💠«هدیه ی پدر»💠
♥️فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. 😓تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم.
خیلی دلم گرفته بود.💔 به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم... 🥹 برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم : *روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی.*
🔹روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید...😍
از خوشحالی گریه کردم.😍😭در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم.🧡 از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.
زمانی که به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است. بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند .🥹*شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (علیهالسلام) یک آرزوی بزرگی برای من بود ❤️
🕊️#شهید_جلیل_خادمی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📸 یک قابِ پدر و پسری ...
عمو درویش پیرمردیحدود ۸۵ ساله بود
کـه همیشه به نیروهـای کـم سن و سال
روحیه می داد. همرزم و فرزندِ رشیدش،
قاسم، در پدافندی عملیات بیتالمقدس۴
به درجه رفیع شهادت نائل شد.
💞#عمو_درویش
🕊️#شهید_قاسم_یاراحمد🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠پارسال همین موقع بود که خبر شهادت دوخلبان فداکار همه را داغدارکرد.
خلبانانی که میتوانستند خودشان را نجات دهندو هواپیما را را رها کنند ولی برای اینکه جتشان در منطقه مسکونی سقوط نکند و مردم آسیبی نبینند آنرا به منطقهای کم تراکم هدایت وخود نیز شربت شهادت نوشیدند وفقط یک شهروندعادی دراین حادثه جان خود را از دست داد ولی اگر اجازه میدادند که هواپیما در وسط شهر سقوط کند دهها نفر به تعداد جانباختگان افزوده میشد.
🕊️#شهید صادق فلاحی🕊️
🕊️#شهید علیرضا حنیفه زاد 🕊️
وتمام شهدا را باصلوات یاد کنید♥️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🕊️از سردار #شهید همدانی پرسیدند:
بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه؟
✨-گفت: تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره!
-اینکه بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم. برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تا حدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم!
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🌺سلام بر شعبان و اعیادش،
🌸سلام بر حسین و عباسش،
🌺سلام بر سجاد و سجودش،
🌸سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش
🌙 #حلول ماه شعبان،
ماه رسول خدا مبارک باد
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
✍ #خاطرات_افلاکیان
✨#کندوی_عسل
نزدیک روستایی مستقر شده بودیم ؛ زیر پای بازی دراز. فاصله ی کمی با عراقی ها داشتیم. گاهی عراقی ها را می دیدیم که به روستا می روند و #لیمو_شیرین می چینند. ما هم گاهی شب ها می رفتیم و با دلهره ای از درخت های روستا لیمو می چیدیم و برای بچه هایی که مریض بودند می آوردیم. نشسته بودیم پشت یک دیوار و داشتیم منطقه را شناسایی می کردیم که شهبازی را دیدیم. یک چتر منور انداخته بود روی سرش. دوید داخل روستا. فکر کردیم حتما عراقی ها را دیده و وقت نشده به ما خبر بدهد. به همین دلیل ما هم دویدیم پشت سرش. کمی گشتیم تا پیدایش کردیم. توی یکی از خانه های روستا چند تا #کندوی_عسل پیدا کرده بود. چتر منور را انداخته بود روی کندو و داشت عسل هایش را بیرون می آورد. زنبورها ریخته بودند روی سر و صورتش. صدایش در نمی آمد. در آن وضعیت اگر یک آخ کوچولو می گفت عراقی ها مثل شصت تیر می ریختند روی سرمان.
آن شب بچه ها مهمان حاج محمود بودند. عسل ها را بین همه تقسیم کرد. با آن صورت پف کرده و سرخ شده می خندید و می گفت : « بخورید. عسلش درجه یک است. #تقویت_بشوید_برای_عملیات
✍ #راوی : همرزم شهید
🕊️ #شهید_محمود_شهبازی🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌«علی جون مادر،... کجا بودی؟!»
🔹 تصاویری جانسوز از دیدار یک مادر با فرزند شهیدش پس از ۳۴ سال...
سالها اشک غم از چشم پر از ناله چکید
قامتی راست ز سنگینی این غصه خمید
این همه سال چه آمد به سر دل ،
چه گذشت؟!!
مادر از دوری فرزند عزیزش چه کشید؟!
روز وشب ، سوخت به پای همه عشقش
🕊️#شهید_علیرضا_بادرام🕊️
🥺#شهید_تازه_تفحص_شده
✨#مادران_شهدا
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 کسب آرامش به سبک مادر شهید صدرزاده
🔹️ مادر شهید مصطفی صدر زاده می گوید: کسی داغ جوانش را نبیند ، خیلی داغ سنگینی است‼️
◇ اما همین که می دانم الان مصطفی در جوار امام حسین (سلام الله علیه) و اهل بیت است و همین که می دانم عاقبت او به بهترین نحو ممکن ختم به خیر شد آرامش می گیرم و سنگینی داغش برایم قابل تحمل می شود.
◇ شهید صدر زاده در وصیت نامه اش خطاب به پدر و مادر خویش میگوید: چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم
◇ فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید.
◇ فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبتبهخیر شود
◇ از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید.
◇ حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم
◇ حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم
◇ ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
✨#پدر_شهید
✨#مادر_شهید
✨#مدافع_حرم
🕊️#شهید_مصطفی_صدر_زاده🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
📌 #شهیدی که مالک اشتر لشگر امام حسین(ع) لقب گرفت
🔹️ وقتی خبر شهادت پاسدار شهید علی قوچانی فرمانده دلاور تیپ یکم لشکر ۱۴ امام حسین ع اصفهان را به شهید حاج حسین خرازی دادند، با چشمانی پر از اشک، با صلابت خاصی گفت: «بنویسید حاج علی قوچانی مالک اشتر لشکر بود»
◇ فرازی از وصیتنامه این شهید عزیز: مادرم، من شما را خيلي دوست داشتم همچنين پدر، همسر، برادر و خواهر را، شما تنها کساني بوديد که در اين دنيا به آن علاقه داشتم. ولي مادر جان، من خدا را بيشتر از شما دوست دارم و براي همين است که قريب به شش سال از شما جدا شده ام.
◇ تمام انسانها رفتني هستند، تمام انسانها چه خوب و چه بد، چه ضعيف و چه غني، با هر وضعيتي که هستند مي روند.
◇ در اين راه، عده اي با عزت و سرنهادن به قرب خدا زندگي مي کنند و بعضي براي زندگي خود، بنده غير خدا و بنده بنده خدا مي شوند و از خود هيچ عزت و سر افرازي ندارند، در این مسیر، دسته اول چون راه خدا را مي روند، همواره با مشکلاتي رو به رو مي شوند
◇ بعضي اوقات انسان خود را در راهي مي بيند که در آن راه بايد کشته شدن در راه خدا را انتخاب کند، يا سر تعظيم برای غير خدا فرود آوردن را. مردان خدا همیشه اولين راه را انتخاب مي کنند
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠 اسفند عجب ماهی است!💠
🕊️شهادت حمید باکری: ۶ اسفندماه
🕊️شهادت حسین خرازی: ۸ اسفندماه
🕊️شهادت امیرحاج امینی: ۱۰ اسفندماه
🕊️شهادت ابراهیم همت: ۱۷ اسفندماه
🕊️شهادت حجت رحیمی: ۱۸ اسفندماه
🕊️شهادت حسین برونسی: ۲۳ اسفندماه
🕊️شهادت عباس کریمی: ۲۴ اسفندماه
🕊️شهادت مهدی باکری: ۲۵ اسفندماه
🌷 سالگرد شهادت همه شهدای عزیز بالاخص شهدای اسفندماه را تبریک و تسلیت عرض می نماییم.
🌸هدیه به نثار ارواح مطهرشان #صلوات
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
💠بعد از شهادتش یکی از دوستان صحنه عاشورا را در خواب دیده بود و اینکه شهدای وطنمان نیز در میدان جنگ در حال یاری امام حسین بودند.
آن بنده خدا در بین شهدا آقا جواد رو دیده بود که جلو آمده و به او گفته بود:
ما در حال یاری کردن امام حسین هستیم.
شما هم باید برای ظهور آماده شوید.
چندان دور نیست...
خودتان را برای ظهور آماده کنید تا بتوانید امام را یاری کنید...
✨راوی: همسر شهید
🕊️#شهید_جواد_الله_کرم 🕊
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush
🔰آقا محمد بوتیک زنونہ داشت.
بهشگفتم : توبااین روحیہ ایکہ داری چرا اومدی بوتیک زنونہ زدی؟...
بعد مدتی فهمیدم شلوارپارههایی کہ میاره تا بفروشہ رو میدن وصله میزنه ...
ازکارش تعجب میکردم
بهشگفتم : براچیاینکارومیکنی؟!
گفت:اینخانوما میرنشلوارپاره میپوشن من این شلوارارو میارم و وصله میزنم و میفروشم تا اوناشلوارپاره نپوشن ...
خیلی پسر سربہزیری بود ...
یہ روز یه خانومی اومد بوتیک ، ازش لباس خرید؛
رفت اونو وپوشید و اومد به محمد گفت:
آقا ببخشید این لباسقشنگه ؟ بهم میاد؟
ولی محمد اصلا نگاه نمیکردوسرش پایین بود
بہنقلازدوسٺشهید🌱
آره رفیقمراقبنگاهشونبودن کہنگاهخدانصیبشون شد💚
🕊#شهیدمحمدعبدوس🕊️
•┈┈•┈┈•⊰✿❈✿⊱•┈┈•┈┈•
🌷شهیدستان (بدون روتوش)🌷
⏳در این روزگار، لحظهای شهدایی شویم👇🏻
📎eitaa.com/ShahidestanBrotoush