#امام_صادق علیهالسلام
#غزل
🔹دارالزیاره🔹
ای چشم علم خاک قدوم زُرارهات
جان وجود در گرو یک اشارهات
سبّوحیان فریفتۀ ذکر دائمت
قدّوسیان مدیحهسرای همارهات
هر کشف تازه جلوهای از نور دانشت
هر لحظه از گذشت زمان یک هزارهات...
شیخ الائِمّه صادق آل محمّدی
قرآنی و بُوَد سُوَر بیشمارهات
تو آن سپهر معرفتی، آن که تا ابد
انوار علم میدمد از هر ستارهات
تنها نه در کهولت سن یا که در شباب
نور کمال موج زد از گاهوارهات
باب حوائج همه بابالبقیع توست
دلهای عارفان همه دارالزیّارهات...
بودی تو چارهساز همه عالم و نبود
جز صبر در برابر منصور چارهات...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3944
✅ @ShereHeyat
#امام_صادق علیهالسلام
#غزل
🔹اسرار جهان🔹
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را،
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
شد دشمن تو معترف، انگار خداوند،
در گوش تو گفته همه اسرار جهان را
با رایحهٔ خِطّهٔ سرسبز عبایت
کوتاه کن از باغ دلم دست خزان را
با امر تو هر چند در آتش ندویدم،
هر چند فدای تو نکردم سر و جان را،
هر چند مرید تو شدن شأن زرارهست،
ای کاش که این عاشق بینام و نشان را...
بگذار که تا ظل بنیساعده یکبار
من جای تو بر دوش کشم کیسهٔ نان را
ماندم که در خانهات آن روز چرا سوخت
آتش که نسوزاند تن خادمتان را
در کوچه زمین خوردی و شعر از نفس افتاد
سخت است تحمل کند این داغ گران را
با لحن حجازی شبی از حضرت موعود
خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را
📝 #حسین_عباسپور
🌐 shereheyat.ir/node/1503
✅ @ShereHeyat
#شعر_تعلیمی
#غزل
🔹دست دعا🔹
دلِ آگاه ز تن فکر رهايی دارد
از رفيقی که گران است جدايی دارد
منزل ماست كه چون ريگِ روان ناپيداست
ورنه هر قافلهاى راه به جايى دارد
نيست ممکن که ز کارش گرهی باز شود
رهنوردی که غمِ آبلهپايی دارد
دردِ درمان طلبیهاست كه بىدرمان است
ورنه هر درد كه ديديم دوايى دارد
مژه بر هم نزد آيينه ز انديشهٔ چشم
خواب راحت نكند هركه صفايى دارد
اين كه از لغزش مستانه نمىانديشد
مىتوان يافت كه دل تكيه به جايى دارد...
گر نسازد به ثمر کام جهان را شيرين
سرو آزادهٔ ما دست دعايی دارد
📝 #صائب_تبریزی
🌐 shereheyat.ir/node/328
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#ترکیب_بند
🔹کعبهٔ امید🔹
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
اینجا که طورِ جلوه و سینای ایزدیست
از هر کرانه نور خدا موج میزند
اینجا مطاف اهل زمین است و آسمان
وز شهپر فرشته فضا موج میزند
لبیک از زبان اجابت توان شنید
در این فضا که نور دعا موج میزند
اینجا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ
از شش جهت فروغ ولا موج میزند
از جلوهٔ جلال تو، ای مظهر کمال!
نور صفا در آینهها موج میزند
در کوی تو که ساحل امن است و عافیت
دریای بیکران صفا موج میزند
ای کعبهٔ امید که در بارگاه تو
نور امید در همه جا موج میزند
دستی به دستگیری دلها دراز کن
وین عقدهها ز کار دل خسته باز کن...
ای آستان تو حرم کبریا شده
وی خاک آستانهٔ تو ماسوا شده
ای فرش آستانهٔ تو، شهپر ملک
وی خاک راه تو به نظر کیمیا شده
ای کعبهٔ امید خلایق که درگهت
رشک منا و مروه ز سعی و صفا شده
ای زائر حریم تو در بارگاه قدس
مشمول فیض و رحمت بیمنتها شده...
رنگین کمان مهر به چرخ جلال توست
یا قامت سپهر به تعظیم تا شده؟
معصومهٔ شفیعه تویی، اِشفعی لنا
ای شهره در شفاعت اهل ولا شده
گویم مدیح تو که ز لطف تو تاکنون
بر روی من هزار در بسته واشده
گلهای طبع من ز نسیم عنایتت
خرم شده، شکفته شده، دلربا شده
تا بارگاه تو حرم اهلبیت باد
ما را اگر غمیست غم اهلبیت باد
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/1512
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#ترکیب_بند
🔹سورۀ نور🔹
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را
وا میكنی سمت كویرِ این حوالی
با لطف پاكت پای اقیانوسها را
«امید» داروییست در دارالشفایت
كه با سخاوت میدهی مأیوسها را
با آن دم قدسی خود شبهای جمعه
رونق بده «یا نور و یا قدّوس»ها را
هر شب به یاد غربت شهر مدینه
روشن كنیم اینجا همه فانوسها را
ای آبروی آبهای این حوالی
سمت شما باز است این دستان خالی
وقتی كه من از ماه میگیرم سراغت
میآورد دل را میان كوچه باغت
هفت آسمان، صدها ستاره میشمارد
هر شب به پای درسهای چلچراغت
تو آیههای سورهٔ نوری، چگونه
پیدا كنم من راه خود را بیچراغت؟...
انگار... نه من حتم دارم در بهشتم
آن لحظهای كه مینشینم در رواقت
ما لایق صحن و سرای تو نبودیم
همسایهٔ خوبی برای تو نبودیم
تو مهر زهرا را میان سینه داری
مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری
از بس كه آه زائرانت را خریدی
ایوان زیبایی پر از آیینه داری
هر صبح جمعه میزبان ندبههایی
این است آن عهدی كه با آدینه داری
تو از مدینه، كربلا، شام و خراسان
غمهای بیاندازهای در سینه داری
از نسل كوثر، معنی خیر كثیری
«با عشق، خویشاوندی دیرینه داری»
فرسنگها راه است از ما تا صفایت
قربان آن صحن و سرای باصفایت
از ابتدا هم بود مشهد، مقصد تو
پل میزنم تا مقصدت از مشهد تو
عطر گل یاس از ضریحت میتراود
این مرقد زهراست یا كه مرقد تو
عشق تو دریا را به ساحل میكشاند
ماه آبرو میگیرد از جزر و مد تو
خورشید دارد آرزوهایی طلایی
وقتی كه میآید كنار گنبد تو
من شاعرت هستم ولی مثل همیشه
شعری ندارم تا كه باشد در حد تو
من مینویسم بر روی سنگ مزارم
بانو! همیشه بوده از تو اعتبارم
📝 #رضا_خورشیدیفرد
🌐 shereheyat.ir/node/556
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل
🔹فداها ابوها🔹
به دریا رسیدم پس از جستجوها
به دریای پهناور آرزوها
به دریای محضی که این خاک سوزان
گرفته از امواج او آبروها
سلام ای که لطف کریمانهٔ تو
کشانده دلم را به این سمت و سوها
سلام ای که گشته شب بارگاهت
به لطف نگاهت شب آرزوها
شراب طهور است و تسنیم نور است
که در این حرم میچکد از سبوها
چه شعری چه شوری چه عطری چه نوری
به جانم بتابان از این رنگ و بوها
هیاهوی اشک است و آه و تبسم
مرا غوطهور کن در این های و هوها
به مدح تو گفتند و گفتیم اما
تو هستی فراتر از این گفتگوها
که موسی بن جعفر به وصف تو فرمود:
فداها ابوها فداها ابوها
به شوق مدینه به اینجا رسیدم
به زهرا رسیدم پس از جستجوها
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/1513
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل
🔹عطر تبسم🔹
تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند
نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند
بانو! تو آمدی، سر هر سفرۀ تهی
سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند
باران گرفت و عطر هزاران گل انار...
روی لبِ کویر، تبسّم گذاشتند
از برکت قدوم شما شورهزارها
رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند
این شهر را به عشق شما «شهر اهلبیت»
شهر ستارگان زمین... قم گذاشتند
«اینجا برای چیدن یک خوشه یاد تو
هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند»
دستان مهربان تو را آسمانیان
بر شانههای خستۀ مردم گذاشتند...
📝 #مریم_سقلاطونی
🌐 shereheyat.ir/node/3953
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل
🔹باران لطف🔹
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
مهمان درگاهت شدم با اينكه میدانم
اين خانه جای هر گدای لاابالی نيست
مانند شمعی میدرخشی بين زائرها
دور ضريحت هرگز از پروانه خالی نيست
باران لطف و رحمتت يکريز میبارد
در هيچ فصلی اين حوالی خشکسالی نيست
حاجت روا از قم به تهران باز میگردم؟
بعد از زيارت ديگر اين جمله سؤالی نیست
خواهش فراوان است در این دل، ولی بانو
جز دوری و دلتنگیِ مشهد، ملالی نيست
📝 #نفیسه_سادات_موسوی
🌐 shereheyat.ir/node/3952
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل
🔹پنجرهای به بهشت🔹
در آسمان ملائکۀ خوش ذوق، شهر بهشت را که بنا کردند
اول به سوی صحن و سرای تو، چندین هزار پنجره وا کردند
مبهوت کردهاند تماشا را، حتی خود اهالی بالا را
در این حرم به جای کبوترها، یک آسمان فرشته رها کردند
مشتی ستاره از فلک آوردند، در سفرههای ما نمک آوردند
بسکه بهار از فدک آوردند، در شهر قم مدینه به پا کردند
با چشمهای غرق عطش دیدیم، گنبد درون آینۀ حوض است
آن کاسههای پر شده از خورشید، سیرابمان از آب طلا کردند
ملا حسین مولویِ مداح، با سازگار و عاصی و خورشیدی
از بس که بودهاند نمکگیرت در هر مقام شور به پا کردند
ما قاصریم وصف تو را وقتی، امثال مرعشی و بروجردی
یک عُمر روزههای معطر را، با بوسه بر ضریح تو وا کردند
تکرار فاطمهست عبور تو، توصیف زینب است مرور تو
معصومه نام داشت حضور تو، اما تو را کریمه صدا کردند
ای تا همیشه کار تو کارستان، اثبات کرده شوکت تو هر آن
هرگز نکردهاند همه مردان، کاری چنان که فاطمهها کردند
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/2814
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل
🔹رواق کرامت🔹
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
نزدیک میشوم به تو، چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
بانو سلام! کاش زمان با همین سلام
در آستانهٔ در ساعت بایستد
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من ـ این فتاده به لکنت ـ بایستد
تا فارغ از تمام جهان روح خستهام
در محضر شما دو سه رکعت بایستد
بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟
در این حرم هزار هزار آیهٔ عذاب
هم وزن با یک آیهٔ رحمت بایستد
باید قنوت حاجت بیانتهای ما
زیر رواقهای کرامت بایستد
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد
تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیتهاش در صف بیعت بایستد
من واژه واژه عطر تو را پخش میکنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد...
📝 #هادی_جانفدا
🌐 shereheyat.ir/node/548
✅ @ShereHeyat
#حضرت_معصومه علیهاالسلام
#غزل
🔹شوق معصومانه🔹
تصویر مهتاب و شب و آیینهبندان
امشب صفای دیگری دارد شبستان
گلدستهها و آسمان سرمهای رنگ
نقش و نگار کاشی و گلهای ایوان
شهر از هیاهوها پر اما با حضورت
آرامش باغ ارم دارد خیابان
جایی به غیر از خانهٔ امن شما نیست
چتر امانی بر سر ما بیپناهان
در ساحل آرامشت پهلو گرفتند
دلهای طوفان دیدهٔ جمعی پریشان
گنبد... کبوتر... اشتیاق روشن ابر...
حس زیارتنامه خواندن زیر باران
قلبم هوایی میشود پر میکشد باز
با شوق معصومانهای سمت خراسان...
📝 #سیده_تکتم_حسینی
🌐 shereheyat.ir/node/551
✅ @ShereHeyat
#حضرت_احمد_بن_موسی علیهالسلام
#شاهچراغ
#غزل
🔹صدای پای تو🔹
صدای ذکر تو شب را فرشتهباران کرد
عبور تو لب «شیراز» را غزلخوان کرد
«کرم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست»
بیا که چشم و دلت شهر را چراغان کرد
چو خواهرت که ز «دریاچهٔ نمک» دل برد
هوای زلف تو دریاچه را «پریشان» کرد
نه شیخ شهر، تو شاهی که با چراغ رسید
و برق عشق تو ما را گرفت و انسان کرد
ولی چه حیف که آن طرهٔ خیالانگیز
چه زود آمد و دل برد و روی پنهان کرد
چه اشکها که ضریحت به گونهها جاری...
چه دردها که خدا با دل تو درمان کرد
شرابِ خون تو جوشید و جان «حافظ» را
به جرعهای غزل از جام غیب مهمان کرد
و گنبد تو برای دل کبوترها
چه مهربان شد و پرواز را چه آسان کرد
سفر اگرچه چنین ناتمام ماند، ولی
صدای پای تو «شیراز» را «خراسان» کرد
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/562
✅ @ShereHeyat
#قیام_مسجد_گوهرشاد
#شعر_پایداری
#غزل
🔹کبوترهای گوهرشاد🔹
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد میزد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر میداد بر پیکر سری دارم
که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش میداند
تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کمکم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آنها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم «آری»
به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه»
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلآویو است، تهران نه!
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/1498
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹بهشت هفتم🔹
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دل میکنم از آنکه دل از تو بریده است
دل میدهم به دست تو تا بیدلم کنند
امشب کمیت شعرم اگر لنگ میزند
فردا به لطف چشم شما دعبلم کنند
ایمان راستین هزاران رسول را
آمیخته اگر که در آب و گلم کنند،
شاید خدا بخواهد و با گوشهچشمتان
بر رتبۀ غلامیتان نائلم کنند
وقتی سرشت آب و گلم را ازل خدا
بر آن نوشت رعیت سلطان ارتضی
در هشتمین دمی که خدا بر زمین دمید
بوی بهشت هفتم او ناگهان وزید
از ششجهت نسیم خبر داد و بعد از آن
از پنجره صدای اذان خدا رسید
چار عنصر از ولادت او جان گرفتهاند
یعنی زمین به یمن وجودش نفس کشید
از نسل سومین گل سرخ خدا حسین
ایران گرفت بوی دو آلالۀ سپید
از هشت بیخود این همه پایین نیامدم
یک حرف بیشتر چه کسی از خدا شنید
توحید، حرف محوری دین انبیاست
شرط رضا به حکم «أنا من شروطها»ست
از برکتت نبود اگر، نان نداشتیم
باران نبود غیر بیابان نداشتیم
سوگند بر تو ای سر و سامان زندگی
بیتو نه سر که این همه سامان نداشتیم
این حوزهها نفس به هوای تو میکشند
لطفت اگر نبود، مسلمان نداشتیم
ای آرزوی هر سفر دل! از ابتدا
ما قبلهای به غیر خراسان نداشتیم
ما رعیت ریایم که سلطان به جز رضا
ارباب جز حسین در ایران نداشتیم
خون حسین در رگ و در ریشۀ من است
علم رضا معلم اندیشۀ من است
چشم امید بر در لطف تو بسته است
هر زائری که گوشۀ صحنت نشسته است
بارانی است حال و هوای دو دیدهام
اینجا همیشه کاسۀ چشمم شکسته است
از باب جبرئیل به پابوست آمدن
از آسمانرسیده و رسمی خجسته است
آن پیرمرد تشنه در آن گوشۀ حرم
از راه دور آمده و سخت خسته است
با صد امید حاجت اینبار خویش را
با پارچه به پنجره فولاد بسته است
وا شد گره ز پارچه، حاجت روا شدهست
یعنی که زائر حرم کربلا شدهست
با یاد خاطرات سفر با عشیرهام
بر عکس یادگاری با صحن، خیرهام
از بس دلم شکسته برای زیارتت
با اشک شوق گرم وضوی جبیرهام
یاد غروبهای زیارت هنوز هم
گاهی پی دو جرعۀ جامع کبیرهام
«یا قادة الهداة و یا سادة الولاة»
«مستبصرٌ بشأنکم» این است سیرهام
فرمودهاید «فعلکم الخیر» یا رضا
ای هشتمین «کلامکم النور»، تیرهام
از بس گناه دور و برم را گرفته است
چون تکدرخت خشک میان جزیرهام
ما هم شنیدهایم که فرمودهای شما
هستم در انتظار ظهور نبیرهام
دعبل کجاست تا بنویسد در این فراز
عجل علی ظهورک یا فارس الحجاز
📝 #محسن_عربخالقی
🌐 shereheyat.ir/node/568
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹سلامٌ علی آل یاسین🔹
بخوان هشتمین جلوۀ ربّنا را
امام قدر را امیر قضا را
تبسم تبسم رضای خدا را
علی بن موسی الرضا المرتضی را
امام رئوفی که سلطان طوس است
که سلطان طوس و انیس النفوس است
انیس النفوس است و شمس الشموس است
ببین لطف والشمس را، والضحی را
چه اذن دخولی؛ یرون مقامی
بخوان زیر لب: یسمعون کلامی
اگر بیقرار جواب سلامی
به آهی بلرزان دل مبتلا را
چه دوری دل من، چه دیری دل من
ز خوف و رجا ناگزیری دل من
فقیری یتیمی اسیری دل من
بخوان هل أتی، هل أتی، هل أتی را
سلامٌ علی آل یاسین بخوان و
دو رکعت از آن شور شیرین بخوان و
دعا در شبستان آمین بخوان و
بخوان زیر لب یا سریع الرضا را
که شبهای شور و شعف روزیات باد
سحرهای نور و شرف روزیات باد
و پرواز مشهد-نجف روزیات باد
زیارت کنی بعد از آن کربلا را
گواهی تو ای شعر روز قیامت
که سید محمد جواد شرافت
سروده به شوق شفا و شفاعت
نگاه علی بن موسی الرضا را
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/3380
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹بوی بهاران🔹
ماه مدینه رو سوی ایران میآورد؟
یا آفتاب رو به خراسان میآورد؟
میتابد از تمام زوایا بر این دیار
میآید و به پیکر ما جان میآورد
جغرافیای شرق به هم میخورد، ببین
دارد نسیم، بوی بهاران میآورد
آه ای کویرهای ترکخورده، از عطش!
او چشمۀ کرامت و احسان میآورد
رو میکند به جانب آفاق بیکران
یک آسمان ترنّم باران میآورد
این سرزمین، بهار قدمگاه سبز اوست
او هر دلی که هست به فرمان میآورد
بر دوش خود ردای پیمبر نهاده است
در دست خود نگین سلیمان میآورد...
قرآن ناطق است که لب باز میکند
او از کتاب، مدرک و برهان میآورد...
ای آسمان بگو که ندیدهست چشم تو
ابری که با خود اینهمه باران میآورد...
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2517
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#مسمط
🔹جان پیمبر🔹
صبح است و در بزم چمن، هر گل تبسمّ میکند
باغ از طراوت، حُسن یوسف را تجسّم میکند
موج نشاط و عشق چون دریا تلاطم میکند
از شرق عصمت جلوهها خورشید هشتم میکند
در حیرت درگاه او، دل دست و پا گم میکند
باشد که بر دیدار او شیدا شود دل بیش از این
روزی که عالمگیر شد اشراق فیض عام او
آن روز آغوش پدر شد بستر آرام او
آرامش جان یافت از تسبیح صبح و شام او
برداشت با آب فرات از روز اول کام او
دل برد از «موسی» ولی، نام «علی» شد نام او
«فالله خیرٌ حافظا» بر این وجود نازنین…
این اصل مصباح الهدی، مشکات علم و نور شد
از اشتیاق وصل او موسی کلیم طور شد
چون موکب اجلال او وارد به نیشابور شد
نزدیک شد آیات حق، آثار باطل دور شد
از خطبۀ شیرین او سرها همه پرشور شد
برخاست غوغایی به پا از آن حدیث دلنشین
ای بتشکنتر از خلیل! ای یار موسای کلیم
ای سینهات طور سنین، ای صاحب قلب سلیم
ای جاری از پیشانیات نور صراط المستقیم
حکم ولایتعهدیات محکوم «المُلک عقیم»
صبرت شگفتانگیزتر از آیت کهف و رقیم
ای یوسف زهرا که شد صبر تو ایّوبآفرین
آن کس که خیزد آفتاب از آستان او تویی
در آفرینش نکتۀ باریکتر از مو تویی
عشّاق را دلبر تویی، آفاق را دلجو تویی
در هر زمان آیینه دارِ «لَیسَ الّا هو» تویی
هم حجت هشتم به حق، هم ضامن آهو تویی
دریای فیض رحمتی، چون رحمة للعالمین
این پنجۀ مشکلگشا رفع گرفتاری کند
از خواب غفلت خلق را دعوت به بیداری کند
درماندگان را یاوری، مظلوم را یاری کند
دل در طواف کویش احساس سبکباری کند
من گرچه بد کردم، ولی او آبروداری کند
بر سفرۀ احسان او شرمنده است این کمترین
تا صحبت از این پارۀ جان پیمبر میشود
دنیای ما با عشق او دنیای دیگر میشود
خاک خراسان چون بهشت، از او معطّر میشود
خورشید در این بارگاه از ذره کمتر میشود
وقتی طواف حضرتش با حج برابر میشود
«قُل هذه جنّاتُ عَدنٍ فَادخُلُوهَا خالدین»…
گاهی قدم در وادی صبر و توکل میزنم
خارم ولی دست طلب بر دامن گُل میزنم
گاهی دم از هجران روی مُصلِح کُل میزنم
چون ذره بر دامان او دست توسّل میزنم
در عین مهجوری دم از صبر و تحمّل میزنم
اما ندارم طاقت صبر و تحمّل بیش از این
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/3420
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹آفتاب🔹
ای از شعاع نور تو تابنده آفتاب
باشد ز روی ماه تو شرمنده آفتاب...
جز با رضای تو ندمید و نمیدمد
از شرق، در گذشته و آینده آفتاب
فرمان اگر ز سوی تو یابد هرآینه
هر مرده را دوباره کند زنده آفتاب
در آستان قدس تو یا ثامن الحجج
یک بنده ماه باشد و یک بنده آفتاب
زرّینه گنبدت بدرخشد ز سطح خاک
چونانکه از سپهر درخشنده آفتاب
تا شد پدید در مه ذیالقعده چهرهات
ای ماه شد ز شرم سرافکنده آفتاب...
ای هشتمین ولی خدا یا اباالحسن!
با طلعت تو کی بُوَد ارزنده آفتاب...
نور از تو کسب کرده که بخشد به ماه نور
ورنه کجاست این همه بخشنده آفتاب...
بر حال منکران مقام ولایتت
هر صبحدم به طعنه زند خنده آفتاب
جانپرور است گرچه به دنیا، ولی به حشر،
باشد برای خصم تو سوزنده آفتاب...
تابنده است شمس جمال و جلال تو
روزی که نیست روشن و تابنده آفتاب...
شعرم ز یمن نام تو پیچیده هر کجا
آنسان که نور کرده پراکنده آفتاب
از ذره کمتر است «مؤید» به درگهت
جایی که هست ذرّۀ شرمنده آفتاب
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/3977
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹پنجره فولاد🔹
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت
خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت...
از آن طرف فرشتهای از آسمان رسید
پروانهوار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنهها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک میشوم
شعرم تمام فاصلهها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد میروم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت
📝 #رحمان_نوازنی
🌐 shereheyat.ir/node/1052
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹صراط المستقیم من!🔹
همه گویند مجنونم همه گویند «دیوانَهم»
دلیل عاقلانه بودنش را من نمیدانم
همیشه رود میفهمد که جریان چیست در پایان
شبیه برکهها در حسرت دریا نمیمانم
صراط المستقیم من! رئوف من! رحیم من!
تو را این گونه میبینم تو را این گونه میدانم
تو با چشمان خود پشت سر من آب میریزی
تو با دستان خود رد میکنی از زیر قرآنم
تمام راه، زحمتهای من بر روی دوش توست
مرا شرمندهتر از این نکن حالا که مهمانم
اگر شمسالشموسی این تو و این چهرۀ زردم
بسوزانم بسوزانم بسوزانم بسوزانم
«ضمانتگاه» شاید باعث آرامشم باشد
که همچون آهوی سرگشتهای از خود گریزانم
حدیث نور را من سلسله در سلسله خواندم
رسیدم تا به نیشابور فهمیدم مسلمانم
چرا هدهد نمیبینم میان این کبوترها؟
میان صحن تو انگار در ملک سلیمانم
اگرچه چند باری آمدم مشهد به پابوست
خدا میداند از هرچه نرفتنها پشیمانم
به من لطفی کن ای چشمه، به حق آن لب تشنه
به من لطفی کن ای باران که عطشانم ببارانم
شب جمعهست فردا لحظۀ موعود میآید
میان جمکران در محضر تو ندبه میخوانم...
📝 #رضا_خورشیدیفرد
🌐 shereheyat.ir/node/598
✅ @ShereHeyat
#شعر_ولایی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_رضا (علیهالسلام)
اَلْإِمَامُ الدَّلِيلُ فِي الْمَهَالِكِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِكٌ
امام در مهلکهها راهنماست و هر کس از او جدا شود هلاک میگردد.
📗الکافی، ج۱، ص۱۹۸
🔹خورشید هدایت🔹
خورشید هدایت و حیات است امام
سرچشمۀ فیض و برکات است امام
نابود شود هر که از او دور افتد
در مهلکهها، راه نجات است امام
#حسین_ابراهیمی
✅ @ShereHeyat
#مقاومت_اسلامی
#شیخ_ابراهیم_زکزاکی
#غزل
🔹نگین زاریا🔹
تبر بردار «ابراهیم»! در این عصر ظلمانی
بیا تا باز این بتهای سنگی را بلرزانی
ببین نمرودها این بار با فرعون و جالوتاند
یهودا، جام خونین میزند بر جام سفیانی
تلاوت میکنند این گرگها، آیات رحمت را
ولی دلهایشان غرق است در آیات شیطانی
به خونت «زاریا» هم عطر و بوی کربلا دارد
دوباره خون و آتش، خیمه و داغ و پریشانی
پسرهای تو را کشتند، امّا «إرباً اربا»، نه!
پدرها با تو میگریند، وقتی روضه میخوانی
به عطر چای روضه، «شیعه» میکردی قبایل را
تو شیخی یا پیمبر؟ کاین چنین اعجاز میدانی
تو را کشتیشکسته، گر چه در طوفانِ خون بردند
دلت دریای آزاد است امّا، نوحِ زندانی!
«بِلال» دیگری باش و سرِ گلدستۀ توحید
بخوان آن «أشهدُ أنّ علی ...» را، گرم و توفانی
همه از چشمهایت نور مینوشند، از وقتی
تو را جام یقین نوشاند، آن پیر جمارانی
سیاهی، افتخارِ سینهچاکان حسین است و
به عشّاق علی، آری! چه میآید پریشانی
بخوان در حبس: دنیا مثل زندان است مؤمن را
بگو با یار، در خلوت، از آن اسرار پنهانی
به زودی میرسد ماه حجاز و میدرخشی باز
نگین «زاریا»! در جمع یاران خراسانی
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/1769
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹زیارتنامه🔹
آب و جارو میکنم با چشمم این درگاه را
ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را
چشمهایی را که حیراناند پشت «لا اله»
در خراسان تو میبینند «اِلّا الله را»
این تجلیگاه سلطان ازل، این کوه نور
برده است از یادها الماس نادرشاه را
با زبان بیزبانی بشنو از نقّارهها
«وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را
ای خراسانیترین خورشید، روشن کن مرا
ما که میدانی نمیدانیم راه و چاه را
من زیارتنامه خواندم، شعرهایم مانده است
وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟
بیتهایم خانه بر دوشاند مانند خودم
راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را
راز پهلوی تو ماندن را نمیدانم ولی
آخرش میپرسم از شیخ بهایی راه را...
شعر من با دوستت دارم به پایان میرسد
کاش میدادی جواب این جملهٔ کوتاه را
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/577
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹کلُّ ارضٍ کربلا🔹
میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یک طرف شمسالشموس و یک طرف شمسالضحی
هر دو تنها، هر دو دور افتاده، هر دو خونجگر
کار عشق این است آری اَلبلاءُ لِلولا
از علی هر کس نشان دارد به غربت مبتلاست
او حسین بن علی شد، این علی موسیالرضا
او جوانان بنیهاشم شهیدانش شدند
«ای جوانان عجم! جان من و جان شما»
اصفهان، شیراز، مشهد، فکّه، خرّمشهر، فاو
سوریه، لبنان، فلسطین... «کلُّ ارضٍ کربلا»
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/2858
✅ @ShereHeyat