وصف و تصویرآفرینی در شعر ولایی.mp3
20.99M
💠 مبحث «وصف و تصویرآفرینی در شعر ولایی»
🎙ارائه شده توسط استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی
❇️ در جلسۀ هفتگی «مشکات»؛ قم، خرداد ١۴٠٢
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹بیداد آشنا🔹
در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟
یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد
ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر
بس اُمّفَضل داشت به اِبنالرّضا عِناد
این جسم سبز بوی گل سرخ میدهد
دست که داد دستهگل فاطمی به باد؟
شد کوچههای شهر پر از عطر و بوی گل
گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد
گه نام باب برد و گهی آب آب کرد
لبتشنه داد جان و جوابش کسی نداد
آن کس که اَنُفس از نَفس او نَفس گرفت
زد همچنان نفس نفس و از نفس فتاد
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/3915
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹اشکِ کفن🔹
تا آه سینه سوزی، از قلب من برآید
هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید
بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم
پیوسته از لبم جان جای سخن برآید..
از بیوفایی یار، این بود قسمت من
من گریهکن بمیرم، او خندهزن برآید..
امروز بین حجره، فردا کنار کوچه
فریاد غربت من از این بدن برآید
نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من
هم ساختن به آتش، هم سوختن برآید..
جا دارد از غم من هنگام دفن این تن
خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید..
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2880
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹شوقِ سفر🔹
شبنشینانِ فلک چشم ترش را دیدند
همهشب راز و نیاز سحرش را دیدند
تا خدا سیر و سفر داشت همهشب، وَز اشک
غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند...
هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس
او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند...
همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند
سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیدند...
عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود
در جوانی همه شوق سفرش را دیدند
دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم
شعلههای جگر شعلهورش را دیدند
هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب
عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند...
📝 #سیدهاشم_وفایی
🌐 shereheyat.ir/node/2881
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹برای بار نهم🔹
آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بیامام شد
دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آنقدر اشک ریخت که چشمش تمام شد
جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد
تا سایهبان شود به تن زهر دیدهاش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد..
آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد
آتش نشست در جگر کربلاییاش
یعنی به رسم خون خدا تشنهکام شد..
📝 #عباس_احمدی
🌐 shereheyat.ir/node/609
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹حدیث اشک🔹
و جنس درد تو از جنس روضهٔ حسن است
غریب خانهٔ خود! غربت تو در وطن است
چگونه و به چه قیدی؟ چه نام باید داد؟
به ام فضل و به جعده اگر رباب زن است
زبان به شکوه گشودهست زهر و میداند
که این دو روح و دو تن نیست، بلکه یک بدن است...
اگر چه با حسن افتاده روی درد دلت
ولی حسین هم این بین با تو همسخن است
گریز روضه اگر ناگزیر از غم اوست
حدیث اشک و غم دیدهٔ اباالحسن است
شدند بر تن تو سایهبان کبوترها؟
هنوز روی زمین، آفتاب، بیکفن است
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🌐 shereheyat.ir/node/1543
✅ @ShereHeyat
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پارهپاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال روبهراه نداشت
میان حجره کسی وقت احتضار نبود
چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت
بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست
به تشنهای نرسیدن مگر گناه نداشت
سپاه حرمله در پشت در به صف بودند
حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت
نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی
پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت
برای کشتن او زهر بیاثر میماند
میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت...
📝 #محسن_حنیفی
🌐 shereheyat.ir/node/3980
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹آستان وفا🔹
کبوترانه بیا در هوا پری بزنیم
به آستان بلند وفا سری بزنیم
بیا به خانۀ فیض جواد اهلالبیت
به این امید که در وا کند، دری بزنیم
سفر کنیم به پابوس چشمۀ خورشید
نفس در آینۀ ذرهپروری بزنیم
به شوق زمزم او تشنگی به دست آریم
ز کوثر کرمش نیز ساغری بزنیم
به پیشگاه گل زود پرپر زهرا
ز اشک دیده گلاب معطری بزنیم
به آستانۀ بابالمراد آن معصوم
سرشک عاطفه از دیدۀ تری بزنیم
صدای زمزمه آمد، چه میشود آبی
بر آتش دلِ سوزانِ مادری بزنیم
به بوی آن که شود سایهبان پیکر ماه
گلی به گوشۀ بال کبوتری بزنیم
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹بیداد آشنا🔹
میان حجره چنان ناله از جفا میزد
که سوز نالهاش آتش به ماسوا میزد
به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت
و لیک داد، ز بیداد آشنا میزد
شرار زهر ز یکسو، لهیب غم یکسوی
به جان و پیکرش آتش، جدا جدا میزد...
صدای نالۀ وِی هی ضعیفتر میشد
که پیک مرگ بر او از جنان صلا میزد
برون حجره همه پایکوب و دستافشان
درون حجره یکی بود و دست و پا میزد
ستاده بود و جواد الائمّه جان میداد
از او بپرس که زخم زبان چرا میزد
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/3915
✅ @ShereHeyat
#شعر_اخلاقی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد (علیهالسلام)
«كَفَى بِالْمَرْءِ خِيَانَةً أَنْ يَكُونَ أَمِيناً لِلْخَوَنَةِ»
برای خیانتکار بودن انسان، همین بس که مورد اعتماد خیانتکاران قرار گیرد.
📗 الدرة الباهرة، ص۴۱؛ نزهة الناظر، ص۱۳۷
🔹مورد اعتماد دشمن!🔹
لب باز نکرده از زبان میافتی
میبینم از اوج، ناگهان میافتی
گر مورد اعتماد دشمن باشی
از چشم تمام دوستان میافتی
📝 #محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹امام غریب🔹
شکستهاند قلمها و بستهاند دهانها
نشستهاند قدمها و خستهاند توانها
نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن
چه ساکناند زمانها، چه الکناند زبانها
چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است
که شرح عمر کمت نیست در توان بیانها
کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث
نشسته داغ عظیمی میان سینۀ آنها
کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو
کشیده خط سیاهی به دور خط و نشانها
یکیست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو
چشیده است بلاها و دیده است زیانها
تویی که مرجع حلُالمسائل است نگاهت
به ما نگاه بینداز در هجوم گمانها
همیشه قصۀ تو میخورد گریز به گودال
درست لحظۀ آخر بریده است امانها
رضا شدهست علیاکبر و شدی تو حسینش
عوض شدهست فقط جای پیرها و جوانها
دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد
پر از عریضۀ حاجت شبیه نامهرسانها
غریبزاده! قریبِ به اتفاق سپردند
که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوانها!
📝 #سیدمحمدجواد_میرصفی
🌐 shereheyat.ir/node/1542
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹عجب غروب غریبی🔹
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رؤیا
عجب رکوع و سجودی، عجب قعود و قیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشتهاند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشتهاند به باب المراد جودِ تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانۀ تو رسیدم
چه سفرهدار کریمی، چه خوانی و چه طعامی
سؤال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی، عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی...
📝 #میلاد_حسنی
🌐 shereheyat.ir/node/3984
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹این نوحۀ غریب🔹
تاریخ سرخ خون جگریها را
میآورد چقدر به یاد امشب
این نوحۀ غریب که میآید
با هایهای گریۀ باد امشب
این نوحۀ غریب چرا لحنی
چون روضۀ امام حسن دارد
ای سینههای سوخته یاد آرید!
از غربت بقیع، زیاد امشب
این نوحۀ غریب که بر قلبش
تیغ غلیظ هلهله میبارد
مثل کدام صحنۀ عاشوراست؟
این قصه آشناست، مباد امشب...
اعماق عمر زخمی کوتاهش
سیراب کرده جنگل و صحرا را
دلتنگ بازگشت به سوی اوست
رودی که میرسد به مراد امشب
دنبال خود کشیده و آوردهست
تا کاظمین جان و جهانم را
آن نوحه، آن غم عربی در باد
دست مرا به دست که داد امشب؟
این خودنویس و جوهر داغش را
این چند بیت و شمع و چراغش را
دارم - نه اینکه لایقشان باشم -
از رأفت امام جواد امشب
📝 #اعظم_سعادتمند
✅ @ShereHeyat
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
سایهسار خلقی اما پیکرت در آفتاب...
سرپناه عالمی و بیپناه عالمی
در مقاماتت از اسماعیل هم بالاتری
تشنهای اما نداری غیر اشکت زمزمی
خط به خط روضهها در بیت بیت نوحهها
گشتم و بالاتر از داغت ندیدم ماتمی
گرچه دلخونی ولیکن شوق دیدار پدر
بر تمام زخمهایت میگذارد مرهمی
📝 #فاطمه_معصومی
🌐 shereheyat.ir/node/3985
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
#غزل
🔹بهشت علی🔹
گر علی دل، قرار او زهراست
ور علی گل، بهار او زهراست
او که خود فخر خلقت است به حق
مایۀ افتخار او زهراست
جلوهگاه خداست خود، اما
جلوۀ کردگار او زهراست
ذوالفقارش اگر عدوکُش شد
جوهرِ ذوالفقار او زهراست
در علی میتوان خدا را دید
زآنکه آیینهدار او زهراست
او ندارد به دار دنیا مِهر
تا که دار و ندارِ او زهراست
سیر، از سِیْرِ باغ و گلزارست
گل و باغ و بهار او زهراست
خود میان بهشت میبیند
تا به خانه کنار او زهراست
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/158
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
#غزل
🔹زهرای علی🔹
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
این که دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
📝 #عباس_شاهزیدی
🌐 shereheyat.ir/node/613
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
#غزل
🔹مهمان🔹
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
📝 #محسن_ناصحی
🌐 shereheyat.ir/node/5221
✅ @ShereHeyat
#پیوند_مهر_و_ماه
فرازی از یک #مثنوی
🔹با رایحۀ گل آمد🔹
میرسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریۀ او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
میرسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1544
✅ @ShereHeyat
یاعلی گفت با تمام وجود تا همهعمر با علی باشد
با علی باشد و طنین دلش دمبهدم ذکر یاعلی باشد
آمد و چشم خانه روشن شد از حضورش، تلألؤ نورش
آمد و جلوه کرد تا با عشق، محو نور خدا، علی باشد
خانه یعنی بهشتی از احساس، زن این خانه تا که فاطمه است
خانه یعنی جهانی از امید، مرد این خانه تا علی باشد
شرح این زندگی فقط عشق است داستانی که خطبهخط عشق است
حرفی از درد نیست وقتی که یار دردآشنا علی باشد
شب جشن است آمدم مادر! شاعر لحظههایتان باشم
شعر زیباست تا زمانی که نور این بیتها علی باشد
به دعای تو سخت محتاجم! مهربانِ علی دعایم کن!
تا دلم آنچان که میخواهی شیعۀ مرتضی علی باشد
ورد لبهای من به لطف شما از ازل ذکر یاعلی بوده
لطف کن باز تا که ذکر لبم تا ابد نیز یاعلی باشد
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/2886
✅ @ShereHeyat
شعر هیأت
💠 مبحث «وصف و تصویرآفرینی در شعر ولایی» 🎙ارائه شده توسط استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی ❇️ در جلسۀ ه
جستوجوی معیارهایی برای واکاوی نقاط قوت و ضعف نوحههای امروز.mp3
13.7M
💠 مبحث «جستوجوی معیارهایی برای واکاوی نقاط قوت و ضعف نوحههای امروز»
🎙ارائه شده توسط استاد سیدمهدی حسینی رکنآبادی
❇️ در جلسه حلقۀ ادبی فرات؛ تهران، خرداد ١۴٠٢
✅ @smhroknabadi
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹زندهٔ جاوید🔹
زندۀ جاوید کیست؟ کشتۀ شمشیر دوست
کآب حیات قلوب در دم شمشیر اوست
گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق
آید از آن کشتگان زمزمۀ دوست دوست...
بندۀ یزدانشناس، موت و حیاتش یکیست
زآنکه به نور خداش پرورشِ طبع و خوست...
گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا
گر چه ز آواز خلق، ملک پر از های و هوست...
عاشق وارسته را با سر و سامان چه کار؟
قصۀ ناموس و عشق صحبت سنگ و سبوست
عاشق دیدار دوست اوست که همچون حسین
زردی رخسار او سرخ ز خون گلوست...
گر به اسیری برند عترت او دشمنان
هرچه ز دشمن بر او دوست پسندد، نکوست
تا بتوانی «فؤاد» در غم او گریه کن
بر تو از این آبِ رو نزد خدا آبروست
📝 #فؤاد_کرمانی
🌐 shereheyat.ir/node/874
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#حدیث #رباعی
💠 #امام_باقر(علیهالسلام)
«ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیهالسلام) وَ عَسْكَرِهِ»
کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیهالسلام) و سپاهیانش جان داده است.
📗 الکافی، ج۱، ص۳۷۲
🔹مرگ در حال انتظار🔹
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
انگار که همرکاب مهدی بوده
در لشکر و خیمهگاه او جان دادهست
📝 #حسین_شنوائی
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹لطف جاری🔹
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
بزرگ آینۀ قدرت خدایِ بزرگ
که شاهد است جهان بر بزرگواری او
امام پنجم و معصوم هفتم آن مولا
که چرخ یافته رفعت، ز خاکساری او
بر او سلام که باشد سلام پیغمبر
گواه روشن فضل و طلایهداری او
جهان علم بُوَد یادگار او، صد حیف،
به درد و داغ نوشتند یادگاری او
ز کربلا سند زندهای به کف دارد
گواه من دل خونین و اشک جاری او
هزار خاطره دارد ز راه کوفه و شام
ز مهربانی زینب، ز غمگساری او
پیاده رفتن او پای نیزۀ سرها
مصیبتیست که پیداست ز آه و زاری او
به دل ز داغِ بسی کشته، زخم کاری داشت
عدو ز زهر، نمک زد به زخم کاری او
هشام دست به آزار حضرتش بگشود
چو دید در ره اسلام، پایداری او
ره شکنجه و تبعید او گرفت چو دید
قرار دولت خود را به بیقراری او
مهی که بوسه زند بر رکاب او خورشید
فتاده در کف دشمن، رکابداری او..
شرار زهر ستم همچو شمع آبش کرد
که یافت رنگ خزان، چهرۀ بهاری او
دلا بسوز ز داغش که خویش فرمودهست
به حاجیان که بگیرند سوگواری او..
خدا کند که بیفتد قبول درگاهش
غم «مؤید» و اخلاص و جاننثاری او
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/5597
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹چشمانداز فردا🔹
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه بر پا بود آنجایی که من بودم
شمیم یاس یاسین دشت را پر کرده بود اما
گلاب اشک زهرا بود آنجایی که من بودم
قیام عاشقان راستقامت بود عاشورا
قیامت آشکارا بود آنجایی که من بودم
تمام سورۀ ایثار و آیات جوانمردی
به هفتاد و دو معنا بود آنجایی که من بودم
پیام روشن «اَلموت اَحلی مِن عسل» یعنی
شهادت هم گوارا بود آنجایی که من بودم
چرا آتش بگیرند از عطش گلهای داودی
اگر بین دو دریا بود آنجایی که من بودم
کسی از اسب میافتاد پشت نخلها، آری
علم در دست سقا بود آنجایی که من بودم
صدای بت شکستن در فضا پیچیده بود اما
خلیلالله تنها بود آنجایی که من بودم
شعاع آفتاب از مشرق گودال سر میزد
که ثارالله پیدا بود آنجایی که من بودم
عدالت زیر سم اسبها پامال شد، آری
ستم در حد اعلا بود آنجایی که من بودم
شدم محو نگاه عمهام زینب که در چشمش
تمام دشت زیبا بود آنجایی که من بودم
چرا آن روز تل زینبیه اوج عزت شد
که چشمانداز فردا بود آنجایی که من بودم
چه گلهایی که زیر بوتههای خار پرپر شد
مگر پاییز گلها بود آنجایی که من بودم؟
هلال ماه نو وقتی نمایان میشد از محمل
فقط یک نیزه بالا بود آنجایی که من بودم...
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/3987
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#قصیده
🔹آیینۀ خیر الاَنام🔹
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
منشأ کل کمال و باقر کل علوم
هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام
اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب
آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام
این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا
زخم دل را میدهی با یک نگاهت التیام
ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم
از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام
در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو
پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام...
کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان
روز در چشم یزید بیحیا آمد چو شام
لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت
تشت رسوایی او افتاد از بالای بام
تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی
گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام
خیمههای آل عصمت را که آتش میزدند
میدویدی در بیابان اشکریز و تشنهکام...
ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود
از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام...
گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش
گاه زد زخم زبان و گاه میزد اتهام
حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک
مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام
بسکه بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم
دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام
تا به صحرای منا گریند بهر غربتت
حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام...
در کنار قبر بیشمع و چراغت روز و شب
هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام
از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال
وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام
بر تو میگریم که بردی کوه غم از کودکی
بر تو میگریم که شد با خون دل عمرت تمام...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1552
✅ @ShereHeyat