#عزیزان_برای_سرای_باقی_آخرت
#ابد_را_دریابیم_تا_بعداً_افسوس
#این_لحظات_را_نخوریم❌‼️
🌹آیت الله جوادی آملی:
✍تا #قبل از لحظه #احتضار، #اختیار زبان به دست خود #انسان است هر طور بخواهد و هر حرفی که بخواهد #میتواند بزند؛
💠اما از لحظه احتضار به بعد #زبان انسان در #اختیار_عمل اوست لذا خیلی ها نمی توانند در لحظه #جان_دادن شهادتین را بگویند؛ چون #اعمال آنها که #ناصالح است، نمی گذارد که #شهادتین را بگویند.
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
💠کلید ورود به قلب امام زمان (عج)❗️
🌺آیت الله روح الله قرهی:
🔰در درد دل هایتان به آقا جان بگویید: اگر به خودم واگذار شوم و دستم را نگیرید، گرفتار میشوم. به گناه میافتم، فردی، اجتماعی و ... خراب میکنم، زندگی و آخرتم را خراب میکنم، دستم را بگیرید. اصلاً یادم میرود که برای چه به دنیا آمدم و باید چه کنم. آقا جان، دستم را بگیرید.
⭕️یک فاتحه برای مادرشان حضرت نرجس بخوانیم، جدّی باور کنیم کلید ورود به قلب آقا جان، مادرشان است. اینقدر اینها رئوف و کریم هستند، احسان، عادتشان است، کرم، مشیشان است. اصلاً با ما تفاوت دارند، ما معامله میکنیم، امّا آن ها دنبال اینگونه مطالب نیستند.
⚪️به آقا جان بگویید آقا جان، خراب کردم، تو درستش کن. ولیّ خدایی حضرت را، یا مبدل السیئات بالحسنات، خطاب میکردند. آقا جان، دست ما را بگیر. با آقا جان، صحبت کن، اشک بریز، گردنت را کج کن، خضوع و خشوع داشته باش، حال مضطرّ بگیر، بگو: آقا جان، میخواهم سربازت شوم، گناه کردم، امّا امید دارم.
💟خوش به حال شهدای مدافع حرم که پاک و طاهر رفتند، نمیدانم اوضاع من چه میشود، آقا دستم را بگیر که عاقبت به خیر شوم، نه عاقبت به شر. آقا جان، دستم را بگیر.
📖درس اخلاق حضرت آیت الله قرهی؛ 96/9/6
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
8.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ_ویژه
💟اخلاق اسلامی و ایمان والای شهید عباس بابایی
⭕️باسخنرانی استاد مسعود عالی
💠حتماً کلیپ رو نگاه کنید.
❣ @arefeen
🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃
💠ماجرای روز مباهله رسول خدا(ص) بهمراه
اهل بیت(علیهم السلام) با مسیحیان نجران❗️
✨فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْكاذِبِينَ✨
🌷سوره مبارکه آل عمران؛ آیه61🌷
♦️هرگاه بعد از علم و دانشی كه (درباره مسيح《ع》) به تو رسيده، (باز) كسانی با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهيم.
❇️گفتهاند كه اين آيه و آيات قبل از آن، درباره هیئت نجرانی مركب از عاقب و سيد و گروهی كه با آنها بودند نازل شده است، آنها خدمت پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديدهای فرزندی بدون پدر متولد شود، در اين هنگام آيه (ان مَثَلَ عيسی عِندَ الله ...) نازل شد و هنگامیکه پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) آنها را به مباهله دعوت كرد، آنها تا فردای آن روز از حضرتش مهلت خواستند.
🌐پس از مراجعه به شخصيتهای نجران، اسقف (روحانی بزرگشان) به آنها گفت: شما فردا به محمد (صلیالله عليه و آله و سلم) نگاه كنيد، اگر با فرزندان و خانوادهاش برای مباهله آمد، از مباهله با او بترسيد، و اگر با يارانش آمد با او مباهله كنيد، زيرا چيزی در بساط ندارد، فردا كه شد پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) آمد در حالی كه دست علی بن ابیطالب (عليهالسلام) را گرفته بود و حسن و حسين (عليهماالسلام) در پيش روی او راه ميرفتند و فاطمه (عليهاالسلام) پشت سرش بود، نصاری نيز بيرون آمدند در حالی كه اسقف آنها پيشاپيششان بود هنگامیکه نگاه كرد، پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) با آن چند نفر آمدند، درباره آنها سؤال كرد به او گفتند: اين پسر عمو و داماد او و محبوبترين خلق خدا نزد او است و اين دو پسر، فرزندان دختر او از علی (عليهالسلام) هستند و آن بانوی جوان دخترش فاطمه (عليهاالسلام) است كه عزيزترين مردم نزد او، و نزديكترين افراد به قلب او است.
📌سيد به اسقف گفت: برای مباهله قدم پيش گذار. گفت: نه، من مردی را ميبينم كه نسبت به مباهله با كمال جرئت اقدام میكند و من ميترسم راستگو باشد، و اگر راستگو باشد، به خدا يك سال بر ما نميگذرد در حالی كه در تمام دنيا يك نصرانی كه آب بنوشد وجود نداشته باشد. اسقف به پيامبر اسلام (صلیالله عليه و آله و سلم) عرض كرد: ای ابوالقاسم! ما با تو مباهله نميكنيم بلكه مصالحه ميكنيم، با ما مصالحه كن. پيامبر (صلیالله عليه و آله و سلم) با آنها مصالحه كرد.
🔖و در روايتی آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت: من صورتهایی را ميبينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوهها را از جا بركند، چنين خواهد كرد؛ هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانی تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند.
📚منبع: تفسیر آیه مباهله تفسیر نمونه
✅🔻روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روز مباهله پیامبر (ص) با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست.
💎همچنین در اين روز حضرت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در حال ركوع انگشتر خود را به سائل داد، و آيه«انّما وليكم اللّه» در شأن آن حضرت نازل گشت.
❣ @arefeen
🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃💫🌷🍃
👌 #با_خدا_و_اولیای_خدا_باشیم
#تا_خداوند_در_تمام_لحظات_زندگی
#یار_و_یاور_و_پشتیبان_ما_باشد❗️
🌹آیت الله محمّدتقی بهجت:
✍آیا می شود ما با #خدا نباشیم؛ خدا #یار ما باشد در هر #جزئی و کلی، در امور #داخله و در امور #خارجیه؛ پس هیچ چاره ای از بلیّات دنیویه و اخرویه، داخلیه و خارجیه نیست؛ مگر خدائی بودن و #باخدا_بودن و باخداییها معیت داشتن و #تبعیت داشتن!
💠ما اگر از #انبیاء و #اوصیاء #دور شدیم، #گرگهای_داخل و #خارج، بلا فاصله ما را می خورند؛ ما اگر #خدا_ترس بودیم، از ما می ترسیدند کسانی که اصلاً نمیشناسند ما کی هستیم، چه کاره هستیم؛ می ترسند کاری بکنند که ما بر آنها #غضبناک بشویم، چرا؟! چون دیگر غضب ما #غضب_خداست، اگر با خدا هستیم.
🍃جنيان به #سیدالشهدا (علیه السلام) عرض كردند که اگر #اذن بدهی همین حالا، هیچ جا نرفته، از جایت حرکت نکرده #هلاک می کنیم دشمن ها را؛ این را جنیان گفتند؛ حضرت فرمودند: والله قدرت من از قدرت شما بیشتر است؛ این کسی است که #اسم_اعظم بلد است؛ لکن اگر من #کشته نشوم، با چی #امتحان می شوند این مردمی که این جورند.!
📚منبع: عصاره عرفان
❣ @arefeen
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
💠حتماً بخونید...
🔴ماجرای بسیار عجیب و تکان دهنده پسر جوانی که پس از مرگ حتمی زنده شد😱
🔰ماجرای عجیب و تکان دهنده ای که برای یک پسر جوانی حکایت دارد که پس از خودکشی از دنیای مُردگان تجربه کرده است.
🍃موقعی که با میترا آشنا شدم روزی بود که به همراه خانواده ام به یکی از جنگل های اطراف شهرمان رفته بودیم. نخستین جمله ای که به زبان راندم این بود:کدام مرد بدبختی با این ابلیس زیبا ازدواج می کند؟
🍃این را گفتم، غافل از اینکه همان روز سرنوشت من تغییر می کند، آری سر و وضع ظاهری میترا به گونه ای بود که توجه همه پسرهای جوان را به خودش جلب کرده بود. البته چهره زیبایی داشت، اما طوری لباس پوشیده و آرایش کرده بود که در نظر افرادی مثل من که در یک خانواده متعصب بزرگ شده بودم، قبل از اینکه زیبایی اش به چشم بیاید، حرکات و ظاهرش جلب توجه می کرد.
🍃تا حوالی ظهر در آن جنگل می آمد و می رفت و کم کم داشت سروصدای همه را و از جمله خودم را در می آورد که بزرگترین اشتباه زندگی ام را مرتکب شدم، یعنی تصمیم گرفتم به سراغ او بروم و متوجه اش کنم که دیگران چه قضاوتی در مورد شخصیتش دارند. اتفاقاً دو سه دقیقه ای که مشغول قدم زدن در کنار جاده بود و کسی در اطرافش نبود، بهترین مجال نصیبم شد و بی رودربایستی عقیده ام را گفتم و آخر سر هم گفتم:فکرش رو کردی اگر با این چهره زیبا، سیرت زیبا هم داشتی چه شخصیت زیبایی پیدا میکردی؟
🍃حرفهایم که تمام شد میترا سر بلند کرد و نگاه افسونگرش را به چشمانم ریخت و به آرامی گفت: تا حالا هیچ کس این حرفها رو به من نزده ... ای کاش آن روز به سراغش نمی رفتم، ای کاش چیزی به او نمی گفتم و ای کاش او هم نگاهم نمی کرد و ...!
🍃آن شب تا صبح خوابم نبرد. لااقل صد بار شماره تلفنش را از جیبم درآوردم و نگاه کردم. حس بدی داشتم. می دانستم که دارم خودم را گول می زنم: " شاید واقعاً نیاز به کمک داشته باشد" اما هر کار که کردم نتوانستم جلوی خودم را بگیرم که به او تلفن نزنم.
🍃از همان تلفن اول که سه ساعت و 22 دقیقه طول کشید،عاشقش شدم! از فردا هر روز او را می دیدم و خوشحالی ام آن بود که کسی از دوستی من و او خبری ندارد، اما میترا اصرار عجیبی داشت که دیگران ما را ببینند و سرانجام کمتر از 2 ماه بعد تقریباً همه شهر از رابطه ما با خبر شدند. پدر و مادرم چنان جنجالی راه انداختند که سابقه نداشت. من نیز که عقل و مغزم را به او باخته بودم روی حرفم ایستادم که:من می خواهم با میترا ازدواج کنم ... او قول داده که خودش را تغییر دهد!
🍃پدرم فریاد زد: تو آبروی ما را بردی و مادرم اشک می ریخت و می گفت: پسرم؛ این دختر اصلاح پذیر نیست ... چرا بازیچه اش شدی؟
🍃من اما، گاهی اوقات هم که کم کم باور میکردم که دیگران در مورد او درست می گویند، به محض اینکه با میترا روبرو می شدم همه چیز را فراموش می کردم حالا دیگه کار به جایی رسیده بود که رسوای شهر شده بودم و تنها امیدم آن بود که میترا پس از ازدواج با من رویه اش را تغییر دهد و ...
🍃اما روزی که حرف ازدواج را پیش کشیدم، او قهقه زد و گفت: " من فقط می خواستم تو را به اینجا برسانم و تلافی اون تحقیری رو که آن روز نصیبم کردی، سرت در بیاورم ... دیگه هم نمیخوام تو رو ببینم! این را گفت و رفت. ولی من هنوز فکر می کردم او دارد شوخی می کند...
🍃تا اینکه فردای آن روز او را سوار ماشین جوان دیگری دیدم! وقتی خبر به پدر و مادرم رسید فقط گفتند:ای کاش می مردی و چنین ننگی را تحمل نمی کردی! من اما، چنان به بن بست رسیده بودم که اشتباه دوم را انجام دادم، "خودکشی!!!".
#این_ماجرا_ادامه_دارد...
⛔️کپی_فقط_از_این_داستان_حرام_شرعی
↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷
🌺🍃✨کانال معرفتی #عارفین✨🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌷🍀💫🌷🍀💫🌷🍀💫🌷🍀
💠چهار دستور پزشکی امیرالمومنین(ع)❗️
🌷آقا امیرالمومنین امام على عليه السلام
✅🔻در سفارشى به فرزند خود امام مجتبى عليه السلام فرمودند: فرزندم! آيا چهار نكته به تو نياموزم كه با رعايت آنها از طبابت بى نياز شوى؟
☀️عرض كرد: بله، اى امير مؤمنان!
🌷حضرت فرمودند:
1⃣تا گرسنه نشده اى غذا نخور
2⃣تا اشتها دارى از غذا دست بكش
3⃣غذا را خوب بجو
4⃣قبل از خوابيدن قضاى حاجت كن.
🔅اگر اين نكات را رعايت كنى،
🔅از طبابت بى نياز مى شوى.!
📚خصال( شیخ صدوق )، ص 229
❣ @arefeen
🌷🍀💫🌷🍀💫🌷🍀💫🌷🍀
#داداش_جون_یه_مقدار_بیشتر
#کار_خوب_انجام_بدیم_تا_فرشته
#دست_راست_بیکار_نباشه❌‼️
🌺آیت الله مجتهدے تهرانے:
✍این #فرشته دست #راست ما حقوق بازنشستگی می خورد و راست راست راه می رود؛ #بیکار است چون #کار_خوبی #نداریم که بنویسد!
💠ولی #دست_چپی باید یک کمک هم بگیرد و #اعمال_بد ما را بنویسد؛ تا انسان #غیبت می کند و ملک دست چپ تا میخواهد بنویسد #دروغ هم میگوید و در همان حال به #نامحرم هم #نگاه میکند از طرف دیگر هم #صدای نامحرم را می شنود!
🌾این #فرشته #نمیداند کدام را بنویسد و شب و روز در کار و #فعالیت است!
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
👌داستان کوتاه و پندآموز
💠سرانجام شاهد بی گناهی یوسف❗️
💭در برخی از تفاسیر قرآن نقل شده است: چون یوسف بر مسند حکومت مصر نشست، به نظرش رسید که در امور مملکتی، وزیری لازم دارد که بتواند به اصلاح معیشت و تربیت مردم برخیزد و درهای عدل و محبت را به روی آنان بگشاید.
💭امین وحی از سوی حق به نزد او آمد و گفت: خدا می فرماید: تو را وزیری لازم است. یوسف فرمود: من نیز در این خیالم ولی کسی که سزاوار این مسند باشد نمی دانم کیست؟ جبرئیل گفت: فردا صبح که از مقرّ حکومت حرکت می کنی، اول کسی که بنظرت آمد، این منصب را به او ارزانی دار!
💭یوسف اول صبح نظرش به کسی افتاد که به شدت ضعیف و لاغر و رخساره زرد بود و بسته ای از هیمه بر پشت داشت، با خود گفت: این شخص تحمل مسئولیت وزارت را نخواهد داشت.
💭خواست از وی بگذرد، امین وحی به او گفت: از او مگذر و او را برای پست وزارت انتخاب کن ، زیرا که او را بر تو حقی است ، او همان کسی است که در دربار عزیز مصر به پاکی و عصمت تو شهادت داد ، او را این لیاقت هست که امروز پست وزارت را به او وا گذاری!
✴️جایی که حضرت حق به خاطر شهادتی صحیح، پست وزارت به شاهد پاکی و عصمت یوسف عطا می کند، به کسی که عمری به وحدانیّت او شهادت می دهد چه خواهد داد؟!
✅آری، لطف و رحمت حضرت دوست چیزی نیست که قابل درک باشد و در این مقام پای عقل عاقلان و خرد خردمندان و هوش هوشمندان لنگ است و کسی را قدرت فهم این حقایق آن چنان که هست نیست.
📚مطالعه کتاب عبرت آموز: مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#عزیزان_نمازخواندن_و_روزهگرفتن
#و_هر_کارخوبی_که_انجام_میدهیم
#وقتی_که_برای_پاداش_الهی_باشد
#چنگی_به_دل_نمیزند_ولی_برای
#رضای_خدا_که_باشد_آنوقت_است
#که_خداوند_به_نیت_پاک_و_خالص
#بندگان_مخلصش_مباهات_میکند❗️
🌹حضرت آیت الله مصباح:
✍انسان #بنــا بگذارد #هر_روز یکی از نمازهای #دورکعتی #نافلهاش را به این #نیت بخواند، بگوید: خدایا! من این را
#بیمزد میخوام بخوانم. در مقابل این دو رکعت #بهشت و مزد #نمیخواهم؛ این دو رکعت را چون تو #دوست داری میخوانم.
💠انسان باید از یک جایی #شروع کند؛ #برنامهسادهای را انتخاب کند و بگوید: خدایا! این کارهارا چون تو دوست داری، #انجام میدهم. اگر #هیچ_پاداشی هم به من ندهی، #مطالبه نمیکنم. انسان اگر این راه را #ادامه دهد؛ کم کم به #جایی میرسد که همه #عبادتهایش به خاطر #حبّ او میشود..🍃
❣ @arefeen