#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹دورِ نزدیک🔹
تازه دانستم نه با آب و نه با نان زندهام
تازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زندهام
تازگیها باورم شد اینکه مثل هر غریب
دورتر از خود دلی دارم که با آن زندهام
هرکجا رفتم به چشمان من آمد خاک او
دورِ نزدیکی که از او سخت حیران زندهام
گرم او بودم دریغا دیر فهمیدم که من
با چه گرمایی در آغوش زمستان زندهام..
سایهوار از خود ندارم هیچ دور از آفتاب
هرکجا باشم به خورشید خراسان زندهام
📝 #عباس_چشامی
✅ @ShereHeyat
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشتهای که به پابوس آمده
انگار بین رفتن و ماندن مردد است
اینجا مدینه نیست نه اینجا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟!
حتی اگر به آخر خط هم رسیدهای
اینجا برای عشق، شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل میشود
جایی که بین عالم و آدم زبانزد است
هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید
اینجا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است
📝 #رضا_عابدینزاده
🌐 shereheyat.ir/node/594
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#ترجیع_بند
🔹دریای رحمت🔹
خوشا آن غریبی که یارش تو باشی
قرار دل بیقرارش تو باشی
خوشا آنکه تنها تو را دوست دارد
چه خوشتر اگر دوستدارش تو باشی
ز بیداد پاییز هم غم ندارد
هر آن دل که باغ و بهارش تو باشی
خوشا آن گدایی که تنهای تنها
کناری نشیند، کنارش تو باشی...
بر آن محتضر میبرم رشک هر شب
که شمع شب احتضارش تو باشی...
خوشا آنکه یک عمر پروانهات شد
که یک لحظه شمع مزارش تو باشی...
شعاری به پیشانی خود نوشتم
خوشا آنکه تنها شعارش تو باشی
گدایم گدایم گدایم گدایم
گدای علی بن موسی الرّضایم...
چه غم گر گنهکار و نامهسیاهم
علی بن موسی الرضا داد راهم
امام رئوفی که عالم فدایش
کرم کرد و داد از عنایت پناهم...
سراپا شدم غرق دریای رحمت
نگویید دیگر که غرق گناهم
همه روی گردانده بودند از من
رضا کرد با چشم رحمت نگاهم...
به جز دامن آل عصمت نگیرم
به غیر از رضای رضا را نخواهم
چو میخواست راهم دهد از کرامت
عطا کرد، سوز دل و اشک و آهم
اگر خوار بودم، اگر پست بودم
رضا داد قدرم، رضا داد جاهم...
گدایم گدایم گدایم گدایم
گدای علی بن موسی الرّضایم...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/3978
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹با کریمان کارها دشوار نیست🔹
شب گذشت از نیمه اما با تو صحبت میکنم
تا که بگزارم نماز عشق، نیت میکنم
ای ولایت شرط توحید تمام عاشقان!
با تولای تو، من تجدید بیعت میکنم
در حریم حضرت خورشید، جای ذره نیست
از حضور خود در این درگاه حیرت میکنم
تا نگاهم میکنند آیینهها از هر طرف
شرم از آیینۀ قرآن و عترت میکنم
من که سنگینبارم از بسیاری جرم و گناه،
خواهش بال کبوتر با چه جرأت میکنم؟
نعمت قرب جوارت را به من بخشیدهاند
در بهشت آرزو کفران نعمت میکنم
ای شنیده با صبوری درد دلهای مرا
اشک اگر بگذارد امشب با تو صحبت میکنم
من که با فرمانبری از نفس عادت کردهام،
کی به خود میآیم آخر، کی عبادت میکنم؟
خط نزن اسم مرا با صد خطا پشت خطا
من دلِ هر جایی خود را نصیحت میکنم
«سورۀ یوسف» که خواندم، آیه شد «هشتاد و هشت»
بارها این آیه را با خود تلاوت میکنم
شک ندارم «با کریمان کارها دشوار نیست»
گر نشد کامم روا، خود را ملامت میکنم
این خریداران یوسف، دست پُر آوردهاند
من تهیدستم چرا بیهوده قیمت میکنم؟
تا نسوزد بیگناهی از شرار آهِ من
میروم از جمع بیرون، با تو خلوت میکنم
تا نصیب من شود توفیق ترک معصیت
چشم خود را چشمۀ اشک ندامت میکنم
تا نگردد در مقام عرض حاجت، ناامید
با دل خود بعد از این اتمام حجت میکنم
یک قدم تا آسمان ماندهست از شهر بهشت
من زغفلت آرزوی باغ جنت میکنم
میروم سمت «مصلّی»، میرسم تا «پنجراه»
یعنی از پایین پا قصد زیارت میکنم
گر که زنگ ساعتِ صحن تو بیدارم کند
توبه در باقی عمر از خواب غفلت میکنم
گر که دستم را بگیری، مثل خُدّام حرم
بعد از این خدمت به قدر استطاعت میکنم
بس که تو زود آشنایی ای امام مهربان
من کجا در محضرت احساس غربت میکنم؟
«یک سلامم را اگر پاسخ بگویی، میروم
لذتش را با تمام شهر، قسمت میکنم»
تا بریزم گاهگاهی سرمه در چشم غزل
من به گرد راه زوّارت قناعت میکنم
تا بماند قصۀ صیاد و آهو جاودان
بیپناهان را به پابوس تو دعوت میکنم
در کنار پنجره فولادتان با اشک چشم
مینویسم «یا علی» و رفع زحمت میکنم
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1538
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹ترنم نقارهخانه🔹
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از بس بر آستان تو روی ادب نهاد
خورشید را غبار رهت سرفراز کرد
مردم، نیازمند بهشتاند و شاد از آن
ما را غم تو از دو جهان بینیاز کرد
از معجز ترنّم نقّارهخانهات
ساز شکستۀ دل ما نغمه ساز کرد...
هر کس که رنجه کرد به راه تو یک دو گام
لطف تواش هزار قدم پیشواز کرد
کوتاه کرد راه خود و «رستگار» شد
دست طلب به سوی تو هر کس دراز کرد
📝 #سیدمحمد_رستگار
🌐 shereheyat.ir/node/3781
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹ابر عنایت🔹
در گوشهای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوقِ الفتی به ضریح تو بسته است
چون دشتهای تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است
چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب!
ما را قبول کن که دل ما شکسته است
فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است
دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دو عالم گسسته است
میآید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/1519
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
فرازی از یک #غزل_مثنوی
🔹هزار چشمِ امید🔹
سلام بر تو که سلطانِ مُلکِ عشق، رضایی
سلام بر تو که مقبولِ آستان خدایی
سلام بر تو که ما را تو دستگیر و تو یاری
سلام بر تو که گنجی نهان ز عاطفه داری..
تویی که عاطفه جاریست از تمام وجودت
خیال و خاطره مکشوف از کتاب شهودت
تو ای وسیلۀ نزدیک در اجابتِ خواهش
مقام قُرب، هویداست از رکوع و سجودت
حضور دَعوِی لبیک در نماز و دعایت
ظهور آیۀ توحید در فراز و فرودت
صحیفههای بلیغ است در کلام بلندت
روایح گل یاس است در قیام و قعودت
هزار دستِ دعا، قفل میشود به ضریحت
هزار چشم امید از چهار سوست به جودت
به دادِ مردم درمانده میرسد به شفاعت
مروّتی که کرم کرده کردگارِ ودودت..
از آن گروه که هستند، دوستدارِ ضریحت
چه ازدحامِ غریبیست در کنارِ ضریحت
چو پلّکانی از امواج شانه بر سر شانه
دعا زبانهکشان، جویبارِ اشک روانه
محبت تو کشانده چقدر ساده و آسان
دل محمدیان را به سمت و سوی خراسان..
شب است و ذوق مناجات و حال گریه فراهم
برای با تو نشستن مجالِ گریه فراهم
به خواب گفتهام امشب، به دیده راه نداری
مجال پرسه در این عرصه تا پگاه، نداری
بگیر بهرهای از شام قدر، ای دلِ غافل!
که با کلیدِ دعا میشود مرادِ تو حاصل
دعا به رویِ تو وا میکند دری ز کرامت
دعا تو را برساند به سایهسارِ سلامت
دعا کلیدِ بهشت است اگر تو اهل بهشتی
به خاطر دلت امشب، دو قطره اشک نوشتی..
اگر امیدِ قبولی؟ همین دو قطره کفایت
تو و امامِ هُمام و رواقهایِ عنایت..
دلی به بند ملال، آهوانه سوی تو آمد
زبان اشک گشود و به گفتگوی تو آمد..
کدام درد ندید از دوای مهر تو درمان؟
کدام رنج نیابد به دستِ مهرِ تو پایان؟
کدام خاطرِ آشفتهای نشد ز تو آرام؟
کدام مشکلی از بذل لطف تو نشد آسان؟
به نامِ نامیِ تو، ای بزرگوارِ گرامی
گشودهاند در این آستانه سفرۀ احسان
تو را به لطف عظیمی که کردهاند عنایت
تو را به آنکه عطا کرده بر تو نورِ ولایت
تو را به حقّ خدایی، که آفرید ز نورت
تو را به جانِ عزیزی، که داشت از تو حکایت
تو را به جدّ گرامی، تو را به جدّۀ پاکت
تو را به آیت ایمان، تو را به فضلِ هدایت
که لطف بازنگیری به پیشگاهِ شفاعت
که رحمت آوری آن را که خواست از تو رعایت..
📝 #محمدجواد_محبت
🌐 shereheyat.ir/node/5759
✅ @ShereHeyat
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی
هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را میشناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی پیدای پنهان تو را میشناسند
اینک ای خوب! فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچههای خراسان تو را میشناسند
📝 #قیصر_امینپور
🌐 shereheyat.ir/node/580
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل_مثنوی
🔹جادۀ توحید🔹
کنار پنجرهفولاد، گریه مغتنم است
در این حریم برای تو گریه محترم است
جهان سادۀ من: گریۀ وصال و فراق
تمامی دو جهان، گوشۀ همین حرم است
شروع مرگ، زمان جدا شدن از تو
به پایِ عشق تو مردن، حیاتِ دم به دم است
چه دورم از تو... خدایا چه دیر فهمیدم!
تو در کنار من و سرنوشت من عدم است
تو را در آینههایم نشد نشان بدهم
چقدر ساحت این شعر کوچک است و کم است
برای جستن دُرّ حدیث سلسلهتان
زمان به حال رکوع است و پشت عرش، خم است
حدیث گفتی، حقا چه اتفاق افتاد
به حکم «اِلّا»یت، پرده از نفاق افتاد..
نفاق و کفر به حکم تو راهشان سد شد
مسیر کوی ولا غرق رفت و آمد شد
سرودی «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلّا الله»
ولایت تو نشان داد راه را از چاه
به«لا اله»، اذان را دوباره جان دادی
برائت از همۀ کفر را نشان دادی
«بشرطها»ی شما راه را به ما فهماند
حضور منتشر ماه را به ما فهماند
به«لا اله» رسیدیم و نفی غیر شما
به بارگاه ولا، حصن محکم «الا»
به حصن محکم خود راه دادهای ما را
به زیر پرچم خود راه دادهای ما را
حدیث گفتی و از حکمتت جهان پر شد
کنار دریایت، هرصدف پر از دُر شد
حدیث سلسله، تفسیر ناب توحید است
تجلیات ولایت به قاب خورشید است
به سمت جادۀ توحید میبرد ما را
به سوی خانۀ خورشید میبرد ما را
کلیموار به طور تبسم آمدهایم
به شوق «و رضیالله عنهم» آمدهایم
زیارت تو شبیه عروج تا عرش است
حریم تو ملکوت است؟ فرش یا عرش است؟
عروج عرشنشینان، هبوط در حرمت
مقام سلطانی، خوشهچینی از کرمت
به لطف نور تو هر ظلمتی سحر گردد
گناهکار بیاید فرشته برگردد
به اشتیاق نگاه تو زائرت شدهام
همین بسم که بگویی که شاعرت شدهام
تو قول دادهای ای مهربان- که همنفسی-
سهجا به داد دل شیعیان خود برسی
سهجا؟ نه در همهجا لطف تو کنار من است
تو آن امام رئوفی که بیقرار من است...
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/5763
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹بوی بهاران🔹
ماه مدینه رو سوی ایران میآورد؟
یا آفتاب رو به خراسان میآورد؟
میتابد از تمام زوایا بر این دیار
میآید و به پیکر ما جان میآورد
جغرافیای شرق به هم میخورد، ببین
دارد نسیم، بوی بهاران میآورد
آه ای کویرهای ترکخورده، از عطش!
او چشمۀ کرامت و احسان میآورد
رو میکند به جانب آفاق بیکران
یک آسمان ترنّم باران میآورد
این سرزمین، بهار قدمگاه سبز اوست
او هر دلی که هست به فرمان میآورد
بر دوش خود ردای پیمبر نهاده است
در دست خود نگین سلیمان میآورد...
قرآن ناطق است که لب باز میکند
او از کتاب، مدرک و برهان میآورد...
ای آسمان بگو که ندیدهست چشم تو
ابری که با خود اینهمه باران میآورد...
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/2517
✅ @ShereHeyat
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹قبلۀ عشّاق🔹
رسید و گرد راهش کهکشانها را چراغان کرد
قدم برداشت، نیشابور را فیروزه باران کرد
یکایک ریگها و سنگها، پابوس چاووشش
قدمگاهش نگاه خاک را آیینهبندان کرد
تمام کاتبان گفتند ما را میزبانی کن
تمام کاتبان را با حدیثی تازه مهمان کرد
رُواتش سلسله در سلسله نورٌ علی نورند
کلامش در شب مردابی تاریخ، طوفان کرد
بیا «شیخ صدوق» و در «اَمالی» خودت بنویس
که اعجاز نگاهی میکند کاری که قرآن کرد
بیا با زعفران بنویس از شمسالشموسی که
کلام روشنش یک شهر را از نو مسلمان کرد
به یُمن او درِ هفت آسمان رو به زمین باز است
ضریحش قبلۀ عشّاق را سمت خراسان کرد
📝 #فائزه_زرافشان
🌐 shereheyat.ir/node/2475
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹قنوت پنجرهها🔹
وجود، ثانیه ثانیه در تو فانی شد
طلیعۀ غزلی صاحبالزمانی شد
برای دیدنت ای آفتاب در پس ابر
قنوت پنجرهها غرق ندبهخوانی شد
نگاه چلهنشین کسی به آینه خورد
که پای عهد خودش ماند و شمعدانی شد
به جز ظهور تو در مُلک طور جلوه نبود
اگر چه روزی این دیده «لن ترانی» شد..
عقیق، خون جگر خورد و در رکاب تو ماند
اویس خانۀ تو سید یمانی شد
نگاه خیس شهیدی دو خط عریضه نوشت
به دست آب روان داد و آسمانی شد
خوشا به ندبۀ أین الحسین وقت سحر
که سوی کرببلا رفت و جمکرانی شد
📝 #محسن_حنیفی
🌐 shereheyat.ir/node/4991
✅ @ShereHeyat