eitaa logo
شهــیدحــسـین معزغـلامي
923 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
14 فایل
می گفـت : طوری تلاش کنید ، ڪہ اگــــر روزی . . . امام_زمان(عج) فرمودند یک سربازمتخصص میخام بفرمایند فلانی بیاید ... تاریخ تولد :1373/01/06،امیدیه،خوزستان تاریخ شهادت :1396/01/04سوریه،حماه شــهید دعوتت کرده پس بمون 💫 تاسیس1402/02/22 زمان;20:22 💫
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تلاش برای نجات نوزادی شیرخواره پس از بمباران طبق آخر ساختمانی مسکونی در مجاورت بیمارستان شفا در غزه @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
روزدهم چله سوره یـــس به نیت شهیدعلی تجلایی وشهید علیرضا محمودی پارسا سوره خوانده شود🌺 هــدیه
علی تجلایی در سال ۱۳۳۸ در تبریز به دنیا آمد. در سال ۱۳۴۴ قدم به عرصه علم و دانش گذاشت و چند سال بعد در رشته ریاضی دیپلم گرفت. در دوران دبیرستان، ساواک یک‌بار او را به دلیل امتناع از امضای برگه عضویت حزب رستاخیز احضار کرد، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، او در شمار اولین نفراتی بود که به عضویت سپاه درآمد و دوره آموزش نظامی ۱۵ روزه‌اش را زیر نظر سعید گلاب بخش معروف به «محسن چریک» در پادگان سعدآباد تهران گذراند. آنگاه با جدیت در پادگان سیدالشهدا (ع) تبریز به‌عنوان مربی، به آموزش نیروها پرداخت تا پاسداران تبریزی را برای مقابله با افراد ضدانقلاب در کردستان، پاوه و غرب کشور آماده کند. تجلایی در پایان دادن به غائله حزب خلق مسلمان، در تبریز نقش مؤثری داشت. مدتی هم برای مقابله با گروه‌های تجزیه‌طلب راهی پیرانشهر شد.  شور انقلابی چنان با بندبند این جوان بور و خوش‌چهره تبریزی آمیخته بود که وقتی خبر حمله شوروی سابق را به افغانستان شنید، برای کمک به برادران مسلمانش درنگ نکرد و راهی آن دیار شد. وی با تأسیس مرکز آموزش مجاهدان افغانی به آموزش نظامی حدود ۳۰۰ نفر از نیروهای افغانستان پرداخت. تجربه چند ماه جنگیدن در افغانستان، کمی بعد در کوچه‌های سوسنگرد به کمکش آمد. با شروع جنگ خودش را به جبهه‌های جنوب رساند تا کنار همه مدافعانی که از سراسر ایران آمده بودند، سد راه دشمن متجاوز شود. در ۲۲ سالگی ازدواج کرد. او در نبردهای سوسنگرد و دهلاویه در سمت مسئول عملیات سپاه سوسنگرد، در عملیات فتح‌المبین در سمت مسئول محور تیپ ۸ نجف اشرف، در عملیات بیت‌المقدس به‌عنوان جانشین فرماندهی تیپ عاشورا (برادر امین شریعتی) و در عملیات رمضان به‌عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ عاشورا شرکت کرد و حماسه آفرید. با قمقمه‌های خالی حرکت کنید! نه همسر، نه مریم دونیم ساله و حتی حنانه ده‌ماهه‌اش نتوانستند علی را پایبند دنیا و زرق‌وبرقش کنند. مابقی عمرش را هم در واحدهای آموزش تخصصی سپاه پاسداران و طرح و عملیات قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) سپری کرد، تا آنکه در عملیات بدر مصمم شد، همچون بسیجیان گمنام در این عملیات شرکت کند. ازاین‌رو، شب عملیات به نیروهای خط‌شکن لشکر ۳۱ عاشورا ملحق شد تا کنار هم‌رزم قدیمی‌اش، اصغر قصاب عبداللهی در عملیات شرکت کند. علی تجلایی سرانجام در این عملیات براثر اصابت تیر به سینه‌اش به شهادت رسید و پیکرش تاکنون به میهن برنگشته است. وی پیش از حرکت برای اجرای عملیات به هم‌رزمانش گفته بود: با قمقمه‌های خالی حرکت کنید، چون ما به دیدار کسی می‌رویم که تشنه‌لب شهید شده است. مهدی تجلایی، برادر علی در بهمن ۱۳۶۱، در عملیات «والفجر مقدماتی» به شهادت رسید و تا سال ۱۳۷۳ جنازه‌اش در منطقه عملیاتی باقی ماند. اما بالاخره پیکر مطهر مهدی به زادگاهش انتقال یافت. @shahidhosseinmoezgholami
شهــیدحــسـین معزغـلامي
روزدهم چله سوره یـــس به نیت شهیدعلی تجلایی وشهید علیرضا محمودی پارسا سوره خوانده شود🌺 هــدیه
شهید علیرضا محمودی پارسا در 23 تیرماه سال 1348 در شهر تهران و در یك خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. نور شهادت در چهره اش از همان اوان زندگی نمایان بود. شهید علیرضا محمودی پارسا در 23 تیرماه سال 1348 در شهر تهران و در یك خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. نور شهادت در چهره اش از همان اوان زندگی نمایان بود. در كودكی زكاوت و هوش و علاقه او به مسایل دین و مكتب، انسان را متوجه خود میكرد. در كودكی نماز را فرا گرفت و در 6 سالگی وارد مدرسه شد. از همان موقع حیا و شرم زیاد در وجودش بود. در كلاس اول ابتدایی بود كه به رجایی شهر کرج عزیمت نمودند. كلاس چهارم او مقارن با شروع انقلاب اسلامی بود و او حضور فعال هم سطح با سنش داشت. با فرمان امام پس از پیروزی، وارد بسیج گردید و در همان موقع با برادر عزیز شهید رضا جهازی آشنا گردید. و آن دو، دوستی جاودانه و همسایگی برای خود بودند و هم پیمان شدند كه تا آخر با هم باشند. شروع جنگ تحمیلی شور و هیجانی عجیب در دل این دو دوست ایجاد نمود اما به علت كمی سن به آنها اجازه نمیدادند. در نوروز سال 61 بود كه برای بازدید به همراه دوستان و مسجدیها به جبهه مهاباد رفت بعد از بازگشت دیگر طاقت نداشت. در فروردین همان سال به همراه رضا جهازی به جبهه كامیاران رفت بعد از 3 ماه برگشت و مشغول امتحانات شد و با موفقیت كامل آن را به پایان رساند و به كلاس سوم راهنمایی ارتقاء یافت و در اول تیرماه، بار دیگر عازم جبهه سومار گردید و در حمله مسلم ابن عقیل با رمز یا اباالفضل از ناحیه سر و گردن و صورت مجروح گردید. خبر شهادت عزیز همسنگر و همپیمانش او را به شدت متاثر ساخت و دیگر روح او در این دنیا نبود.  پس از تلاش شدید مبنی بر رفتن به جبهه در 26 دی ماه عازم جبهه اندیمشك گردید. در حمله مقدماتی والفجر در منطقه فكه با اصابت تركش و تیر به دست و پا بخصوص بر روده و شكم او را به شدت زخمی ساخت و در اصفهان بستری گردید و طی 2 روز جراحت درد سختی را بر جان پذیرفت و در ساعت 30/2 دقیقه نیمه‌شب جمعه 29 بهمن ماه  با جمله السلام علیك یا اباعبدالله به سوی لقاء یار شتافت و خود را به هدفش رساند و دیداری تازه را با دوستانش بخصوص دوست عزیزش رضا جهازی انجام داد.روحش شاد و یادش گرامی باد. @shahidhosseinmoezgholami
در بیابانهای تاریک و ظلمانی، و صحراهای خشک و بی آب و علف که دست تطاول زمان به آن نمیرسد؛ برای شما دعا می کنم.‌.. طبرسی،الاحتجاج،ج۲،ص۴۹۸
بخوانیم دعای فرج برای سلامتی وظهور امام زمان و هدیه به شهید حسین معزغلامی 🙏🌹 @shahidhosseinmoezgholami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزیازدهم چله سوره یـــس به نیت شهیدجوادزیرک وشهیدسیدحمزه سجادیان سوره خوانده شود🌺 هــدیه به اهل بیت (ع)✨وشهدای گمنام 1.به نیت فرج و سلامتی آقا امام زمان عج 🌸 2.به نیت شفای کامل بیماران🌺 3.به نیت اولاددارشدن بی اولادها💐 4.به نیت عاقبت بخیری وازدواج جوانها🌼 5.به نیت برآورده شدن حاجات حاجتمندان🌻 داشتید خوشحال میشیم اطلاع بدید @shahidhosseinmoezgholami
بُردن نام علی سجده‌ی واجب دارد...
شهــیدحــسـین معزغـلامي
روزیازدهم چله سوره یـــس به نیت شهیدجوادزیرک وشهیدسیدحمزه سجادیان سوره خوانده شود🌺 هــدیه به اه
ابالشهدا سيد حمزه را ميان بزرگترين قاب عكس كه براي اهالي خانه قداست خاص دارد، مي نگري. وقتي پدر اوست و در نهايت ولايت پذيري و چون صاحب نامش حمزه سيد الشهدا؛ چهار سردار شهيد از اين خانه اتفاق عجيبي نخواهد بود. اگرچه در آسمان خانه پنج شهيد سير مي كنيم اما به ناگاه افكارمان به سوي گلزار شهداي بهشت زهرا (س) مزار پير ميداندار عشق، سيد ميرحمزه سجاديان درقطعه ۲۶رديف ۷۲شماره ۲۱ ، متوجه مي گردد همو كه روي سنگ قبرش نوشته شده است : اسـوه خيل شهيــــدان جهان حاج سيدحمزه سجــــــــاديان چون ذبيح آورده در كوي خليل چهار فرزند رشـــــــيد نوجـوان كاظم وداود و قاســم با كريم مي دهد تا بگذرد ازامتــــــحان بله سالار شهداي اين خانه ، چهار فرزندش نيز در خط مقدم جبهه شهيد مي شوند و خود بعنوان پنجمين شهيد خانواده جام شهادت را مستانه سركشيده است، كدام معجزه ازاين بالاتر، چه كسي مي تواند آنرا انكار كند ، كدام تحريف و يا مبالغه اي مي تواند ايثارش را وصف كند؟ او كه مثل خورشيد درقطعه ۲۶ مي درخشد. به كنارش اگر رفتيد نرم و آهسته برويد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي او و يارانش از بي وفاييهاي بي شرمانه ما! شرح حال شهداي اين خانه آسماني از تنها پسر و يادگار خانواده كه خود نيز رسم ايثار را به خوبي مي داند ، يعني سيد جعفر برما عرضه مي شود و چه زيبا كلام از پدر آغاز مي شود؛ مسلمان رساله اي پدرم كشاورز بود و در يكي از روستاهاي رودهن به نام «جورد» زندگي مي كرد. حاصل ازدواجش پنج پسر و دو دختر بود. مدرسه نرفته بود ولي سواد مكتبخانه اي داشت و به همين دليل قرآن را به خوبي قرائت مي كرد و به احكام مسلط بود. همواره ما را از كارهاي حرام نهي و به كارهاي حلال تشويق مي كرد. او از عنفوان كودكي ما را به جلسات قرآن كريم و مراثي اهل بيت (ع) مي برد. يادم هست كه همه روزه پس از نماز صبح اهالي روستا و پدرم گردهم مي آمديم قرآن قرائت مي كرديم. در زمان حيات آيت الله بروجردي، پدر مقلد ايشان بود و پس از ايشان به امام رجوع كرد و در آن بحبوبه درگيريها و فضاي ويژه امنيتي و پليسي ، رساله ايشان را نگهداري و مطالعه مي كرد. او ارتباط خوبي با علماي قم داشت و همواره پس از سفر به قم و حضور در محضر بزرگان اطلاعات و اخبار روز را براي اهالي روستا مي آورد. پدر همواره مي گفت كه به مال مردم چشم ندوزيد و دست درازي نكنيد. به درخت مردم نگاه نكنيد كه دلتان بخواهد از ميوه اش بخوريد. هميشه به ياد خدا باشيد و هر چه مي خواهيد از او بخواهيد. حاج آقا هيچ گاه نماز شبشان ترك نمي شد. به خاطر دارم كه در زماني كه زمستان بسيار سختي هم بود، ايشان جهت گرفتن وضو براي نماز شب، بيرون مي رفتند و در آن سرماي طاقت فرسا وضو مي گرفتند. همچنين يادم هست كه يكي از اهالي در خواب ديد كه آسمان سوراخ شده است و هر كاري مي كنند نمي توانند آسمان را به حال اولش برگردانند، ( پدر ايشان آقا سيد مير علي بود ) اهالي در خواب او را آوردند . وي توانست اسمان را درست كند و ايشان توانست ستوني براي از بين نرفتن اسمان شود. به راستي هم اين چنين بودند. موذّن شهادت پدر مكبر مسجد هم بود و عجب صداي زيبايي در اذان داشت. يكي از همرزمانش نقل مي كرد: « وقتي اقا سيد حمزه با تعدادي از همرزمان به شهادت رسيدند ، به دلايلي كه در اثر شرايط جنگ و موقعيت منطقه شكل گرفته بود نتوانستيم متوجه شويم كه آنها در كدام منطقه به شهادت رسيدند ؛ اما پس از چندي متوجه نواي دلنشين صداي اذاني شديم كه ما را به سمت خود مي خواند. رد صدا را گرفتيم و به محلي رسيديم كه پيكر مطهر شهداي بزرگوار در آنجا قرار داشت. با حيرت تمام متوجه شديم كه اين صداي پير اذان گوي گردان حاج سيد حمزه سجاديان كه بود كه ما را به آن منطقه رهنمون گرديد ، با اينكه مشخص بود مدتي از زمان شهادت ايشان گذشته است... بي هدف نيست كه شهيد اهل قلم آويني عزيز مستندي را كه درباره پدر و برادران شهيد ساخته ، نام «رزق حلال» بر آن نهاده زيرا كه ايشان حقيقتا متوجه حلال و حرام در زندگي بود و اگر رزق حلال نبود پدر و چهار فرزندش را تقديم اسلام نمي كرد و خودش نيز به شهادت نمي رسيد. پدر معلم كلاس درس ايثار درست در زماني كه منافقان سينما ركس ابادان را به آتش كشيدند و حدود 200-300 نفر را به شهادت رساندند. ما برادرها به روستايمان رفته بوديم. يادم هست كه پس از اقامه نماز جماعت نماز مغرب به امامت پدر بزرگوارمان ، ايشان بين نماز مغرب و عشاء ، رو به ما نمود و گفت: « بسم الله الرحمن الرحيم ، ما زمان شاه سرباز نداديم و نبايد هم مي داديم ولي الان زماني است كه بايد سرباز بدهيم و شماها بايستي دوره ببينيد و خودتان براي رفتن به جبهه و پيروزي و حفظ انقلاب آماده كنيد. @shahidhosseinmoezgholami