eitaa logo
قرارگاه تربیتی شهید پاسدار علی اصغر محمودی نژادی
122 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
با حضور خواهرها و برادرها و همرزمان پاسدار علی اصغر محمودی نژادی متولد ۱۳۴۴/۹/۲۱ تبریز مجروحیت سال۱۳۶۱ عملیات رمضان پاسگاه زید شهادت ۱۳۶۲/۸/۱ منطقه پنجوین مرز ایران و عراق آیدی ما جهت خاطره گویی از شهدا👇 @Antzar110
مشاهده در ایتا
دانلود
بازمانده: 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 سلام علیکم بما صبرتم صبح تان علوی باد و اما بعد ... ( اقیانوس عطش ) 🌷 قسمت دوم 🥀 اجازه میخوام حاشیه را رها کنم و اعمال را در این دشت مظلوم که اقیانوس عطش‌اش گویند به همراه حاجیان شروع کنم... 🌱 آری رسیدیم به منی... دشت خلف شنبل... در حج از عناوین جالبی استفاده میشود...از میقات تا عرفات... میقات رهروان... 🌷 عزیزان من اینجا تنها یک جمله است و بس... از منی تا خدا ، 🥀 خاکیان با جسمی خسته و دلی پر حرارت ز شوق وصل ، وارد منی شدند هر یک دنبال رف رف عشق هستند برای معراج جهت رسیدن به... عند ربهم... ماسه‌های نرم فکه زیر پای واصلان عشق در هم تنیده میشوند... آتش دشمن بعثی لحظه‌ای امان نمی‌دهد... 🥀 فوج شهدای محراب به فرماندهی علی اکبر رهبری و فوج علی اصغر به فرماندهی مرحوم اکبر سبزی وارد قتلگاه مثلثی میشود. 🌷 تپه ماهور‌های اقیانوس عطش مرا یاد تل زینبیه می‌اندازد که‌ام المصائب نبرد داداش و امام خویش رابه نظاره نشسته است... 🌱 ولی اینجا خاکیان که با آتش دشمن پرپر میشدند نه بالای سرشان مادر بود نه خواهر چه غریبانه سرخونین روی رمل می‌افتاد... نه نه زبانم لال گردد که چه هزیان فاحشی کردم من... لَختی درنگ... اجازه فرمائید جمله‌ی غلط خویش را تصحیح کنم... آری وقتی سری با گلوله دوشکای دشمن زخمی میشد هنوز پیکر خونین به زمین نیافتاده... مادری قد خمیده و پهلو شکسته پیکر را روی زانوی خویش میگرفت و با دستان پر مهرش خون از روی چشمان نرگس انصارالحسین را پاک میکرد و میفرمود : خسته نباشی... خوش آمدی... جنت در انتظار توست 🥀صحنه عجیبی بود... عاشورا را در جلوی چشمانم تداعی میکرد... یاران سیدالشهدا علیه السلام یکی یکی پرپر میشد و روی دشت فکه میافتاد... کانالهای عریض و عمیق که با مواد آتش زا و مین و خورشیدی و سیم خادار پر شده بود هر لحظه به پیکر خونین شهیدی متبرک میشد... عزیزی کنارم بود که درست روی سینه‌اش گلوله‌ای خورد که مرسوم است در عرف نظامی که با آن گلوله عظیم ، هواپیما میزنند... 🥀 وقتی برگشتم با معادله چند مجهولی مواجه شدم... جسم تکه تکه شده این فرزند مادر مرده را چگونه از میان رمل‌ها باید جمع کرد... کدامین تکه‌اش گم خواهد شد در این تاریکی... اگر تکه گم شده‌اش، چشمان زیبایش باشد چه میشود... نهایتاً این جسم پاره پاره شده را چگونه به مادر و خواهر باید نشان داد... امان از دل زینب... 🥀 ساعت پنج بامداد بود که از بیسیم صدائی محزونی بچه‌ها را به عقب فرا میخواند... اینجاست که اقیانوس عطش نمایان میشود... 🥀 آری دم دمای فجر بود که ندای عقب روی رسید... عده‌ای حج شان قبول شده بود و تن خون آلوشان که گواه تشیع سرخ علوی بود بر روی رمل‌ها مانده بود در حالی که فکه محل معراج اینان بود تا به... عند ربهم... نقل مکان کنند. امّا عده‌ای از این خاکیانِ واصل زخمی بودند... زخم تیر و ترکش از یک طرف ، خستگی مفرط از طرفی... و عقب روی دوستان و پیشروی دشمن بعثی هم از طرف دیگر... 🥀زخمی بودم ولی حرکت میتوانستم بکنم... کنار مجروح منای عشق‌ی رسیدم... جسم خونین‌اش را که پایش قطع شده بود چند متری با خود حمل کردم... ولی‌ای خدا نمی‌توانستم ، امکان‌اش فرض محال بود... آرام در آن فجر صادق چشمان خونین‌اش را نیمه باز کرد، داشت مطلبی میگفت... نشستم کنارش و و گوش‌ام کنار لبان تشنه و خونین‌اش تیز کردم... آرام آرام میفرمود : داداش برو الان علمدار دشت نینوا خواهد آمد با مشکی پر از آب... خواهش میکنم مرا رها کن و برو... از او جدا شدم و به آرامی از پیکر خونین‌اش دور میشدم با چشمانی بارانی... من از او دور میشدم و دشمن به او نزدیک... 🥀 یا صاحب الزمان عج چه شد میان پیکر خونین او و دشمن غداره کش... دردی است در سینه پنهان... روز شده بود هنوز تعدادی از حاجیان به نوبت برای اعمال منی... امّا یار میخواهد اینان را در اعلی علیّین جای دهد پس امتحانی سخت و طاقت فرسا... میخواهد کربلا تکرار شود... 🥀 ایهاالناس بیآئید کربلا به تصویر کشیده خواهد شد... شن‌های داغ... عطش... دشمن بی حیا... و تپه ماهور هائی برای صحنه گردانی تل زینبیه... به به همه چیز مهیاست تا ظهر عاشورا از دل اقیانوس عطش سر بیرون آورد... و انصار الحسین را نداسر دهد... 🥀 هل من ناصر... این صدای آشنای کیست... این سخن دوست است از همین نزدیکی... صدائی از میان انصارالحسین بلند شد... لبیک یا حسین... 🥀 آری لبیک را اینگونه سر میدهند... عطشان زخمی خسته... در مقابل خیل دشمن... روی شن‌های داغ فکه... و قمقمه‌های خالی
🌲 آهای کجایند چادر به سر نامرد مردان مرفه ، تا مردان خدا را بنگرند و اندکی غیرتی شود ، حسین تنهاست... 🌲 آری حسین فاطمه هم حج را نیمه تمام گذاشت و آمد به کرب و بلا... یعنی بلی به بلا گفتن... 🥀 عزیزان من ! از مکه و مدینه شما را جدا کنم و شجره و جحفه و زمزم و... را بدهیم به مردمان عابد و زاهد... 🌷 بیآئید شما را ببرم به مقتل... همانجا که زینب با داداش گرم صحبت بود... محفل خوبی بود... فقط داداش سر نداشت و خواهر دل... 😭😭 اینجا هم قتلگاه داشت... اینجا هم سرهای جدا از بدن... اینجا هم کانال حنظله... چه شباهتی خدایا... اینجا هم دشمن پا روی شهدا میگذاشت خنده مستانه میکرد... آری اینجا اقیانوس عطش است ، یعنی فکه . والسلام بازمانده https://eitaa.com/joinchat/1460404504C51a920d9b8 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 انتظار برای (عج) از زبان شهید حججی؛ برای امام زمان (عج) چه کرده‌ایم؟😔 واقعا به عنوان منتظر ظهور حضرت حجت چه کار مثبتی انجام دادیم؟؟ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🤲 ‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
💠 عید سعید قربان را خدمت همه سروران گرامی تبریک عرض می کنیم.
قرارگاه تربیتی شهید پاسدار علی اصغر محمودی نژادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاه تربیتی شهید پاسدار علی اصغر محمودی نژادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با عرض پوزش ، حقیقتا وقتی جواب های جناب پزشکیان را در مقابل مجری میبینم ، یاد این کاندید می افتم آدم چی بگه ، چگونه به خود اجازه می‌دهند بدون تخصص و برنامه به این وادی وارد شوند https://eitaa.com/joinchat/1460404504C51a920d9b8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ثابتی: رای به آقای جلیلی انتخاب بین بد بدتر نیست و معتقدیم بهترین گزینه است نماینده ستاد جلیلی،در مناظره بین نمایندگان نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری: 🔹هیچ وقت بچه‌هایش نخواستند مهاجرت کنند و حرف و عملش یکی بوده. 🔸آقای جلیلی آزمون و خطا نمی‌کند. روحیه‌ای ضد فساد دارد و مخالف بریز و بپاش است. 🔹جلیلی را از خودش بشناسید نه از رسانه‌ها. ما با افتخار به او رای میدهیم
۲۷ خرداد ی مناسبت ویژه و خاص هم داشت😅🙃دیروز بود حواسم نبود اصلا
تولد آقا امیر بود😄😍🥳🤩🙂
اولین تولدت تو آسمونا مبارک رفیق:)
شهید امیر حسین پور یا همون معروف به شهید کراواتی