هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
«تا کربلا راهی نمانده»
خستگی را بدر میکرد...!
جنگ به رغم خاطرات زیبایی که دارد، مملو از سختیها و مشکلات متعدد بود. یک رزمنده در فضای جبههها گاه به قدری خسته میشد که چین به صورتش میافتاد و چشمهایش را خون میگرفت، اما یک شعارِ دلشاد کننده میتوانست خستگی را از تن او رفع کند؛ بنابراین شعارِ «تا کربلا راهی نمانده» قلبها را جلا میداد و روحها را تازه میکرد. طوریکه میتوانست به یکباره خستگی را از دل خستهترین رزمنده نیز خارج کند...
#تبلیغات
#دفاع_مقدس
#عاشقان_کربلا🕊🌹🕊
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
با خاطرات برادر رزمنده تخریبچی حاج علیرضا قهرمان پور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
لوبیای چشم بلبلی
دی ماه ۱۳۶۱
دشت عباس
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
تازه نماز مغرب را خوانده ایم و به چادر برگشته ایم .بچهها فانوسهایی را که از عصر در آن ها نفت ریخته اند روشن
کرده اند .دو فانوس، در دو نقطه دور از هم گذاشته شده است و انصافا روشنایی قابل قبولی به چادر می رسد.
شامی سبک تر از ناهار تقسیم کرده اند. بچهها می گویند عادت کرده اند که
شب ها کم غذا بخورند، اینطوری، آشپزخانه هم عادت کرده است که شب ها کم غذا بدهد!!
می بینم که بعضی ها با مسواک به سمت تانکرها می روند. من هم به سراغ
کوله پشتی ام می روم تا مسواکم را پیدا کنم!فکر کنم قرار است تلافی همه ی مسواکهای یکی در میانی که در خانه مان زده ام، اینجا در بیاورم!
بیرون، نزدیک تانکر، بهمن را می بینم که در صف مسواک و وضو ایستاده است. پیش او می روم. مسواک را دست من
می بیند و می گوید:
_به به!برادر علیرضا!وضو با مسواک، یک چیز دیگه است!
_من هم که احساس کردم باید با بهمن قلنبه سلنبه حرف بزنم، می گویم:
_بله، "السواک شطر الوضوء "!حدیث داریم که مسواک، بخشی از وضو هست!
_بله؛اینجا چون وضو ترک نمیشه، مسواک هم ترک نمیشه!
_خیلی از نظم و آداب اینجا خوشم میاد آقای کدخدایی!اصلا انگار توی یک دنیای دیگه زندگی می کنیم!با اینکه امکانات اینجا کمه، اما یک سری چیزهای دیگه ای برامون فراهم شده که توی شهر خودمون نداشتيم و انگار اینجا سطح فرهنگ و زندگی خیلی پیشرفته تره!یکیش همین مسواک!
بهمن که از این حرف من خوشش آمده، می گوید:
_بله!"جبهه دانشگاهه "!حرف من
نیست ها ؛حرف امامه.
_آقای کدخدایی!انگار ناخواسته اینجا همه چیز درست و مرتب و منظم انجام میشه.
_در خانه، اجبار بود، اما انجام نمی شد اینجا اجباری نیست، اما انجام میشه!
_بله!عجیبه!
_همین فرهنگ، باعث فرق آدمهای جبهه و آدمهای شهر میشه. باعث میشه که مقام شهروندی با مقام بندگی فرق کنه!
_من که تقریبا گیج شده ام، می گویم:
_بله؛واقعأ!واقعأ!
بهمن ادامه می دهد:
_آداب جبهه، تحقق حال و مقامی است که نه برای "شهروندان 'بلکه برای "رزمندگان "حاصل میشه؛آن هم نه فقط در یک روز خاص و شب ویژه ای مانند شب قدر برای مردم شهر؛بلکه در طول سالیان مبارزه با نفس توی جبهه، که هر شب جبهه را تبدیل به شب قدر کرده!
آداب جبهه، مقوله ایه که همه مشمول آن هستن؛و استثنا در جبهه می توان کسی رو پیدا کرد که مودب به آداب جبهه نباشه؛اما برعکس، توی شهر، به سختی می توان آدم مودب به آداب شهرنشینی رو تشخیص داد!عجیب نیست؟
این فرق قانون نانوشته ی ادب در جبهه با قوانین نوشته شده ی شهرنشینیه.
اگر در شهر، شخصیتی آداب شهرنشینی رو رعایت کنه، با اینکه فقط وظیفه اش رو انجام داده، زبانزد اقوام و دوستانش میشه؛و این استثنا بودن اون در انجام وظایفش، باعث شگفتی همه میشه؛در حالی که فقط وظیفه اش رو انجام داده. اما در جبهه، چیزی که باعث استثنا بودن آدم میشه، انجام ندادن وظایفه!چون اینجا همه وظایفشون رو انجام میدن!
توی شهر، دیدن آدم وظیفه شناس، مثل پیدا کردن یک لوبیا سفید، توی یک کیلو لوبیا قرمزه!اما توی جبهه، دیدن آدمی که وظیفه شناس نیست، مثل پیدا کردن یک لوبیا قرمز، توی یک کیلو لوبیا سفیده!
_آقای کدخدایی چه مثالهای قشنگی
می زنید !کاش یه کاغذی، چیزی، دنبالم بود حرفاتون رو می نوشتم!تا بعدأ بخونم؛خیلی شیرینه!
_خواهش می کنم. حرف حق شیرینه!
_البته الان دارم فکر می کنم دیدن آدمی مثل شما توی جبهه، حکم دیدن لوبیا چشم بلبلی توی یک کیلو لوبیا سفیده!
بهمن با خنده می گوید:
_چطور مگه؟
_آخه شما هم "چشم "مایید، هم مثل "بلبل "حرف می زنید!اینجوری میشه چشم بلبلی!
_یخ بابا!!(نه بابا )
شیر آب تانکر را باز می کنم که مسواک بزنم. این، فیلسوفانه ترین مسواکی است که در تمام عمرم زده ام!حس می کنم تمام دندان هایم، دندان عقل شده اند!مسواک در دهانم است و در ذهنم
جمله ی بهمن را مرور می کنم:"اینجا قانون های نانوشته ای وجود دارد که همه آن قانون ها را رعایت می کنند."این مسواک دارد روح مرا سفید می کند!
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
برگرفته از کتاب به سوی معبر، نوشته علیرضا قهرمان پور، تهران، نشر بید، ۱۴۰۳، صفحات ۸۷، ۸۸ و ۸۹
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
سلام مراسم تشییع حاجیه خانم دلبر احمدپور مادر شهید فرخ نعمتی و همرزمان عزیزمان جناب آقایان فریدون نعمتی و مادرزن حاج محمدپورنجف
چهارشنبه ۱۷مرداد ساعت۱۰ وادی رحمت تبریز
شام غریبان چهارشنبه از ساعت۱۷تا۱۹
خیابان ثقه الاسلام آخر منبع مسجدمرحوم آیت الله طالقانی
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
🍃🌷پاینده باد کسانی که ؛
از پاکی شان
عشق آغاز میشود 💕🍃
🍃🌷از صداقتشان
عشق ادامه می یابد💕🍃
🍃🌷و از وفایشان
عشق پایانی ندارد💕🍃
🍃🌷چهارشنبه تون سرشار از عشق و مهربانی💕🍃
🌸🍃
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
سلام مولای ما ، مهدی جان
صبحم را به خیر کنید با پاسخ گرم و پرکرامتتان و رخصت دهید در حریم مصفای یادتان پرواز کنم و تا اوج پر بکشم ...
من کبوتر بام شمایم . سالهاست که جیره خوار سفره ی محبتتان هستم و عمری است از شما دم زده ام ... من به مهر شما زنده ام ...
شکر خدا که شما را دارم ...
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
صبح است سلام آقا روزتان عطراگین
احوال شما ، عمر شما بهترین
دورازتن نازنینتان هرچه بدی است
حق پشت و پناهتان مداوم...آمین
سـلام بر نائب مهدی
سلام آقاجان صبحتان بخیر
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
#چادرانه
غنچہاے تا هست
پنھان در حجاب
میڪند از او خــزان🍂 هم اجتناب
☝️تـا نـقابـش
باز از سـر مـیشـود
بـا نسیـمـے زود پرپــر🌿میشود
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یحیی سنوار :
من این جمله از امام علی را خوب به خاطرم سپرده ام که گفت:
دو روز در زندگی انسان هست، روزی که در آن مرگ سرنوشت تو نیست، و روزی که مرگ سرنوشت تو ست.
در روز اول هیچ کس نمی تواند به تو آسیبی برساند و در روز دوم هیچ کس نمی تواند تو را نجات دهد...
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یحیی سنوار :قاسم سلیمانی با ما تماس گرفت و گفت؛ایران،سپاه پاسداران و نیروی قدس با تمام توان برای حفظ بیت المقدس به عنوان پایتخت فلسطین در کنار شما هستیم.
🔹 این مرد نه درخواستی مطرح کرد و نه شرطی گذاشت زیرا فکر میکنم او عاشق قدس است.
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
هدایت شده از سیدرحیم مرسلی
قافله رفت و در این معرکه
ما ماندیم و مشتی خاطره!
و لبخندهایی که اشک را
هدیهی دیدگانمان میکند...
#قهرمانان_وطن
#دفاع_مقدس