eitaa logo
شعر هیأت
11.9هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
206 ویدیو
20 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹گل‌های معطّر🔹 باز جنگی نابرابر در برابر داشتند دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟ گرچه چادرها به خون غلتیده و خاکی ولی زیر چکمه بوی گل‌های معطّر داشتند دست بر ماشه نمی‌بردند این قزّاق‌ها شرم اگر که از حرم نه، از کبوتر داشتند.. لحظه‌ای قبل از صدای وحشی فرمان تیر کودکانی در کنار خویش مادر داشتند چشم کاشی‌های فیروزه به گنبد خشک شد؟ یا از اوّل طرح اِسلیمیِ پرپر داشتند؟ در وصیّت‌نامۀ سرخ شهیدان دیده‌ای؟ جملگی یک خواسته در سطر آخر داشتند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5286@ShereHeyat
🔹صبر و بصیرت🔹 عمری‌ست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما بر این قرار تا نفس آخریم ما همراز روضه‌ها و نواخوان نوحه‌ها دمساز سوز سینه و چشم تریم ما ما را به سر هوای شهیدان بی سر است از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما نام حسین محشر عظمای جان ماست جان دادگان زندۀ این محشریم ما محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین امروز لشکر شه بی‌لشکریم ما ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است با عشق و شور همدم و همسنگریم ما ما امّت نه دی و اهل حماسه‌ایم مرد جهاد و همقدم حیدریم ما حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام» در راه انقلاب ز جان بگذریم ما با طلحه و زبیر بگویید تا ابد عمّار وار همنفس رهبریم ما «اَلفتنةُ أشدُّ مِن القتل» خوانده‌ایم هرگز ز جرم فتنه‌گران نگذریم ما با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو امروز رهسپار دژ خیبریم ما چشم انتظار منتقم آل مصطفی چشم انتظار معرکۀ آخریم ما 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1118@ShereHeyat
🔹تا پایِ جان...🔹 ما را نترسانید از طوفان ما گردبادِ آسمان گَردیم در برف‌ریز ظلمت و بیداد زخم تبر خوردیم و گل کردیم از هشت فصل داغ می‌آییم از سال‌های آب و آیینه از فصل‌های لاله‌باران‌ها از روزهای بغض در سینه از پیلهٔ تحریم‌ها رستیم در پیله‌ها پروانه‌تر گشتیم ما در مصاف صخره‌های سخت چون موج‌ها کوبنده برگشتیم داغ شهیدان زمان هرگز در سینه‌ها پرپر نمی‌ماند از کاخ ظلمت‌خیز استکبار جز مشت خاکستر نمی‌ماند با خون خود هر لاله زد فریاد تا پای جان بر عهد و پیمانیم یعنی که صلح با خزان هرگز ما خار چشمان زمستانیم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1437@ShereHeyat
رفتی تو و داد از دل دنیا برخاست از پای نشست هرکه از جا برخاست از داغ غم تو قلب آهن شد آب آه از دل ذوالفقارِ مولا برخاست 📝 @ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹دو امانت🔹 نبی به تارک ما تاج افتخار گذاشت برای امت خود فخر و اقتدار گذاشت نخواست اجر رسالت ولی دو گوهر پاک میان ما دو امانت به یادگار گذاشت دو گوهری که عزیزند چون نبوت او یکی کتاب خدا و یکی‌ست عترت او از این دو، مقصد و مقصود او هدایت بود همه هدایت او نیز در ولایت بود مودتی که ز ما خواست بر ذوی القربی از او به ما کرم و عزت و عنایت بود خطاب کرد که این هر دو اعتبارِ هم‌اند هماره تا ابد الدهر در کنار هم‌اند به حق که این دو همانند نور و خورشیدند که از نخست به قلب بشر درخشیدند چهارده سده بگذشته هم‌چنان شب و روز ز هم جدا نشدند و فروغ بخشیدند چنان که نور و چراغ‌اند لازم و ملزوم یکی‌ست مکتب قرآن و چارده معصوم.. سوای قرآن، مؤمن فنا بُوَد دینش بدون عترت هرکس خطاست آیینش کسی که گفت کتاب خداست ما را بس کند هماره خدا و کتاب نفرینش به آیه آیۀ قرآن قسم، بُوَد معلوم که دین شیعه کتاب است و چارده معصوم چهارده مه تابنده، چارده اختر چهارده صدف نور، چارده گوهر چهارده یم توفنده، چارده کشتی چهارده ره روشن، چارده رهبر چهارده ولی و چارده مسیحا دم که هم مؤیِد هم بوده، هم مؤیَد هم هزار حیف که امت ره وفا بستند پس از رسول خدا عهد خویش بشکستند هنوز جسم حبیب خدا نرفته به خاک به دشمنان خدا دسته دسته پیوستند به بیت فاطمۀ او هجوم آوردند به جای گل همه هیزم برای او بردند مدینه دستخوش فتنه‌ای عجیب شده‌ست بهشت وحی محیط غم حبیب شده‌ست کجا روم؟ به که گویم؟ چگونه شرح دهم؟ علی که بود وصی نبی غریب شده‌ست سقیفه گشته به پا و غدیر رفته زِ یاد چه خوب اجر نبی داده شد، زهی بیداد!.. چه روی داد که بستید دست مولا را؟ رها ز بند نمودید دیو دنیا را؟ چرا رسول خدا را ز کینه آزردید؟ چرا به بیت ولایت زدید زهرا را؟ طریق دوستی و شیوۀ وفا این بود؟ جواب آن همه احسان مصطفی این بود؟ عدو به آتش اگر جنت الولا را سوخت شراره‌اش حرم‌اللهِ کربلا را سوخت نسوخت چادر دخت حسین را تنها پَرِ ملائکه و قلب انبیا را سوخت بُوَد به قلب زمان‌ها فرود آن آتش بلند تا صفِ حشر است دود آن آتش قسم به فاطمه و باب و شوی و دو پسرش که هرچه آمده اسلام تا کنون به سرش خلافِ خلق، همان اختلافِ اول بود که شد جدا ره امت ز خط راهبرش هماره «میثم» طیِ رهِ کُمیت کند به نظمِ تازه، حمایت ز اهل‌بیت کند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5747@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹حرم را سیاه‌پوش کنید🔹 مدینه ماه تو آمادۀ سفر شده است نشان کوچ، در آیینه جلوه‌گر شده است بدونِ پلک زدن، چون همیشۀ تاریخ به گِردِ شمس نبوت، علی قمر شده است دُرُست، دوخته چون برق چشم در چشمش اگرچه از همه کس، دل‌شکسته‌تر شده است وداع جان و جهان می‌کند «رسول کریم» همان‌که عشق از او صاحبِ نظر شده است به یُمن تابشِ این آفتابِ عالم‌گیر شبِ جهالتِ قومِ عرب سحر شده است خدا گواست که از پرتو هدایت اوست اگر عدالت و توحید مستقر شده است اَلا رسول مکرم! که در بسیطِ زمین به کیمیایِ نگاه تو خاک، زر شده است قسم به عصمتِ یاسین، قسم به عترتِ یاس جهانِ ما به پیامِ تو تشنه‌تر شده است به شوقِ جلوه‌ای از آن جمال نورانی‌ست اگر که دیدۀ دل‌ها، خدانگر شده است ز فیضِ تربیتِ آن دم مسیحایی دعای زنده‌دلان، صاحبِ اثر شده است دوباره پنجره‌ای تا مدینه بگشاییم مدینه‌ای که یتیم از چنین پدر شده است در آن فضایِ نفس‌گیر، گرم راز و نیاز امینِ وحی خدا، با پیامبر شده است.. صدا، صدای رسولِ خداست می‌گوید صدایِ پیکِ اجل شد، صدای در شده است برای سیر در آفاقِ عالمِ ملکوت تمامِ هستی‌اش آمادۀ سفر شده است شتاب کن سوی مسجد، اذان بگوی بلال! بگو که فاطمه از غصه خون‌جگر شده است مدینه را و حرم را سیاه‌پوش کنید! صدای گریۀ زهراست، خوب گوش کنید! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5748@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹بعد از تو...🔹 ...پس رهسپار جادۀ بیت‎الحرام شد شصت‎وسه سال فرصت دنیا تمام شد شصت‎وسه سال فرصت دیدار با خدا دیگر تمام، دورۀ وحی و پیام شد رو سوی کردگار، از این خاک درگذشت از جانب خدا به محمد سلام شد ای برگزیده! پاک! پیام‎آور خدا! یا مصطفی! پس از از تو جهان در ظلام شد شب سکه زد به نام خود و ماه را گرفت خورشید، گم میان سیاهی شام شد بعد از تو هیچ غصه مگر رفت از دلی؟ بعد از تو هیچ درد مگر التیام شد؟ بیداد رخ نمود ز تاریک‎غار خود اکنون که تیغ دادگری در نیام شد بعد از تو منبر تو به ‎دست بتان فتاد بعد از تو خاک بر سر رکن و مقام شد شد فرقه فرقه اُمّت تو، فتنه تازه گشت دین تو واژگون و حلالت حرام شد مهجور شد کتاب خدا بعد رفتنت بعد از تو، اهل‌بیت تو بی‎احترام شد بعد از تو خاندان خدا شد اسیر کفر بعد از تو خاندان علی قتل‌عام شد... نفرین بر آن گروه که با جهل خویشتن فصلی برای غربت خیرالانام شد زین‎پیش اگرچه بر سر این قوم ناخلف نفرین انبیای سلف، انتقام شد تنها محمد است که نفرینشان نکرد زین‎رو محمد است که حسن ختام شد پس چشم بست و از سر تقصیرشان گذشت پس رهسپار جادۀ بیت‎الحرام شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5253@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹انا الیه راجعون🔹 فلک امشب نشان داده‌ست روی دیگر خود را که پس می‌گیرد از خلق جهان، پیغمبر خود را.. فَلَک می‌ریزد امشب بر سر خود، خاک عالم را مَلَک بر اشک چشمش می‌کشد بال و پر خود را یکی «انا الیه راجعون» روی لبش جاری‌ست یکی با گریه می‌گیرد سر زانو سر خود را تمام عمر رو به قبله بود و حال می‌خواهد بچرخاند به سمت قبله، حتی بستر خود را بزرگان گِرد او هستند و می‌چرخد به آن سمتی که تنها و به تنهایی ببیند حیدر خود را علی ماند و پی کاری همه رفتند... پیغمبر، به دوش این و آن نگذاشت، حتی پیکر خود را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5752@ShereHeyat
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود هر چند سکوت کرده بودی اما فریاد تو در سکوت پنهان شده بود 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حماسۀ صبر🔹 فتنه چون خون دوید در شریان در شب شوم و شرم شد انسان حیله این‌سان عنان گسیخته شد تا به مرکب نشست این فَتّان جهل برخاست از تمام بلاد گِرد او را گرفت و شد گُردان واق واق سگان حوأب هم پا پی راهشان نشد چندان غرق گرد و غبار شد خورشید کفر پیچیده بود در ایمان.. مانده بودند این چه پیکاری‌ست ناگهان پیش چشم لشکریان، شتر فتنه را تو پی کردی به شکوهی که شرح آن نتوان خاک ذی‌قار را قرار تویی ذوالفقار علی‌ست در جولان رحمتت، ذوالجلال و الاکرام غضبت، کُلّ مَن عَلَیها فان حکم این‌گونه شد تویی ثقلین بنده باشید ایها الثقلان جنگ تو کفر را بلای گران صلحت اسلام را بلاگردان شرح مزجی‌ست از حدیبیه شیوۀ صلحت ای رسول زمان شبه پیغمبری به هر صورت تو اباالقاسمی به هر عنوان می‌شود آفتاب عاشورا قمرت، بدر نیمۀ رمضان! می‌شود لعل در رکاب حسین خون دل‌ها که خوردی از دوران در جگر آوری تویی حمزه جعده با هند بوده هم‌پیمان بهترین رنگ صبر یعنی خون که دلالت کند جگر بر آن پای درس تو ای حماسۀ صبر بوده ایوب طفل ابجدخوان چه بیان می‌کنم نمی‌دانم لال مدح تو مانده علم بیان یا که این گنگی مرا بپذیر یا که در گوش من قصیده بخوان 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5313@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مُعزّ المؤمنین🔹 سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان که تیغ تیز میدان می‌دهد سَیّاس را برهان سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ اگر هم بسته باشد مجتبی با دشمنش پیمان.. حسن تنها نه در منزل اسیر حیلۀ زن بود که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامۀ احمد به روی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان بپرس از کوچه‌ها بعد از علی‌بن‌ابی‌طالب کدامین شانه در تاریکی شب می‌بَرَد اَنبان؟ کسی که گرد فرشش را تبرک می‌برد جبریل نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان مُعزّ المؤمنین است او بپرس از مردم نجران کریم اهل‌بیت است او بپرس از سورۀ انسان.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5312@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹امیر صف‌شکن🔹 بی تو می‌ماند فقط رنج عبادت‌هایشان بی‌اطاعت از تو بیهوده‌ست طاعت‌هایشان حرف‌ها در سینه داری و نداری محرمی مردها در سینه می‌ماند شکایت‌هایشان.. سکه‌ها، سردار‌ها را چون غلامی می‌خرند وه در آن بازار، پایین بود قیمت‌هایشان خون دل از سرزنش‌ها می‌خوری و می‌خورد بر دل آیینه‌ات سنگ ملامت‌هایشان ای امیر صف‌شکن! صفین به خود لرزیده است پیش شمشیر تو پوشالی‌ست هیبت‌هایشان بر تن دشمن به جز پیراهن نیرنگ نیست نیستی یک لحظه غافل از سیاست‌هایشان شانه‌هایت کم نیاوردند زیر بار درد خم نخواهد کرد پشتت را خیانت‌هایشان خار‌ها رفته‌ست در چشم حقیقت‌بینِ تو کوچه‌ها شرمنده از دست جسارت‌هایشان انتظار تیز تیغ ما به پایان می‌رسد تازه آن دم هست آغاز مصیبت‌هایشان 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5754@ShereHeyat