🕊بنام یگانه محبوب
🕊الحمدلله
💞💞 💞💞 🍃🍃🍃
💞 💞💞 💞 🍃🍃
💞 💞 🍃🍃
💞 🕋 💞 🍃 🍃
💞 🕊 💞 🍃🍃
🕊 🍃🍃
🕊🕊 🕊🕊
چنان با عظمت آفریده شدی
که خداوند بی نیاز پس از
آفرینشت به خود آفرین گفت.
🕊"وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ"
به راستی ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم.
آیا در تمام عالم هستی
چیزی وجود دارد که با این مقام و جایگاه برابری کند؟
نمیخواهی بر خود ببالی؟ برای خلافت آفریده شده ای!
🕊بنام یگانه محبوب
🕊الحمدلله
💞💞 💞💞 🍃🍃🍃
💞 💞💞 💞 🍃🍃
💞 💞 🍃🍃
💞 🕋 💞 🍃 🍃
💞 🕊 💞 🍃🍃
🕊 🍃🍃
🕊🕊 🕊🕊
در این میان عزازیل
به حسادت و تکبر روی آورد.
او که از روحِ بلند آدمی غافل بود
به بدن ساخته از گل آدم نگاهی انداخت
و گفت:
چطور به چنین موجودی سجده کنم که من از او برترم
و شایسته نیست همچون منی که از آتش
آفریده شده ام و جسمی لطیف تر دارم
به چون اویی تواضع و سجده کنم
🕊بنام یگانه محبوب
🕊الحمدلله
💞💞 💞💞 🍃🍃🍃
💞 💞💞 💞 🍃🍃
💞 💞 🍃🍃
💞 🕋 💞 🍃 🍃
💞 🕊 💞 🍃🍃
🕊 🍃🍃
🕊🕊 🕊🕊
به عزت خداوند؛ و با جدیت تمام
سوگند یاد کرد؛
که نگذارد فرزندان آدم
به مقام خلافت رسیده،آئینه ی
تمام نمای خداوند گردند.
اینجا بود که عزازیل برای مخلوقات
ویژه ی خدا؛ شیطان شد.
🕊بنام یگانه محبوب
🕊الحمدلله
💞💞 💞💞 🍃🍃🍃
💞 💞💞 💞 🍃🍃
💞 💞 🍃🍃
💞 🕋 💞 🍃 🍃
💞 🕊 💞 🍃🍃
🕊 🍃🍃
🕊🕊 🕊🕊
عشق و میل به کمال در انسان قرار داده شد.
بندگان مخلص و صالح خداوند بسوی فرزندام آدم فرستاده شدند
و راه بیان شد.
تا
انسان راه را آموخته؛در مسیر خلافت و مرآتیت(آیینه ی خدانما شدن) حرکت کند.
🕊بنام یگانه محبوب
🕊الحمدلله
💞💞 💞💞 🍃🍃🍃
💞 💞💞 💞 🍃🍃
💞 💞 🍃🍃
💞 🕋 💞 🍃 🍃
💞 🕊 💞 🍃🍃
🕊 🍃🍃
🕊🕊 🕊🕊
راه درونی است نه بیرونی
مسیری است که در درون جان باید طی شود.
همچون سیبی که برای رسیدن و کامل شدن
مسیری درونی را طی می کند
این خودِ سیب است که از نارس و بی طعم بودن به سوی رسیدن و شیرین شدن در درون خود حرکت می کند.
آدمی نیز باید از نامهربانی بسوی مهربانی حرکت کند.
از ظلم بسمت عدالت سیر کند.
ودر یک کلام از بدی ها بسوی خوبیها طی طریق کند
🕊بنام یگانه محبوب
🕊الحمدلله
💞💞 💞💞 🍃🍃🍃
💞 💞💞 💞 🍃🍃
💞 💞 🍃🍃
💞 🕋 💞 🍃 🍃
💞 🕊 💞 🍃🍃
🕊 🍃🍃
🕊🕊 🕊🕊
راه همان نماز است.روزه است
مکه و منا است
بندگی است.
روحِ نماز و روح مکه"
همانگونه که انسان را بدنی است و روحی!
تمام عبادات نیز دارای بدن(ظاهر) و روح هستند.
روح انسان بوسیله ی روح و باطن عبادات است که رشد کرده شایسته ی خلافت میشود.
و گرنه همین انسان که برای خلافت آفریده شد
چنانچه از عبادات روی گردان شد و
به گناه رو کرد
نه تنها از فرشتگان برتر نخواهد بود
که از اوج عزت سقوط کرده
در مرتبه و درجه ی حیوانات و بلکه پایینتر قرار خواهد گرفت
عبادت مشتاقانه و حاضرانه است که
انسان را خلیفه می کند.
"واعبد ربک حتی یاتیک الیقین
پروردگارت را بندگی کن
تا به مرتبه ی یقین و شهود دست یابی"
عبادت آب حیاتِ خلافت انسان است
و إلا خداوند را بدان نیازی نیست.
🍁 🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍁 🍂🍂
بنام پروردگار حسین"
الحمدلله"
عشقی طرفینی!
این دخترزهرایی به شدت عاشق اباعبدالله بود.
سیدالشهداء نیز رقیه را بسیار
دوست می داشت.
با دستان کوچک و ناز خود سجاده ی پدر را برای نماز پهن می کرد...
آخرین بار
روز عاشورا بود که در خیمه سجاده پهن کرده بود و در انتظار آمدن پدر!
که این انتظار با آمدن شمر
به پایان رسید...
این نازدانه ی سه ساله که شبها
از محبت
در آغوش پدر می آرمید
پس از عاشورا پیوسته سراغ پدر
را می گرفت.
🍁🍁🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍁🍁
🍁 🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍁 🍂🍂
🕊بنام پروردگار حسین"
الحمدلله"
دلتنگی! آن هم دلتنگی دخترکی
برای بابایی همچون حسین
کافی بود که او را از پای درآورد.
گریه و بی تابی های او از فراغ پدر
دشمن پلید را به ستوه آورده بود
اما برخوردهای تند آنان نیز
نمی توانست رقیه را آرام کند
تا اینکه آن شقیِّ از خدا بى خبر
رقیه را از شتر به زمین انداخت(۱)....
ادامه دارد...
_______________________
(۱)"فهی کالحجاره او اشدّ قسوه"
همانند سنگ یا سخت تر از سنگ
👌چنین انسانی
که بجای حرکت در مسیر خلافت و انسانیت حرکتی سقوطی را طی نموده؛باطنی سنگی و جمادگونه یافته است.که بجای ترحم و دلسوزی سختی و خشونت نشان می دهد.
🍁 🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍁 🍂🍂
🕊بنام پروردگار حسین"
الحمدلله"
گوشه ی خرابه زانوی غم بغل
گرفته بود...
باید میدیدی چگونه مظلومانه اشک
می ریخت.
چون دخترکان را میدید که همراه
پدرانشان از خرابه می گذشتند
داغ او تازه می گشت!!!
تا اینکه خواب حسین علیه السلام را دید.
چون از خواب برخاست و معشوق را در کنار خود نیافت
خیلی بی تاب شد"
هر چه خواستند آرامش کنند؛ساکت نشد...
زنان و دختران از گریه ی او اختیار از دستشان رفت.آنان نیز به گریه افتادند..
خاک ویرانه را به سر می ریختند
و بصورت میزدند...
🍂🍂🍂
🍁 🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍂🍂🍂
🍁 🍁 🍁 🍂🍂
🕊بنام پروردگار حسین"
الحمدلله"
برای نازدانه ی دلتنگ شده؛
سر پدر را فرستادند.
باید از حضرت سجاد پرسید
که واکنش اولیه ی این دختر معصوم
پس از دیدن سر پدرچه بوده است؟!!
با دستان کوچکش سر را برداشت""
و به سینه چسبانید"
و گفتگوی او با پدر آغاز شد: