eitaa logo
قرارگاه شهید حاج احمدکریمی
736 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
11 فایل
قرارگاه فرهنگی جهادی شهید حاج احمد کریمی(استان قم) فعالیت ها: راهیان نور🚌 اردوی جهادی✨ رسانه🎥 فرهنگی✨ اجتماعی✨ ✨برگزاری موکب برای ایام مختلف✨ https://eitaa.com/Shahidkarimi_ir @shahidkarimi1 آیدی ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
•🦋─━─━─• · · · · · ·↻‌.• 🍃 تک به تک اعضای خانواده اش را به من سپرد؛ خانواده خودش که تمام شد، شروع کرد به سفارش اعضای خانواده من، از من خواست حواسم به همه باشد، منتظر بودم بین همه‌ی این حرفها سفارشی هم برای خودم داشته باشد، ولی چیزی نگفت، همه را که به من سپرد از روی صندلی بلند شد، با همان چشم های اشک بار به مرتضی گفتم: تو که خیلی با معرفت بودی، همه رو سپردی،پس من چی؟ لبخند آرامی زد و گفت: نگران نباش خودم هواتو دارم... |شهیدمرتضی‌عبداللهی| ‌╭┈───── @Shahidkarimi_ir ╰─━─━─• · · · · · ·
🍃 یه‌بار وقتی اومد خونه، داشت نفس نفس می‌زد. گفتم: چرا با آسانسور نیومدی؟! گفت: وقتی رفتم سوار بشم دیدم، دو تا دختر جوون تو آسانسور هستن و درست نیست که باهاشون سوار آسانسور بشم. گفتم: خب صبر می‌کردی وقتی پیاده شدن میومدی. گفت: بوی ادکلن این خانم‌ها تو فضای آسانسور پیچیده.... با پله راحت‌تر بودم و اذیت هم نمی‌شدم. ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 در استان اصفهان حسینیه‌ای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار می‌کرد، شهید حججی به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجف‌آباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی می‌کرد تا به این‌جا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی این‌که من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شب‌ها آنقدر خسته می‌شد که وقتی عذرخواهی می‌کردیم، می‌گفت برای امام حسین باید فقط سر داد. ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. هادی علاقه ی زیادی به شهید ابراهیم هادی داشت و همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت.ودر خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 🕊 ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 وقتی می دید کسی پول نیاز دارد به راحتی به او قرض می‌داد حتی بعضی سرباز هایش هم از او قرض گرفته بودند .با همیشه با اطرافیانش سر صحبت را باز می کرد تا از وضعیت مالی آنها باخبر شده و در حد توان خود گامی برای رفع نیاز مالی آنها بردارد. به راحتی هم پول هایی را داده بود می بخشید اول باید مطمئن شد که این فرد به آن پول احتیاج ندارد در غیر اینصورت می گفت : برو ان شاالله دفعه بعد که پول را آوردی ازت میگیرم. ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 شجاعتش زبانزد بود و از مرگ هیچ باکی نداشت و حتی آن را به سخره می‌گرفت، و من یقین دارم آن را از مولای متقیان گرفته بود که این جمله‌ی ایشان را دائما متذکر می‌گفت: "من این جمله از امام علی را خوب به خاطرم سپرده ام که گفت: دو روز در زندگی انسان هست، روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت تو است." ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 ورزشکار بود و هیکل دُرشتی داشت، با صفا و داش مشتی، خادم و میوندار هیئت بود، همیشه جلوی در هیئت می‌ایستاد، آخه اعتقادش این بود دربانی این خانواده بهتره و خاکی بودن برا ائمه لطف بیشتری داره. همیشه می‌گفت: برای امام‌حسین(علیه‌السلام) هر چی کوچیکتر باشی آقا بیشتر نگات می‌کنه. ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 سوار بلیزر بودیم. می رفتیم خط . عراقی ها همه جا را می کوبیدند. صدای اذان را که شنید گفت : « نگه دار نماز بخونیم.» گفتیم : «توپ و خمپاره می آد، خطر داره .» گفت : «کسی که جبهه می یاد ، نماز اول وقت را نباید ترک کنه.» ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 رحمة‌الله به عشاق اباعبدالله داشت رو زمین با انگشت چیزی می‌نوشت رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته حسین....حسین....حسـین.... طوریکه انگشتش زخم شده بود!🥺 ازش پرسیدن حاجی چکار میکنی!؟ گفت: چون میسر نیست من را کام او عشق بازی می‌کنم با نام او....❤️ ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 دو تا دستشو و یه چشمشو تو خنثی‌سازی مین از دست داده بود؛ ازش پرسیدن: شما قشنگ‌ترین اتفاقِ تو جنگُ، کدوم اتفاق می‌دونی؟ گفت: جانبازشدن خودم... |جانبازعلی‌فریدون‌نژاد| ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 بچه که بود؛ براش حسابِ پس‌انداز باز کردیم... بزرگتر که شد، گفت: دفترچه‌ام رو بدین؛ می‌خوام حقوقم رو بریزم به‌ حسابم... گذشت و روزی‌ که می‌خواست ازدواج کنه؛گفتم: دفترچه‌ات رو بیار ببینم چقدر پول جمع شده. گفت: هیچی ندارم. همه رو کمک کردم به جبهه. گفتم: با حقوقت چه می‌کنی؟ گفت: اونم میدم به جبهه... حتی یه بار تلویزیونِ خونه‌ش رو فروخت برا کمک به جبهه. توی وصیتش هم نوشته بود: هر جوری می‌تونین دِینِ خودتون رو به اسلام ادا کنین؛ چه با مال، چه با خون... ‎|•@Shahidkarimi_ir•|
🍃 عاشق امام‌حسین(علیه‌السلام) و زیارت عاشـورا بود؛ اونقدر با زیارت عاشورا مأنوس بود که بعضی روزها چند بار می‌خوند، هر بار که می رفتیم سر مزار شهدا اولین حرف و خواسته‌ای که داشت این بود: میشه برام زیارت عاشورا بخونی؟ موقع خوندن زیارت هم جوری سکوت می‌کرد و می‌رفت تو حس، انگار اصلا تو این دنیا نبود... ‎|•@Shahidkarimi_ir•|