eitaa logo
شرح آتش دل
514 دنبال‌کننده
337 عکس
16 ویدیو
0 فایل
سروده‌های آیینی و انقلابی محمدتقی عارفیان @Mt_Arefian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 السَّلامُ عَلی قاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلي 🍃 تیر و کمان عشق ای روشن از فروغ رخت گلشن ازل ای در میان اهل بلا بهترین مثل شاگرد مکتب تو شده عقل تا ابد خورده به نام تو سند عشق از ازل تعظیم کرده پیش جمال تو ماه نو ای مشتری حُسن تو هم تیر و هم زحل می‌جوشد از زمین تو شهد و شکر هنوز تا ریخت از دهان تو "أحْلی مِنَ العَسَل" تو پور مجتبایی و همچون حسنْ کریم پروردۀ عمویی و همچون حسینْ یل عالم سراسر از حرکت ایستاده بود وقتی گرفته بود عمویت تو را بغل سرباز شاهی و شده بازیچۀ تو مرگ شد مات عشق‌بازی‌ات اینجا رخ اجل فرزند مصطفایی و تیغت به کربلا هم دست "لات" را زد و هم گردن "هُبَل" از تیغ تیز حیدری‌ات دشمنان هلاک جنگاوران به پای رجزهای تو فَشَل با رزم بی‌مثال تو ای آیۀ جمال شد زنده یاد رزم حسن در صف جمل تو کشتۀ بلای عظیمی و قاتلت اَنعام نه، سِباع که نه، بلکه "هُمْ اَضَل" تو قد کشیده‌ای و عمویت خمیده شد تیر و کمان عشق شمایید، بی بدل روشن‌ترین طلوع حماسه، برای تو شعری سپید گفتم و هر واژه شد غزل ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 یا حسین ای روضه‌های مجسّم در مصحف پیکر تو سوزانده دل‌های ما را داغ تن بی‌سر تو شد پیکرت اربًا اربا، گشتی تو سردار دل‌ها ای روضۀ آخر ما انگشت و انگشتر تو ✍️، ۱۴۰۳/۰۴/۲۲ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به ارواح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی و سیدابراهیم رئیسی صلوات @SharheAtasheDel
‌ 🏴 السَّلامُ عَلى عَبدِاللهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع بر داغ‌هایش داغ دیگر می‌نشیند داغی که بر قلبش چو اخگر می‌نشیند از داغ‌های پیش از آن سر تا به پا سوخت این اخگر است و روی آذر می‌نشیند داغ بزرگ شیرخوار کوچک است این این داغ روی داغ اکبر می‌نشیند مولا که پشتش از غم عباس خم شد از غصۀ شش‌ماهه مضطر می‌نشیند این تیرهای غصه پیش از قلب مولا بر قلب زهرا و پیمبر می‌نشیند طفلی که از گهواره‌اش لب‌تشنه پر زد بر دست بابا چون کبوتر می‌نشیند در قاب خیس چشم آقای غریبم تصویری از سرباز آخر می‌نشیند شش‌ماهه‌ای که تشنۀ یک قطره آب است بر دست‌های پور کوثر می‌نشیند مولا لباس مصطفی را کرده بر تن عالم دوباره پای منبر می‌نشیند از تشنگیّ طفل می‌گوید به دشمن این روضه کی بر جان لشکر می‌نشیند؟ اصغر تَلَظّی می‌کند، مولا تمنّا رحمی مگر بر قلب کافر می‌نشیند؟ دادند جای آب هم تیر سه‌شعبه تیری که بر حنجر چو خنجر می‌نشیند معلوم شد که می‌شود وحشی‌تر از گرگ آن‌که به قلبش بغض حیدر می‌نشیند از گوش تا گوش علی را می‌بُرد وای! تیری که در حلقوم تا پر می‌نشیند بر روی خون‌آلود و محزون حسینم خون دل است این یا که اختر می‌نشیند؟ مادر چه حالی می‌کند پیدا خدایا وقتی‌که روی نیزه آن سر می‌نشیند خون در دل سبط پیمبر می‌زند موج بر داغ‌هایش داغ دیگر می‌نشیند ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 یادت به‌خیر رفتی و همچنان به دل ماست داغ تو جایت در این محرّم غم‌بار خالی است یادت به‌خیر گریه‌کن روضۀ حسین جایت کنار حضرت دلدار خالی است ✍️، ۱۴۰۳/۰۴/۲۲ 📸 تصویری از نخستین شب مراسم عزاداری در حسینیۀ امام خمینی قدس‌سره با حضور حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه (۱۴۰۳/۴/۲۲). @SharheAtasheDel
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ يا عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ الْأکْبَر با حرم کرد وداع و به لبش آمد جان "شاه شمشادقدان خسرو شیرین‌دهنان" تا گرفت از پسر فاطمه اذن میدان از دل خسته و بی‌تاب پدر برد توان پدرش اذن به او داد و برآورد فغان چشم بارانی او بود به اکبر نگران رفت آن ماه و دوید از پی او بر لب شاه ذکر لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه رفت و می‌خواند رجز اکبر شیرین‌گفتار که منم حامی فرزند رسول مختار می‌زنم تیغ چنان بر سرتان ای فُجّار تا که این تیغِ گران خم شود از شدت کار رفت چون حیدر کرّار و برآورد دمار تیغ رحمانی‌اش از لشکر شوم بدکار طاقتش کم شد و برگشت به‌سوی پدرش تا توان گیرد از آیینۀ روی پدرش آمد و چشم به چشمان پدر دوخته بود از غم غربت او زار و برافروخته بود محو در دوست شدن از پدر آموخته بود شد جدا و به لبش آتشی اندوخته بود جانش از آتش لب‌های پدر سوخته بود در دلش غربت او آتشی افروخته بود باز شد آتش و در خرمن دشمن افتاد از هجومش یل و نستوه و تهمتن افتاد خَلق و خُلقش چو رسول و غضبش حیدر بود چشم او روضۀ رضوان و لبش کوثر بود یک نفر بود و خودش یک‌تنه یک لشکر بود یک‌تنه از همۀ لشکر دشمن سر بود کربلا جلوۀ جنگاوری اکبر بود ضربتش آتش قهر و غضب داور بود پیش شمشیر علی هر یلی انداخت سپر محشری کرد به‌پا همچو علی در خیبر مست از جام می لم‌یزلی می‌جنگید تشنۀ جام بلا بود، بلی می‌جنگید در دل لشکر شب، نور جلی می‌جنگید شیر صحرای بلا همچو علی می‌جنگید گوییا دست خدای ازلی می‌جنگید خسته از زخم و عطش بود ولی می‌جنگید بود در عشق خدا زادۀ لیلا مجنون در دل معرکه بود و ز دو عالم بیرون وای از آن لحظه که افتاد علی از مرکب حمله آورد به نور ازلی لشکر شب از گلستانِ رُخش دست خزان برد طرب ناله‌ای کرد که جان پدر آمد بر لب پدرش در بر او آمد با حالِ عجب پیش از او مویه‌کنان بر سرش آمد زینب زینب انداخت خودش را به روی جسم علی از علی دید نمانده است به‌جز اسم علی نالۀ "یا وَلَدی" از دل مولا برخاست از لبش نغمۀ جانسوز تمنّا برخاست در پی نالۀ او شیون زهرا برخاست گریه و همهمه در عالم بالا برخاست شادی و هلهله از لشکر اعدا برخاست از همه اهل حرم ناله و غوغا برخاست اُف به دنیا که چنین هستی مولا را سوخت آتش غم به دل زینب کبری افروخت آه از این داغ جگرسوز و از این جور و ستم غزل پیکرش از تیغ جفا ریخت به هم هر طرف مصرعی از اوست در این دشت، عَلَم شعله زد بر دل خونین حسین آتش غم بُرد در بین عبا اکبر خود را به حرم آتش این غم جانسوز نخواهد شد کم باز در حلقۀ ما قصۀ گیسوی علی است تا دل شب سخن از سلسلۀ موی علی است ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاس ▪️ ماه به‌خون‌افتاده تا عکسی از رخسار ماه افتاد در آب رفت از جلال و هیبتش آیینه از تاب برداشت آب و بر لب آورد و فرو ریخت در حسرت یک بوسه‌اش خون شد دل آب پیچید در پایش که دست از او نشوید شد آب هم پابند آن گیسوی پُرتاب بگذاشت پا در علقمه دریای غیرت بگذشت تشنه از کنار آبْ مهتاب او تشنه رفت و تا قیامت آبِ ناکام در دل گرفته عکس آن دردانه را قاب ساقی به‌سوی تشنگان می‌رفت سرمست تا که به میخانه رساند بادۀ ناب مشکی پر از امید را بر دوش می‌برد آن شاه خوبان، شیر هَیجا، شمع احباب بارانی از تیر آمد اما او سپر شد می‌رفت در موج خطر بی ترس گرداب کی از هجوم شب‌پره ترسد عقابی؟ پولاد کی می‌لرزد از غوغای سیماب؟ هرگز نلرزد پشت کوه از لشکر کاه دریا نخواهد شد اسیر چنگ مرداب از تیرها با جانش استقبال می‌کرد تا که بَرد آبی سوی گل‌های بی‌تاب انداختند از پیکرش دست و نلرزید تنها امیدش را به دندان کرد قلاب آن مشک را چون طفل در آغوش می‌برد سقا صدف شد، مشکْ مرواریدِ خوشاب تا که رساند قطرۀ آبی به اصغر شاید شود آن غنچۀ پژمرده شاداب در چشم او تصویری از لب‌های تشنه در گوش او بانگ «عمو بشتاب، بشتاب» پا تا سرش خون بود و فکر خیمه‌ها بود تا تشنه‌کامان را کند از آبْ سیراب دشت تنش شد بیشه‌ای از تیر دشمن خون دل او می‌چکید از چشم نُشّاب شد تیرها بال و پرش، در اوج می‌رفت تا آنکه شد تیری به‌سوی مشک پرتاب هم آب مشک و هم امیدش بر زمین ریخت شد جام ساقی خالی از آن دُرّ نایاب دیگر نه شوق راندن و نه پای رفتن درمانده و نومید شد ماه جهان‌تاب با هم یکی شد آب مشک و اشک عباس از مشک سقا بر زمین می‌ریخت خوناب شد بوسه‌گاه تیرها آن ماه خونین یک تیر هم زد بوسه بر آن چشم جذاب مرغ دلش یک‌باره پر زد تا مدینه چون روضه‌های فاطمیه دارد آداب از روضه‌های فاطمه می‌مرد اباالفضل هر بار حرفی مجتبی می‌زد از این باب می‌سوخت عمری از غم زهرا و حیدر شد بی‌قرارِ مادر آن محبوب احباب ناگاه دستی آمد و شق‌القمر کرد افتاد با صورت به خاک آن ماه محراب دستش جدا فرقش دوتا چشمش پر از خون در راه وصل دوست شد آماده اسباب ناگه پسر خواندش صدایی مهرپرور او دید مادر را به بیداری، نه در خواب آمد به ساحل کشتی پهلوگرفته از داغ دلبندش کشید آه جگرتاب پیچید بوی عطر یاس و سیب در دشت از خیمه‌ها می‌آمد آوای "عمو، آب" شد بار اول که صدا می‌زد: برادر ماه به‌خون‌افتاده را خورشید دریاب... ▪️▪️▪️؛ مولا به‌سوی خیمه‌ها برگشت تنها دیگر نه در تن تاب و نه در پاش پایاب پشتش شکست و باغ امیدش خزان شد بی چاره شد آن چارۀ خویشان و اصحاب از علقمه می‌آمد اما بی علمدار می‌آمد و از چشم او می‌رفت سیلاب زینب شود کم‌کم مهیای اسارت ای وای من از روضۀ خلخال و جَلباب ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟥 قاب عاشقی دیده است قلب خستۀ او داغ بی‌شمار اما چو کوه مانده چنین قرص و استوار هر بار می‌رود یلی از لشکرش ولی دشمن ندیده است در او غیر اقتدار داغ حبیب و داغ علمدار دیده است همچون امام خویش ولی مانده پایدار در کربلا اگرچه نبودیم، دیده‌ایم هفتادودو شهید به پای قیام یار روزیّ عاشقان حسین است رنج عشق تفسیر عاشقی است همین قاب ماندگار این مکتب خمینی مردآفرین ماست داریم درس عاشقی از آن بزرگوار فردا به یُمن رهبر جانبازمان رسیم بر قله‌های عزت و امید و افتخار تا دولت کریمۀ موعود منتقم یارب، امام خامنه‌ای را نگاه دار ✍️، ۱۴۰۳/۰۴/۲۴ 📸 تصویری از مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی علیه‌السلام در حسینیۀ امام خمینی قدس‌سره با حضور حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه (۱۴۰۳/۴/۲۴). @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 عشق ما نوکری است باز فصل غم حسین رسید بازهم شور کربلا برپاست هرکجا خیمه‌ای به‌پا گشته همه‌جا داغ‌دار خونِ خداست سردرِ خانه‌های ما هر سال شش دهه می‌شوند مشکی‌پوش تا که داغ محرم و صفرش نشود در دل کسی خاموش زنده مانده است با حسین اسلام بوده او رمز جاودانگی‌اش دارد انگار فیض و لطفی خاص مجلس روضه‌های خانگی‌اش شده امسال هم به لطف خدا روزی خانه‌ها عزای حسین می‌شود خیر و زینت و برکت بر سر سفره‌ها غذای حسین بازهم دیگ‌ها به صف شده‌اند می‌وزد بوی نذری هیئت اصلاً انگار قیمۀ نذری می‌رسد از حوالی جنّت کار نذری که می‌شود آغاز خانه انگار می‌شود گلشن آتش زیر دیگ‌ها گویی شده با دست فاطمه روشن آشپزهای روضۀ ارباب چه مقام و چه منصبی دارند در پذیرایی از عزاداران همگی شغل زینبی دارند هرکه در دستگاه شور حسین می‌کند نوکری بها دارد هرکه شد نوکر کسی دیگر صاحبی این‌چنین کجا دارد؟ همۀ عمر نوکر اوییم قد کشیدیم در عزای حسین توشۀ جان ماست گریه بر او توشۀ جسم ما غذای حسین حتماً ارباب می‌کند نظری بر هرآن‌کس که می‌کند خدمت نوکریّ حسین آقایی است عشق ما نوکری است در هیئت ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🏴 جانم فدایت "إركَبْ بِنَفْسي أنْت" ای روح و روانم جانم فدایت! ماه من، آرام جانم عباس من، یک شب بگیر از خصم مهلت ای تکیه‌گاهم، ای پناه کودکانم تا که زنم شانه به گیسوی رقیّه تا ساعتی در خیمۀ زینب بمانم امشب شب ذکر و مناجات و نماز است وقت نیایش با خدای مهربانم می‌خواهم امشب تا سحر در سجده باشم می‌خواهم امشب اندکی قرآن بخوانم ✍️ 🌷شهید سیدابراهیم رئیسی: وقتی به حضرت امام حسین سلام‌الله‌علیه خبر دادند که دشمن ما را محاصره کرده و می‌خواهد حمله کند، حضرت اولین جمله‌ای که فرمودند، این بود که عباس کجاست؟ وقتی اباالفضل سلام‌الله‌علیه خدمت حضرت آمد، حضرت فرمودند: إركَبْ بِنَفْسي أنْت... اگر هیچ شأنی برای اباالفضل سلام‌الله‌علیه ثبت نشده بود، همین واژۀ بلند "بِنَفْسي أنْت" کافی بود برای اینکه بزرگ‌ترین مدال برای اباالفضل سلام‌الله‌علیه باشد... جان حسین قربانت! 📚 يا عَبّاسُ إركَبْ بِنَفْسي أنْتَ يا أخي؛ اى عباس، بر اسب سوار شو؛ جانم فدايت! اى برادرم (الإرشاد، ج۲، ص۹۰). @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 ــ صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا سَیِّدَنَا العَطشان بانگ شادی و هلهله برخاست چون به میدان نشست گرد و غبار غرق خون بود هستی زینب زخم‌های تنش هزارهزار سوی مقتل دوید مویه‌کنان تا خودش را سپر کند زینب اندکی دیر اگر رسد باید خاک ماتم به سر کند زینب غرق در خون نفس‌نفس می‌زد حضرت عشق بی‌کس و تنها رمقی چون نداشت با چشمش از خودش دور کرد خواهر را پس‌ازآن شمر سوی مقتل رفت رفت تا کار را تمام کند کار او که تمام بود! خدا رحم بر خواهر امام کند می‌برید از حسین سر ظالم نبرید از حسین دل زینب به سر و سینه می‌زد و می‌کرد خاک‌ها را به اشکْ گِل زینب مویه می‌کرد زینب و برخاست نالۀ "یا بُنَیَّ" از گودال در زمین و در آسمان پیچید نالۀ مادری پریشان‌حال ناله می‌کرد و پیش چشم ترش سر برید از حسین شمر لعین با سر از قتلگاه بیرون رفت پیکر شاه ماند روی زمین تشنه بود و سرش جدا کردند پیش چشمان مادرش، ای وای! نکند دشمن ازسرِ کینه بکند قصد پیکرش، ای وای! پس‌ازآن ده حرامی ملعون بر سر کینه و جفا ماندند اسب‌ها را که نعل تازه زدند بر روی جسمش اسب تازاندند پس‌ازآن شد سری به نیزه بلند نالۀ اهل‌بیت افزون شد پیرهنْ کهنه هم از او بردند دل سنگ از مصیبتش خون شد ▪️▪️▪️؛ بوسه بر رگ نداشت سابقه‌ای زینب این بوسه از کجا آموخت؟ چون‌که لب بر رگ حسین گذاشت دل دشمن به حال زینب سوخت... ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 وامُحَمَّداه، صَلّیٰ عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هٰذَا حُسَینٌ بِالعَراءِ مُرَمَّلٌ بالدِّماءِ مُقَطَّعُ الأعضَاءِ، وَاثَکلاه وَبَنَاتُكَ سَبَایَا... بوی تو دارد این بدن، اما نقشی از تو در آن نمی‌بینم! خوانده‌ای تو مرا کنار خودت از تو اما نشان نمی‌بینم! من صدا می‌زدم: حسین... حسین تو "اُخَيَّ إلَيَّ" می‌گفتی من فدای صدای محزونت ای گل من چرا به خون خفتی؟ ای تن بی‌سر رها در خون تو حسینی؟ تویی برادر من؟! باورم نیست ای تن بی‌سر! تو حسینی؟ عزیز مادر من؟! این تویی سایۀ سر زینب که روی خاک مانده‌ای بی‌سر؟ این تویی جان حیدر و زهرا؟ این تویی نور چشم پیغمبر؟ هرچه در پیکر تو می‌نگرم اثری از حسین پیدا نیست! زینت شانه‌های پیغمبر جای تو روی خاک صحرا نیست آتشی در دلم به‌پاست حسین پیرهنْ کهنه‌ات کجاست حسین؟! تن تو مانده روی خاک، ولی سر تو روی نیزه‌هاست حسین دارم از غصۀ تو می‌میرم پاره‌پاره چرا شده بدنت؟ هرچه می‌گردم ای برادر نیست جای یک بوسه در تمام تنت! دیدم از دور می‌زدند تو را این شیاطین به‌قصد قرب خدا دم‌به‌دم بر سر تو می‌بارید تیر و تیغ و سنان و سنگ و عصا دیدمت نیمه‌جان و لب‌تشنه من بمیرم برای غربت تو! تکیه بر نیزه‌ای شکسته زدی قامتم خم شد از مصیبت تو! من بمیرم! سر تو را بردند کفش و انگشتر تو را بردند اسب‌هایی که تازه نعل شدند بخشی از پیکر تو را بردند ▪️▪️▪️؛ حَرَمت پر شد از حرامی‌ها در حرم هرچه بود غارت شد قسمت تو شهادتی جان‌کاه قسمت خواهرت اسارت شد... ✍️ @SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 🏴 یا حسین تا از جهان پر کشیدی، رفتی در آغوش مولا ای بی‌قرار شهادت، ای غرق دلبر سراپا ما روضه‌ها را شنیدیم، تو روضه‌ها را چشیدی تا کربلا بُرد ما را داغ تو سردار دل‌ها ✍️، ۱۴۰۳/۰۴/۲۹ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به ارواح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی و سیدابراهیم رئیسی صلوات @SharheAtasheDel
▪️در سوگ جهادگر بسیجی و مسئول گروه جهادی مهاجر، خادم‌الحسین محمدحسین دریس 🕊 مرغ مهاجر رفت از دل گروه مهاجر، مُظاهری رفت از سرانِ مهرفروزان، مباشری از حلقۀ نفیس نفوسِ عقیق‌فام کم شد به دست حادثه یکتا جواهری رفت از تبار دُردکشان مستِ عاقلی رفت از شمار دَردکشان دستِ قادری خاموش کرد شمع دل بی‌قرار را افروخت جان به خلوت خورشیدِ نائری بدرود گفت قُرب غریب غیاب را تا گشت غرقِ شوقِ دلارامِ حاضری پرپر شد از هجوم خزان لاله‌ای نجیب کم شد ز خیل لشکر ارباب، ناصری رفت از بسیجیان جهادی سرآمدی رفت از جهادیان بسیجی معاشری جان مهاجران شده محزون که پر گشود از همرهان قافله، مرغ مهاجری یک عمر بود در سفر و هجر بی‌امان اکنون به وصل دوست رسیده مسافری بودی همیشه از دل و جان خادم حسین حالا کنار دلبر و با او مجاوری ✍️، ۱۴۰۳/۰۴/۲۹ @SharheAtasheDel
‌ 🏴 ــ اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ بر نیزه کرده‌اند سر پاک شاه را بعدش سر منیر امیر سپاه را نزدیک این‌چنین همه‌جا در کنار هم کی دیده است چشم کسی مهر و ماه را؟ کشتند بی‌گناه تمام ثواب را تا جملگی بَرند ثواب گناه را می‌خواستند با زدن رنگ خون به صبح کامل کنند ظلمت روز سیاه را هفتادوچند ماه برآورده‌اند روز تا گم کنند بیشتر از پیش راه را بالا گرفته‌اند سر دشمنان خویش هرگز نکرده هیچ‌کس این اشتباه را دنبال نیزه‌ها چه غریبانه می‌برند اطفال زار و غم‌زده و بی‌پناه را هر سر که دید حال اسیران خسته را کرد از دل شکسته رها تیر آه را قرآن خونی آیۀ صدق طریق ماست هرکس گواه خواست، ببیند گواه را از روی نیزه بر رخ زینب کند نگاه هرگز کسی ندیده چنین ماتْ شاه را شب تا به صبح نیست سری روی نیزه‌ها زینب بَرد به‌سوی که سوز نگاه را؟ ✍️ @SharheAtasheDel