🏴 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاس
▪️ ماه بهخونافتاده
تا عکسی از رخسار ماه افتاد در آب
رفت از جلال و هیبتش آیینه از تاب
برداشت آب و بر لب آورد و فرو ریخت
در حسرت یک بوسهاش خون شد دل آب
پیچید در پایش که دست از او نشوید
شد آب هم پابند آن گیسوی پُرتاب
بگذاشت پا در علقمه دریای غیرت
بگذشت تشنه از کنار آبْ مهتاب
او تشنه رفت و تا قیامت آبِ ناکام
در دل گرفته عکس آن دردانه را قاب
ساقی بهسوی تشنگان میرفت سرمست
تا که به میخانه رساند بادۀ ناب
مشکی پر از امید را بر دوش میبرد
آن شاه خوبان، شیر هَیجا، شمع احباب
بارانی از تیر آمد اما او سپر شد
میرفت در موج خطر بی ترس گرداب
کی از هجوم شبپره ترسد عقابی؟
پولاد کی میلرزد از غوغای سیماب؟
هرگز نلرزد پشت کوه از لشکر کاه
دریا نخواهد شد اسیر چنگ مرداب
از تیرها با جانش استقبال میکرد
تا که بَرد آبی سوی گلهای بیتاب
انداختند از پیکرش دست و نلرزید
تنها امیدش را به دندان کرد قلاب
آن مشک را چون طفل در آغوش میبرد
سقا صدف شد، مشکْ مرواریدِ خوشاب
تا که رساند قطرۀ آبی به اصغر
شاید شود آن غنچۀ پژمرده شاداب
در چشم او تصویری از لبهای تشنه
در گوش او بانگ «عمو بشتاب، بشتاب»
پا تا سرش خون بود و فکر خیمهها بود
تا تشنهکامان را کند از آبْ سیراب
دشت تنش شد بیشهای از تیر دشمن
خون دل او میچکید از چشم نُشّاب
شد تیرها بال و پرش، در اوج میرفت
تا آنکه شد تیری بهسوی مشک پرتاب
هم آب مشک و هم امیدش بر زمین ریخت
شد جام ساقی خالی از آن دُرّ نایاب
دیگر نه شوق راندن و نه پای رفتن
درمانده و نومید شد ماه جهانتاب
با هم یکی شد آب مشک و اشک عباس
از مشک سقا بر زمین میریخت خوناب
شد بوسهگاه تیرها آن ماه خونین
یک تیر هم زد بوسه بر آن چشم جذاب
مرغ دلش یکباره پر زد تا مدینه
چون روضههای فاطمیه دارد آداب
از روضههای فاطمه میمرد اباالفضل
هر بار حرفی مجتبی میزد از این باب
میسوخت عمری از غم زهرا و حیدر
شد بیقرارِ مادر آن محبوب احباب
ناگاه دستی آمد و شقالقمر کرد
افتاد با صورت به خاک آن ماه محراب
دستش جدا فرقش دوتا چشمش پر از خون
در راه وصل دوست شد آماده اسباب
ناگه پسر خواندش صدایی مهرپرور
او دید مادر را به بیداری، نه در خواب
آمد به ساحل کشتی پهلوگرفته
از داغ دلبندش کشید آه جگرتاب
پیچید بوی عطر یاس و سیب در دشت
از خیمهها میآمد آوای "عمو، آب"
شد بار اول که صدا میزد: برادر
ماه بهخونافتاده را خورشید دریاب...
▪️▪️▪️؛
مولا بهسوی خیمهها برگشت تنها
دیگر نه در تن تاب و نه در پاش پایاب
پشتش شکست و باغ امیدش خزان شد
بی چاره شد آن چارۀ خویشان و اصحاب
از علقمه میآمد اما بی علمدار
میآمد و از چشم او میرفت سیلاب
زینب شود کمکم مهیای اسارت
ای وای من از روضۀ خلخال و جَلباب
✍️#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@SharheAtasheDel
🟥 قاب عاشقی
دیده است قلب خستۀ او داغ بیشمار
اما چو کوه مانده چنین قرص و استوار
هر بار میرود یلی از لشکرش ولی
دشمن ندیده است در او غیر اقتدار
داغ حبیب و داغ علمدار دیده است
همچون امام خویش ولی مانده پایدار
در کربلا اگرچه نبودیم، دیدهایم
هفتادودو شهید به پای قیام یار
روزیّ عاشقان حسین است رنج عشق
تفسیر عاشقی است همین قاب ماندگار
این مکتب خمینی مردآفرین ماست
داریم درس عاشقی از آن بزرگوار
فردا به یُمن رهبر جانبازمان رسیم
بر قلههای عزت و امید و افتخار
تا دولت کریمۀ موعود منتقم
یارب، امام خامنهای را نگاه دار
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۳/۰۴/۲۴
📸 تصویری از مراسم عزاداری شب تاسوعای حسینی علیهالسلام در حسینیۀ امام خمینی قدسسره با حضور حضرت امام خامنهای روحیفداه (۱۴۰۳/۴/۲۴).
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@SharheAtasheDel
🏴 عشق ما نوکری است
باز فصل غم حسین رسید
بازهم شور کربلا برپاست
هرکجا خیمهای بهپا گشته
همهجا داغدار خونِ خداست
سردرِ خانههای ما هر سال
شش دهه میشوند مشکیپوش
تا که داغ محرم و صفرش
نشود در دل کسی خاموش
زنده مانده است با حسین اسلام
بوده او رمز جاودانگیاش
دارد انگار فیض و لطفی خاص
مجلس روضههای خانگیاش
شده امسال هم به لطف خدا
روزی خانهها عزای حسین
میشود خیر و زینت و برکت
بر سر سفرهها غذای حسین
بازهم دیگها به صف شدهاند
میوزد بوی نذری هیئت
اصلاً انگار قیمۀ نذری
میرسد از حوالی جنّت
کار نذری که میشود آغاز
خانه انگار میشود گلشن
آتش زیر دیگها گویی
شده با دست فاطمه روشن
آشپزهای روضۀ ارباب
چه مقام و چه منصبی دارند
در پذیرایی از عزاداران
همگی شغل زینبی دارند
هرکه در دستگاه شور حسین
میکند نوکری بها دارد
هرکه شد نوکر کسی دیگر
صاحبی اینچنین کجا دارد؟
همۀ عمر نوکر اوییم
قد کشیدیم در عزای حسین
توشۀ جان ماست گریه بر او
توشۀ جسم ما غذای حسین
حتماً ارباب میکند نظری
بر هرآنکس که میکند خدمت
نوکریّ حسین آقایی است
عشق ما نوکری است در هیئت
✍️#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@SharheAtasheDel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 جانم فدایت
"إركَبْ بِنَفْسي أنْت" ای روح و روانم
جانم فدایت! ماه من، آرام جانم
عباس من، یک شب بگیر از خصم مهلت
ای تکیهگاهم، ای پناه کودکانم
تا که زنم شانه به گیسوی رقیّه
تا ساعتی در خیمۀ زینب بمانم
امشب شب ذکر و مناجات و نماز است
وقت نیایش با خدای مهربانم
میخواهم امشب تا سحر در سجده باشم
میخواهم امشب اندکی قرآن بخوانم
✍️#محمدتقی_عارفیان
🌷شهید سیدابراهیم رئیسی:
وقتی به حضرت امام حسین سلاماللهعلیه خبر دادند که دشمن ما را محاصره کرده و میخواهد حمله کند، حضرت اولین جملهای که فرمودند، این بود که عباس کجاست؟
وقتی اباالفضل سلاماللهعلیه خدمت حضرت آمد، حضرت فرمودند: إركَبْ بِنَفْسي أنْت...
اگر هیچ شأنی برای اباالفضل سلاماللهعلیه ثبت نشده بود، همین واژۀ بلند "بِنَفْسي أنْت" کافی بود برای اینکه بزرگترین مدال برای اباالفضل سلاماللهعلیه باشد... جان حسین قربانت!
📚 يا عَبّاسُ إركَبْ بِنَفْسي أنْتَ يا أخي؛ اى عباس، بر اسب سوار شو؛ جانم فدايت! اى برادرم (الإرشاد، ج۲، ص۹۰).
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@SharheAtasheDel
🏴 ــ صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا سَیِّدَنَا العَطشان
بانگ شادی و هلهله برخاست
چون به میدان نشست گرد و غبار
غرق خون بود هستی زینب
زخمهای تنش هزارهزار
سوی مقتل دوید مویهکنان
تا خودش را سپر کند زینب
اندکی دیر اگر رسد باید
خاک ماتم به سر کند زینب
غرق در خون نفسنفس میزد
حضرت عشق بیکس و تنها
رمقی چون نداشت با چشمش
از خودش دور کرد خواهر را
پسازآن شمر سوی مقتل رفت
رفت تا کار را تمام کند
کار او که تمام بود! خدا
رحم بر خواهر امام کند
میبرید از حسین سر ظالم
نبرید از حسین دل زینب
به سر و سینه میزد و میکرد
خاکها را به اشکْ گِل زینب
مویه میکرد زینب و برخاست
نالۀ "یا بُنَیَّ" از گودال
در زمین و در آسمان پیچید
نالۀ مادری پریشانحال
ناله میکرد و پیش چشم ترش
سر برید از حسین شمر لعین
با سر از قتلگاه بیرون رفت
پیکر شاه ماند روی زمین
تشنه بود و سرش جدا کردند
پیش چشمان مادرش، ای وای!
نکند دشمن ازسرِ کینه
بکند قصد پیکرش، ای وای!
پسازآن ده حرامی ملعون
بر سر کینه و جفا ماندند
اسبها را که نعل تازه زدند
بر روی جسمش اسب تازاندند
پسازآن شد سری به نیزه بلند
نالۀ اهلبیت افزون شد
پیرهنْ کهنه هم از او بردند
دل سنگ از مصیبتش خون شد
▪️▪️▪️؛
بوسه بر رگ نداشت سابقهای
زینب این بوسه از کجا آموخت؟
چونکه لب بر رگ حسین گذاشت
دل دشمن به حال زینب سوخت...
✍️#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@SharheAtasheDel
🏴 وامُحَمَّداه، صَلّیٰ عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هٰذَا حُسَینٌ بِالعَراءِ مُرَمَّلٌ بالدِّماءِ مُقَطَّعُ الأعضَاءِ، وَاثَکلاه وَبَنَاتُكَ سَبَایَا...
بوی تو دارد این بدن، اما
نقشی از تو در آن نمیبینم!
خواندهای تو مرا کنار خودت
از تو اما نشان نمیبینم!
من صدا میزدم: حسین... حسین
تو "اُخَيَّ إلَيَّ" میگفتی
من فدای صدای محزونت
ای گل من چرا به خون خفتی؟
ای تن بیسر رها در خون
تو حسینی؟ تویی برادر من؟!
باورم نیست ای تن بیسر!
تو حسینی؟ عزیز مادر من؟!
این تویی سایۀ سر زینب
که روی خاک ماندهای بیسر؟
این تویی جان حیدر و زهرا؟
این تویی نور چشم پیغمبر؟
هرچه در پیکر تو مینگرم
اثری از حسین پیدا نیست!
زینت شانههای پیغمبر
جای تو روی خاک صحرا نیست
آتشی در دلم بهپاست حسین
پیرهنْ کهنهات کجاست حسین؟!
تن تو مانده روی خاک، ولی
سر تو روی نیزههاست حسین
دارم از غصۀ تو میمیرم
پارهپاره چرا شده بدنت؟
هرچه میگردم ای برادر نیست
جای یک بوسه در تمام تنت!
دیدم از دور میزدند تو را
این شیاطین بهقصد قرب خدا
دمبهدم بر سر تو میبارید
تیر و تیغ و سنان و سنگ و عصا
دیدمت نیمهجان و لبتشنه
من بمیرم برای غربت تو!
تکیه بر نیزهای شکسته زدی
قامتم خم شد از مصیبت تو!
من بمیرم! سر تو را بردند
کفش و انگشتر تو را بردند
اسبهایی که تازه نعل شدند
بخشی از پیکر تو را بردند
▪️▪️▪️؛
حَرَمت پر شد از حرامیها
در حرم هرچه بود غارت شد
قسمت تو شهادتی جانکاه
قسمت خواهرت اسارت شد...
✍️#محمدتقی_عارفیان
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@SharheAtasheDel