eitaa logo
شمس
213 دنبال‌کننده
529 عکس
96 ویدیو
3 فایل
مَعْناےِ زِنْدِه بودَنِ مَنْ، با تو بودَنْ اَسْت... محفل ادبی شمس☘️ براے اینکہ‌ حال دلمون بهتر بشه :) با خدا و امام زمانمون{عج} راحت تر باشیم؛ مثل یہ‌ عاشق و معشوق واقعے 🕊 https://eitaa.com/joinchat/3426484399C243999d4c2
مشاهده در ایتا
دانلود
پیش آی دمی جانم زین بیش مرنجانم ای دلبر خندانم آهسته که سرمستم @sher_shams
آنچنان جای گرفتی ,تو به چشم و دلِ من که به خوبانِ دو عالم نظری نیست مرا. - @sher_shams
شیوه‌ی چشمت فریب جنگ داشت ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم 🙌🏻 @sher_shams
4_5828182311849429733.mp3
3.81M
[❤️🍎] «یک شعر عاشقانه و دیگر هیچ؛ در محضر دلبر» | @sher_shams
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبر بِرَفت و دلشدگان را خبر نکرد یادِ حریفِ شهر و رفیقِ سفر نکرد @sher_shams
بر همه چیزی کتابت بوَد مگر بر آب و اگر گذر کنی بر دریا از خون خویش بر آب کتابت کن تا آن کز پی تو در آید بداند که عاشقان و مستان و سوختگان گذشته‌اند. @sher_shams
چشم‌هایم اگر نمی‌بیند ولی از حالتان خبر دارد دیر گفتی نگاهِ از نزدیک روی بینایی‌ام اثر دارد ماتِ تصویر ماتِ خود هستم این چروکیده من؟ نه! شب‌نامه‌ست این خطوطِ شبیه من حتی دیدن و خواندنش خطر دارد انتخاب بدی‌ست شاعرجان! شعر هم، جان‌پناه، گاهی نیست دُملی تازه در تو روییده‌ست شعر در نقش نیشتر دارد می‌شکافد دوباره زخمی را که خودش تازه بخیه‌اش کرده است اندکی بعد باز خواهد گفت: بس کن! این قرن گوشِ کَر دارد من ولی فکر می کنم هستم خاصه وقتی که شعر می گویم درکم این است. شاعری یعنی یک‌نفر ذوقِ دردسر دارد من که در روستای خود بودم شعر با شهر آشنایم کرد خشک می‌خواست شاخه‌هایم را او که در دست خود تبر دارد می‌تواند که مشت پنهانم باز دندان‌شکن شود ناگاه می‌توانم که پاسخی باشم که از این شیوه دست بردارد شعر آن روز سرنوشتم شد که به زنجیر فکر می‌کردم حلقه‌ای سهم برده‌ام. و آیا: هر که این حلقه بیشتر دارد @sher_shams 🌱
بعد از این بر آسمان جوییم یار زانک یاری در زمین جستیم نیست @sher_shams ⛵️
برون نمی‌رود از خاطرم خیال وصالت اگر چه نیست وصالی، ولی خوشم به خیالت... @sher_shams
کدام دیده ی بد در کمین این باغ است؟ که بی‌نسیم، گل از شاخسار می‌ریزد @sher_shams
در سحر چشم که گریان بشود خوب تر است سائلت پاره گریبان بشود خوب تر است گرچه موسی‌ست مناجاتیِ طور تو ، ولی گر خدا همدم چوپان بشود خوب تر است روسیاهی که به همراهی خوبان برود بر در کهف نگهبان بشود خوب تر است ابر رحمت توئی و از همه من تشنه ترم تشنه گر خرج بیابان بشود خوب تر است اندکی نیز مرا هم بنشان پیش خودت میزبان همدم مهمان بشود خوب تر است به طبیبان دگر نسخه ی ما را مسپار درد با دست تو درمان بشود خوب تر است تا درستم نکنی دست از این در نکشم این گدا دست به دامان بشود خوب تر است بعد هر معصیت از خوف به هم میریزم عبد اگر زود پیشمان بشود خوب تر است آنقدر سینه زنم تا که نجاتم بدهی آتش اینگونه گلستان بشود خوب تر است گر بنا هست کسی واسطه ی ما بشود ضامنم شاه خراسان بشود خوب تر است اشک خوب است که با مرثیه آغشته شود فیض وقتی که دو چندان بشود خوب تر است دوست دارم دم افطار کمی تشنه شوم نوکر شاه که عطشان بشود خوب تر است نام ارباب خودش مظهر اسماء خداست ذکر العفو حسین جان بشود خوب تر است @sher_shams