#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#شعرحسینی
🌷🌷🌷
هردل که با حسین و غمش آشنا شود
از هرچه غصه و غم دنیا رها شود
بسیار گفته اند و حقیقت هم این بُود
آقاست هرکسی که در این در گدا شود
با یا حسین، توبه ی آدم قبول شد
یعنی که با حسین، حوائج روا شود
ناقابل است هدیه ام آقا، قبول کن
جانم برای طفل رضیعت فدا شود
آقا خودت بگو چه کند نوکر بَدَت
تا اربعین نصیب دلش کربلا شود
تا جا نمانَد از صف دلدادگان عشق
تا قابل زیارتِ پایینِ پا شود
دلتنگ گریه های شب جمعه ام،حسین
دلتنگ لحظه ای که هوا جانفزا شود
دلتنگ عطر سیب سحرگاه آن حرم
هرچند محشری به درونم بپا شود
ای کاش آن دقیقه فدایت شوم، مگر
یک ذره از محبتت آقا ادا شود
نـوكــر نـوشــت:
حـسـیـن جـان
دل اگر یار نبیند جگرش میسوزد
جگرم سوخت ز بس خواب حرم را دیدم
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
الهی بالحسین عجل لولیک الفرج
🌷🌷🌷
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی
#عترت
#شعرحسینی
#روضه
بر نِی، سرِ حسین بهدستِ سوارهای
گاهی کند به محملِ زینب نظارهای
آنجا نشسته، غمزده، طفلی سهساله است
رنگِ پریدهاش ز غمِ دل، اشارهای
ترسان گرفته دامنِ زینب که: عمهجان!
دریایِ غم مگر که ندارد کنارهای؟!
از آفتاب، لالهصفت چهره سوخته
داغِ دلش مگو که ندارد شمارهای
نیلی رُخَش ز سیلی و پایَش پُر آبله
مجروح، گوش او ز پِیِ گوشوارهای
از گریهاش کبابْ دلِ همرهانِ او
هر گفتهاش ز آتشِ حسرت، شرارهای
محملْ تکان چو میدهدش، یاد میکند
از خیمهای و کودکی و گاهوارهای
تابِ سفر ندارد و راه است بس دراز
خوانَد به گریهْ عمهٔ خود را که چارهای
دل نیست آن دلی که نسوزد به حالِ او
دارد شرف به سنگدلان، سنگِ خارهای
دخت شَهی که کار دو عالم بهدستِ اوست
آوَخ اسیر شد به کف هیچکارهای
زان دم که آفتابِ امامت غروب کرد
گردد رقیه از پی او چون ستارهای
آمد سرِ حسین، "حسان"، پا به پای او
زان دم که شد جدا ز تنِ پارهپارهای
✍️حبیبالله #چایچیان
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#شعرحسینی
🌷🌷🌷
هردل که با حسین و غمش آشنا شود
از هرچه غصه و غم دنیا رها شود
بسیار گفته اند و حقیقت هم این بُود
آقاست هرکسی که در این در گدا شود
با یا حسین، توبه ی آدم قبول شد
یعنی که با حسین، حوائج روا شود
ناقابل است هدیه ام آقا، قبول کن
جانم برای طفل رضیعت فدا شود
آقا خودت بگو چه کند نوکر بَدَت
تا اربعین نصیب دلش کربلا شود
تا جا نمانَد از صف دلدادگان عشق
تا قابل زیارتِ پایینِ پا شود
دلتنگ گریه های شب جمعه ام،حسین
دلتنگ لحظه ای که هوا جانفزا شود
دلتنگ عطر سیب سحرگاه آن حرم
هرچند محشری به درونم بپا شود
ای کاش آن دقیقه فدایت شوم، مگر
یک ذره از محبتت آقا ادا شود
نـوكــر نـوشــت:
حـسـیـن جـان
دل اگر یار نبیند جگرش میسوزد
جگرم سوخت ز بس خواب حرم را دیدم
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
الهی بالحسین عجل لولیک الفرج
🌷🌷🌷
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#شعرحسینی
#یااباعبدالله
🌷
دلم از روز ازل تنگ تو بوده است حسین
به لبم ذکرتو آهنگتو بوده است حسین
🌷
درصف سینه زنان این همه سال از عمرم
آنچهبرسینهزدمسنگتو بودهاستحسین
🌷
#السلامعلیکیاثاراللهوابنثاره🥀
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#شعرحسینی
🌷حسین جان
پناه بی پناهانی حسین جان
تو بر جسم جهان، جانی حسین جان
همه درماندگان این را بدانند
که بر هر درد، درمانی حسین جان
تو نور چشم زیبای رسولی
دلیل خلق انسانی حسین جان
توئی آیینه ی مهر خدایی
بهاران یتیمانی حسین جان
کر و کور آن که قرآن را بخواند
نفهمد جان قرآنی حسین جان
به خونت جاودان کردی تو دین را
تو آقای شهیدانی حسین جان
بقای دین و دینداران توئی تو
تو روح مهر و ایمانی حسین جان
بیاید قرن ها و ما نباشیم
به دوران ها تو سلطانی حسین جان
دل شیعه بسی سوزد چو دیده
تو عریان در بیابانی حسین جان
عزیز حی سبحانی تو مولا
شدی لب تشنه قربانی حسین جان
تمام دلخوشی ما شمایی
تو مغناطیس رضوانی حسین جان
هر آن کس آید اندر وادی عشق
نمی یابد پشیمانی حسین جان
تو از روز ازل تا روز پایان
درخشانی و می مانی حسین جان
چو خورشیدی که تاریکی ندارد
بزرگ روسفیدانی حسین جان
سُراید سبزی از عشقت دمادم
که امّید غریبانی حسین جان
📝شاعر: #ابوالفضل_سبزی
🆔 @ShamimeOfoq
#بصیرت_عاشورایی_1400
#عترت
#شعرحسینی
#روضه
بر نِی، سرِ حسین بهدستِ سوارهای
گاهی کند به محملِ زینب نظارهای
آنجا نشسته، غمزده، طفلی سهساله است
رنگِ پریدهاش ز غمِ دل، اشارهای
ترسان گرفته دامنِ زینب که: عمهجان!
دریایِ غم مگر که ندارد کنارهای؟!
از آفتاب، لالهصفت چهره سوخته
داغِ دلش مگو که ندارد شمارهای
نیلی رُخَش ز سیلی و پایَش پُر آبله
مجروح، گوش او ز پِیِ گوشوارهای
از گریهاش کبابْ دلِ همرهانِ او
هر گفتهاش ز آتشِ حسرت، شرارهای
محملْ تکان چو میدهدش، یاد میکند
از خیمهای و کودکی و گاهوارهای
تابِ سفر ندارد و راه است بس دراز
خوانَد به گریهْ عمهٔ خود را که چارهای
دل نیست آن دلی که نسوزد به حالِ او
دارد شرف به سنگدلان، سنگِ خارهای
دخت شَهی که کار دو عالم بهدستِ اوست
آوَخ اسیر شد به کف هیچکارهای
زان دم که آفتابِ امامت غروب کرد
گردد رقیه از پی او چون ستارهای
آمد سرِ حسین، "حسان"، پا به پای او
زان دم که شد جدا ز تنِ پارهپارهای
✍️حبیبالله #چایچیان
🆔 @ShamimeOfoq