .. " حاج همت با لبخند گفت: "اصل ماجرا این است که دژبانهای ارتشی چند ماه اموزش تخصصی دیده اند اگر ماشینی از دژبانی رد بشود و به او مشکوک شونداز دور بهش علامت میدن بعد تیر هوایی می زنند آخر کار اگر خواست بدون توجه از دژبانی رد شود به لاستیک ماشین تیر می زنند. ولی این بسیجیها که تو میگی اگر مشکوک شوند اول رگبار می بندند تازه بعد یادشان میافتد باید ایست بدهند یک خشاب را خالی می کنند بابای صاحب بچه را در میاورند بعد چندتا تیر هوایی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد ؛ داد می زنند ایست".این را که حاجی گفت ، بمب خنده بود که توی قرارگاه منفجر شد.😂 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 سربازی که فرمانده را پدرسوخته معرفی کرد و پشیمان شد 🔹️ در منطقه سوار ماشین بودند. عرب عقب و رزمنده دیگر جلو نشسته بود، یک رزمنده را توی مسیر سوار می کنند. ◇ هیچ کدام نمی‌دانستند ، شهید عرب مسئول لشکر است. آقای عرب شروع می کند به احوال پرسی: چطوری آقای گل؟ چه خبره؟ ◇ رزمنده هم شروع می کند به درد و دل کردن: این ماشین های لشکر می ‌آیند رد می شوند خود فرماندهی می نشیند جلو و کسی را هم سوار نمی کنند، پدر سوخته‌ها ◇ عرب می‌پرسد: خب پدر سوخته‌ها دیگر چه می‌کنند؟ ◇ یکی یکی بچه ها مشکلاتشان را می‌گویند. ◇ به مقرلشکر که می رسند می‌بینند یکی از برادرها آمد جلو و شرع کرد به احوال پرسی آقای عرب چطورید؟ ◇ این ها تازه فهمیدند چه کسی عقب نشسته بوده و به حرف هایشان گوش می‌داده است! ◇ خجالت می‌کشند و کمی می‌ترسند. عرب که متوجه حالت آن‌ها می شود می رود جلو رویشان را می بوسد و می‌گوید: ممنون که اشکالات کار می را گوشرد کردید و از آنها تشکر می کند. 🔺️ راوی قدیر علی عرب (برادر شهید) 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 ، سرداری که رهبری به او اشتر لشگر را داد 🔹️ بچه های محله در مدرسه او را دهاتی صدا می‌زدند به قدری هر روز در مدرسه او را مسخره می‌کردند که از ادامـــه تحصیل منصرف شد ◇ ولی فقط چند سال گذشت که آن پسربچه خرابه‌نشین امامزاده به جایگاهی رسید که رهبر انقلاب، او را مالک لشگر امام حسین (ع) لقب داد. ◇ برادر سردار شهید غلامعلی عرب می گوید: حجت الاسلام حسین عرب یکی از روحانیون روستای در این دیداری، رهبر انقلاب وقتی متوجه می‌شود فامیل او عرب است ◇ از او جویا می‌شود که آیا شهیدی به نام قربانعلی عرب را می‌شناسد که او وقتی آشنایی می‌دهد، ◇ رهبری می فرمایند: به خانواده شهید عرب سلام مرا برسانید همچنین به تک تک اهالی آبادیتان...،رهبری می‌فرماید: سردار شهید عرب، مالک لشگر امام حسین (ع) بود. ◇ او می‌گوید: «با شنیدن این کلمات خوشحال شدم که رهبر انقلاب پس از سال ها سردار عرب را فراموش نکرده است و حتی سلام خود را به خانواده بچه یتیم خرابه‌نشین می رساند» 🕊️🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
| مرزداران دلیر 🥀مرزدارانِ دلیرت جان به کف 🇮🇷 علی غنی باتدبیر 🇮🇷 محمد جمال‌زاده 🇮🇷 یونس سیفی‌نژاد 🇮🇷 حسین بادامکی 🇮🇷 ناصر حیدری •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠 من شهید را از یاد نمیبرم... 🔸 رهبر معظم انقلاب: من بروجردی را از یاد نمیبرم و هیچ وقت فراموش نمیکنم. غالبا هر وقت كه بحث شهدا پيش می‌آید، شهيد بروجردی جلو چشم من است. 🥀بمناسبت 🕊️ •┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈• 🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷 ⏳در این روزگار، لحظه‌ای شهدایی شویم👇🏻 📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush