💚🔅السلام علیک یابن امیرالمومنین
یا باب الحوائج یا عبّاس🔅💚
🍁تربتِ عبّاس.. با خاک نجف آمیخته..
🍁تا قیامت پرچمش در کربلا آویخته..
🍁علقمه شایستهی مشکِ ابوفاضل نبود
🍁ساقی کوثر در آن شهد شهادت ریخته
🍁خیلی دعا کردم نشد...
🍁مشک و بغل کردم نشد...
🍁داداش حسین شرمندتم
🍁رفتم که برگردم نشد...
🌑 #شب_نهم_محرم
🌑 #شب_آقا_قمربنیهاشم_ع
❣ @arefeen
#جانم_بهقربان_معرفت_و_مردانگیات
#یا_دستگیر_بیدست_یا_ابوالفضل❗️
🌹آیت الله مجتبی تهرانی:
✍وقتــی دل #تعلق پیــدا کرد، سـایر
#جــوارح هــم به دنبــال آن می آینــد
و ایــن به عمــق #نفـوذ تعلــق در #دل
بستگی دارد؛ آقا #ابوالفضل(ع) سراپای
وجـودش را #نــور_ایمـان فــرا گرفتــه
بود ولی #شب_عاشــورا #اولیـن کسی
که بلنــد شــد و اظهــار #وفــاداری کرد
حضــرت عبــاس علیه السلام اسـت.
🌺علامه محمدحسین طهرانی:
💠🍃هـزاران نفــر مثـل #سلمــان
فارسی باید #کفشــداری صحــن و
ســرای ابوالفضل العبــاس را بکنند.!
❣ @arefeen
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃
🍂🍃
🍃
💠با گفتن یا اباالفضل، آتش مهار شد❗️
🔰جناب آقای محمد افوضی، آموزگار محترم دبستان شهدای 19 دی قم، نقل کردند: در کارخانهای به نام اسکاج برایت، واقع در جادة کوه سفید جنب سنگبری کاج(کاخ سابق)، سه نفر به نامهای ناصرقیومی(مسلمان) و هوشنگ و منوچهر یوهابیان(یهودی) شریک بودند و مشترکا کارخانه را اداره میکردند.
🍃یکی از روزها، که ما در کارخانه مشغول کار بودیم و اسکاچ و ابرها را روی هم میچسباندیم، ناگهان کارخانه در اثر جرقه، آتش گرفت و در پی وقوع آتش سوزی، یکی از شرکای یهودی کارخانه، متوسل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام شده فریاد زد: یا اباالفضل!
🍃در این زمان، انگار آبی بود که روی آتش ریخته شد: آتش خاموش و مهار گردید. سپس همان فرد یهودی دستور داد سریعا یک گوسفند بگیرید بیاورید و تقدیم به آستان حضرت اباالفضل العباس علیه السلام قربانی کنید. گوسفند را سربریدند و به نام حضرت میان افراد تقسیم کردند.
❣ @arefeen
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
مداحی آنلاین - استاد_دارستانی_و_حاج_محمود_کریمی_تاسو.mp3
4.42M
🏴 #هل_من_ناصر
🎵روضه جانسوز حضرت اباالفضل
🎙 حجت الاسلام #دارستانی
🎙 حاج #محمودکریمی
🌹حداقل برای یک نفر ارسال کنید.
❣ @arefeen
#حضرت_عباس_در_کلام_حضرتزهرا
💠☀️روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود، پیامبر (صلوات الله علیه و علی آله) به مولا علی (علیه السلام) میفرمایند که به زهرا بگو، برای شفاعت و نجات امت چه داری؟
♦️🔹مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) میرسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند:
🔅یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس
💎ای امیر المؤمنین! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست.
📚معالی السبطین، جلد1، صفحه452
❣ @arefeen
#عزیزان_هر_حاجت_و_خواستهای
#دارید_از_در_خانه_بابالحوائج
#حضرت_عباس_ع_بخواهید❗️
🌹استاد فیاض بخش:
✍هر کسی به هر جایی که رسیده از #توسل به #قمر_بنی_هاشم می باشد.
💠🍃آیت الله #قاضی چندین سال #مراقبه کرده بودند اما کشفی برایشان رخ نداده بود؛ ولی روزی، در حالتی که دست هایش به پنجره های #حرم #حضرت_عباس بود #انوار_توحید بر او نمایان شد.
❣ @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
💠پهلوون پهلوونای عالم حضرت ابوالفضل❗️
🔰وقتی پرچم حضرت عباس(ع) رو همراه اسرا آوردن تو قصر یزید؛ یزید پرچمو از دور دید به احترام پرچم پاشد!
🔷وزیر پرسید یا امیر چرا تا پرچم علمدار حسین (ع) دیدید پا شدید؟
🔻پرسيد علمدار حسين (ع) چه كسي بود؟
🔷جواب دادن: عباس برادر حسين ابن علي(ع)!
🚩یزیدگفت: این پرچم و نگاه کن
تمام چوبه پرچم تير و ضربه شمشير خورده و فقط جای قبضهی دست علمدار سالم هست!!
💟این علمدار تا لحظه ایی که جوون تو بدنش بوده تا رمقه آخر وفادار بوده و پرچم را زمين ننداخته!
✅به راستی كه تا دنيا دنياست ديگر مادری همچين فرزندی را بدنيا نمياره كه اینگونه شجاع و وفادار باشه!
🌙شب آخر وقتی همه اومدن از بین دو انگشت امام حسین (ع) جایگاهشونو تو بهشت ببینن نگاه نکرد و رفت. امام گفت عباسم تو جایگاهتو نمیبینی؟
💚حضرت عباس(ع) گفت: بهشت من شمایید!
🌺السلام عليك يا ابالفضل العباس🌺
❣ @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
Alireza Talischi - Alamdaar (320).mp3
6.86M
🌺 آهنگ مداحی علمدار
🎙 علیرضا طلیسچی
👌 فوق العاده زیبا
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
💠عجب مقام والایی دارد آقا قمربنیهاشم❗️
🌺استاد سیّدعبدالله فاطمي نيا:
🔰عظمت حضرت عباس بن اميرالمومنين (ع) از عقول ما خارج است. امام معصوم(ع) در مورد ايشان میفرمايد: «رَحمَ الله عمَّنا عباس کان نافذ البَصیرة»: خداوند عمویمان عباس را رحمت کند که چشمانش نافذ بود." یعنی چشمان قمر بنیهاشم پرده ها را میشکافت.
⭕️تاریخ صحیح مینویسد امام حسين(ع) خطاب به او فرمودند : «بِنَفسی أنت»: عباس! جانم به قربانت. الله اكبر از اين عظمت كه امام معصوم (ع) اين تعبير را در مورد كسي استفاده كند!
⚪️يكي از فضائل حضرت ابوالفضل (ع) اين است كه امام معصوم در مورد او فرمودند: "براي عباس نزد خداوند مقامي است كه جميع شهداء به آن غبطه ميخورند! "
🔖این یک فضیلت را ما نمیتوانیم هضم کنیم، این همه شهید در اسلام بودند اما جميع آنها به مقام و منزلت قمر بني هاشم غبطه ميخورند!
❇️شفاعت حضرت عباس ،باب الحوائج ، بسيار قوي است ، از ايشان ميخواهيم كه شفيع ما باشند و مشكلاتمان حل شود ان شاءالله.
❣ @arefeen
☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️🍁☔️
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
💠داستان توبه علی گندابی❗️
🔰علی نامی که در محله فعلی که مصلای همدان نام دارد و در گذشته به آن گنداب میگفتند زندگی می کرد! به همین دلیل او را علی گندابی صدا می کردند. علی گندابی چهره ای زیبا بهمراه چشمهای زاغ و موهای بور داشت که یک کلاه پشمی خیلی زیبایی هم سرش میکرد.
لات بود اما یکجور مرام و معرفت ته دلش بود،برای مثال یکروز که تو قهوه خانه نشسته بود و یک تازه عروس به او نگاه میکرد، به خودش گفت علی پس غیرت کجارفته که زن مردم به تو نگاه میکنه؟ بعد کلاهش را درآورد و بعد از ژولیده کردن موهاش از قهوه خونه بیرون رفت.
یک روز آقای شیخ حسنی که از روضه خوان های همدان بود، برای روضه خوانی به یک روستا رفته بود. او تعریف کرده که: رفتم روضه را خواندم آمدم بیام که دیر وقت بود و دروازه های شهر رو بسته بودند و هنگامیکه خواستم به روستا برگردم، یادم افتاد که فردا در نماز جمعه سخنرانی دارم و گفتم اگر بمونم از دست حیوان های درنده در امان نخواهم ماند. زمانیکه خواستم در بزنم، دیدم علی گندابی با رفقاش عرق خورده و داره اربده کشی میکنه. دیگه گفتم خدایا توکل به تو و در زدم که دیدم علی گندابی درو باز کرد، اربده می کشید و قمه دست داشت.
گوشه عبای منو گرفت و کشون کشون برد و گفت: آق شیخ حسن این موقع شب اینجا چیکار میکنی؟ گفتم: رفته بودم یه چند شبی یه جایی روضه بخونم که گفت: بابا شما هم نوبرشو آوردید، هر 12 ماه سال هی روضه هی روضه. گفتم: علی فرق میکنه و امشب، شب اول محرمه اما تا این رو بهش گفتم علی عرق خورده قمه به دست جا خورد، بطوریکه سرش را به دروازه می زد با خودش می گفت: علی این همه گناه توی ماه محرمم گناه.
🍃به شیخ حسن گفت شیخ به خدا تیکه تیکت میکنم اگه برام همینجا روضه نخونی که شیخ میگه: آخه حسن روضه منبر میخواد . روضه چایی میخواد، مستمع میخواد. گفت: من این حرفاحالیم نیست منبر میخوای باشه من خودم میشم منبرت. چهار دست و پا نشست تو خاک ها بشین رو شونه من روضه بخون، اومدم نشستم رو شونه های علی شروع کردم به روضه خوندن که علی گفت: آهای شیخ این تجهیزات رو بزار زمین منو معطل نکن صاف منو ببر سر خونه آقا ابولفضل عباس و بهش بگو آقا علیت اومده. من هم روضه رو شروع کردم: "ای اهل حرم پیر علمدار نیامد/ سقای حسین نیامد" دیدم یک دفعه دارم بالا و پایین میرم و دیدم علی گندابی از شدت گریه یک گوشه صورتش را گذاشته رو زمینو اشک میریزه.
روضه که تموم شد، علی گندابی گفت: شیخ ازت ممنونم میشم یک کار دیگه هم برام انجام بدی؟ رویت رو بکنی به سمت نجف امیر المومنین به آقا بگی علی قول میده دیگه عرق نخوره. گفتم باشه و رفتیم خونه. فردا که در مسجد بالای منبر رفتم، گفتم : آهای مردم به گوش باشید که علی گندابی توبه کرده. روضه که تموم شد مستقیم به در خونه علی گندابی رفتیم، در که زدیم زنش در رو باز کرد، گفتیم با علی گندابی کار داریم که زنش گفت علی گندابی رفت، دیشب که اومد خونه حال عجیبی داشت گفت باید برم، جایی جز کربلا ندارم یا علی آدم میشه بر میگرده یا دیگه بر نمیگرده.
علی گندابی رفت مدتی مقیم کربلا شد و کم کم که دیگه خالی شده بود رفت نجف اشرف. میرزای شیرازی که به مسجد میومد تا علی رو نمی دید نماز نمیخوند، تاعلی هم خودش رو برسونه. یک روز که با هم تو مسجد نشسته بودن و علی داشته نماز میخونده به میرزای شیرازی خبر میدن که فلان عالم در نجف به رحمت خدا رفته، گفت: باشه همینجا یه قبری بکنید نمازشو میخونم بعد خاکش میکنیم. خبر اومد که قبر حاضره اما مرده زنده شد و قلبش به کار افتاده که میرزا گفت: قبر رو نپوشونید که حتما حکمتی در کاره. نماز دوم شروع کردن تموم که شد گفتن میرزا هر کاری میکنیم علی از سجده بلند نمیشه، اومدن دیدن علی رفته، علی تموم کرده بود .
میرزا گفت: میدونید علی تو سجده چی گفته؟ خدا رو به حق امام علی قسم داد و گفت: خدایا یک قبر زیر قدم زائرای امام علی(ع) خالیه میزاری برم اونجا....
↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷
🌺🍃✨کانال معرفتی #عارفین✨🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃