eitaa logo
شعر هیأت
10.2هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
50.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز شب رفت و صبح عید آمد صبح پیروزی و امید آمد 📹 کلیپ شعرخوانی استاد محمدجواد غفورزاده در سال‌های دفاع مقدس در جمع رزمندگان غیور ✅ @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹اولین بانو🔹 ای که جا در دل و در جان پیمبر داری! رتبه از مریم قدّیس فراتر داری چشم خورشیدِ رسالت به تو روشن که چه‌قدر جلوه در آینه چون ماه منّور داری سر‌ سپردی به غبار قدم پیغمبر که خبر داشت، که آن روز، چه در سر‌ داری؟ چشم پوشیده‌ای از هستی خود در این راه بس که ایمان به امین بودن رهبر داری تا مگر مکتب توحید شود عالم‌گیر عهد کردی که دل از مال جهان برداری اولین بانوی پیوسته به اسلام تویی که به آیین خدا این همه باور داری شاهد همت تو «شِعبِ ابی‌طالب» بود که عجب دست و دلی عاطفه‌پرور داری همۀ سعی تو این بود که در طول زمان بارِ اندوه و غم از دوش نبی برداری گر که تنها بگذارند تو را مردم شهر اُنس با آسیه و مریم و هاجر داری می‌رسد وحی الهی به مبارک بادت ای که در دامن خود «سورۀ کوثر» داری ای خدیجه! به خدا هدیۀ زیبای خداست این سعادت که تو «صدیقۀ اطهر» داری آری از موهبتِ همسری یاسین است این که در گلشن خود یاس معطر داری در جهان هیچ زنی منزلت، این قدر نداشت که تو از برکت زهرای مطّهر داری ای که ذُریّۀ زهرا همه فرزند تواند یازده آینۀ نور برابر داری شب معراج برای تو سلام آوردند بال بگشای که تا اوج خدا پر داری.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5003@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹عصمت🔹 حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم اسیر عصمت تو آسیه‌ست، مریم هم زِ هر دمت همه سر می‌رود عصارهٔ وحی که با رسول خدا همسری و همدم هم تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد چو نور، روشنی و مثل کوه، محکم هم همین بس است ز شأنت که دخترت زهراست فدای دختر تو عالم است و آدم هم قسم به آب! که تو خاستگاه تطهیری گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم دمید در برهوت حجاز یاس از تو بهشت می‌شود از مقدمت جهنم هم تویی تو سنگ صبور رسول آینه‌ها برای درد دلش محرمی و مرهم هم تو لایق لقب اُمّ مؤمنین هستی رکاب دین نبی را نگین خاتم هم کلید قلب نبی دست توست، با این گنج دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم فقط نه گرد بیابان سِتُردی از رخ یار که پاک کرده‌ای از روی مصطفی غم هم.. برای یاری دین مال دادی و جان نیز به محضر کرم تو گداست حاتم هم به شرح حال رسول و بتول بعد از تو فغان کم است، تأسف کم است، ماتم هم پس از تو فاطمه دیگر غریب ماند غریب فقط نه فاطمه، بلکه نبی اکرم هم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5292@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹سایۀ خورشید🔹 فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم هرچه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم روزهایم شب نمی‌شد چشم او تا باز بود سایۀ خورشید را همواره بر سر داشتم عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت چشم‌هایش را از اول نیز باور داشتم راه‌های آسمان را از زبان همسرم مثل آواز پر جبریل از بر داشتم آیه‌ها تکرار او بودند و عمری بر لبم با طنین نام او قند مکرر داشتم چشم بر من دوخت در شعب ابی‌طالب گریست ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت هدیه می‌دادم اگر صد جان دیگر داشتم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/341@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹ام المؤمنین🔹 بالاتر از بالایی و بالانشینی هرچند با ما خاکیان روی زمینی شایستۀ وصف زبان کردگاری نه درخور توصیف‌های این چنینی حُسن تو محض با پیمبر بودنت نیست قبل از مسلمان بودنت هم بهترینی انگشتر پیروزی دین خدا را تو با بهای جان و اموالت نگینی طرد تو از سمت قریشی‌های مکه باعث نشد یک لحظه هم از پا نِشینی نام تو از لب‌های پیغمبر نیفتاد در هر کجا همراه ختم المرسلینی «مثل فدک نام تو را هم غصب کردند تو بهترین مصداق اُم المؤمنینی» این روزهای آخر عمر خودت را هر روز با یک غصۀ تازه قرینی رخسارۀ تو رنگ رفتن را گرفته احساس تلخ لحظه‌های واپسینی در چشم‌هایت اشک حرف درد دارد انگار از یک قصّۀ دیگر غمینی دلواپس غم‌های بی‌پایان زهرا بعد از فراق رحمةٌ للعالمینی... ای کاش بودی تا در آغوشش بگیری وقتی که آنجا گفت: یا فضّه خذینی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/331@ShereHeyat
تو را می‌خواست تا در همسرانش بهترین باشی برای خاتمِ پیغمبری نقش نگین باشی خدایت انتخابت کرد تا ای مادر هستی برای چشمۀ کوثر، بهشتی در زمین باشی خدا هرشب برایت می‌فرستد تهنیت‌هایی که در تنهایی‌ات هم‌صحبت روح‌الامین باشی تو در اسلام و در ایمان و در عشق اولین بودی زنی مثل تو دیگر نیست، یعنی آخرین باشی برای طعنۀ کفار در اوج نداری‌ها تو باید پاسخ دندان‌شکن در آستین باشی تو از معروفِ تجاری ولی در شعب بیماری فداکار آنچنان بودی، وفادار اینچنین باشی علی تنها علی باید امیرالمؤمنین باشد و تنها تو سزاواری که ام‌المؤمنین باشی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/347@ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هستی‌ات را دادی و داراترین بانو شدی ثروتی بالاتر از لبخند پیغمبر که نیست 📹 شعرخوانی @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹هم‌نشين رحمةٌللعالمين🔹 گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس است يک نفر بانوى سرشار از يقين باشد، بس است مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست هم‌نشين رحمةٌللعالمين باشد بس است عالم از او روی برگردانَد او را بیم نیست در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است ديگران هم، همسر پيغمبرند اما فقط مادر زهرا که «أمّ المؤمنين» باشد بس است دخترش زهرا کجا و دختران اين و آن؟! حاصل عمرش اگر تنها همين باشد بس است دختر او مادرى کرده براى شيعيان مادرى مثل خديجه در زمين باشد بس است ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله... نه نام ما تنها «گداى خوشه‌چين» باشد بس است واژه‌هاى گنگ و بى‌معنا چه مى‌فهمند از او؟ انتهاى شعر بايد نقطه‌چين باشد... بس است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/336@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹رسم است خیلی زود...🔹 تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را در سجدۀ خود شور این آیینه‌کاری را یک بار دیگر با همان دلواپسی بگذار بین یتیمان محمد دست یاری را بر خانۀ تو اولین بار آسمان بارید لبخندهای اولین صبح بهاری را از بخششت با ما ‌نصیبی هست بی‌پایان من دیده‌ام لطفی ‌که اندک می‌شماری را چیزی ندارم پیش‌کش، الا که با اخلاص، پای غم زهرا بریزم اشک جاری را با روضه‌ای که دوست داری، بین ابیاتم، روشن کن امشب آتش این سوگواری را تنها فقط بین شما رسم است خیلی زود مادر به دختر می‌سپارد خانه‌داری را زینب به مادر رفته یعنی خوب می‌فهمد درد یتیمی را، غمِ این زخم کاری را پس آستین را بُرد پیش چشم آن دختر شاید نبیند چوب را، لب‌های قاری را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2561@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹خورشید عصمت🔹 اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت جز دامن بهشتی آن مادر شریف گیتی توان مادر کوثر شدن نداشت غار حراست چله‌نشین طعام او جز او رسول، مَحرم سِر و علن نداشت آن سال‌های سخت اگر با نبی نبود گویی سپاه دین، علیِ بت‌شکن نداشت.. زخم زبان شهر به جانش خرید و باز باکی ز جان فشانی‌اش آن شیرزن نداشت چشم رسول در غم او بارها گریست گویا به غیر لاله، گلی این چمن نداشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2560@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹برترین🔹 نه تنها مادرِ زهراست، ام‌المؤمنین هم هست زنی از مردها برتر، زنی مردآفرین هم هست نه تنها مادرِ زهراست در ظاهر، که در باطن خدیجه مادرِ مولا امیرالمؤمنین هم هست نه تنها اهل اسلام‌ است، در فضلش همین کافی که در بین مسلمانان خدیجه اولین هم هست فقط یاور برای حضرتِ ختم‌ِرسولان، نه که حتی یاورِ پیغمبرانِ پیش از این هم هست و او بر گردنِ اسلام گردنبند زیبایی‌ست و بر انگشترِ پیغمبرِ خاتم نگین هم هست خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در سماوات است خدیجه بعدِ زهرا برترین زن در زمین هم هست و در راهِ خدا دارایی‌اش را داده و شاد است برای اینکه جانش را نداد اندوهگین هم هست زنانِ دیگری هم داشت پیغمبر ولی این زن نه تنها اولین زن بود بلکه برترین هم هست 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹باغ ریحان🔹 ای به چشمت آسمانِ مهر، تا جان داشتی ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی وحی بی مهر تو هرگز بر زمین نازل نشد بارها پیک سلام از حیِّ سبحان داشتی پای آن کوه رسالت ایستادی روز و شب خم نیاوردی به ابرو بس‌که ایمان داشتی از محبت، از وفا، از صبر، از احسان و نور در دلت صد باغ گل، صد باغ ریحان داشتی در نمازی که تو بودی و علی بود و نبی آسمان را زیر بال خویش پنهان داشتی روح تو پر می‌گرفت آرام تا عرش برین گرچه خاطر از غم زهرا پریشان داشتی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5476@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹روزگاران غریبی🔹 در روزگاران غریبی، آشنا بودى تنها تو با قرآن ناطق هم‌صدا بودی هر شب كنار خانه با یعقوب چشمانت چشم انتظار یوسف غار حرا بودی آیات كوثر روی دامان تو نازل شد چون آیۀ تطهیر بودی، إنما بودی وقتی امین مكه را مردم رها كردند تنها امان جان ختم‌الانبیا بودی با عشق، با لبخند، با احساس، با اشكت بر جای زخم سنگباران‌ها دوا بودی... شعب ابی‌طالب كجا و طف كجا بانو ای كاش تو همراه زینب، كربلا بودی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/344@ShereHeyat
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان چون گوهر در سینۀ دریا پنهان چون فاطمه‌ات غریب هستی اما قبر تو عیان و قبر زهرا پنهان 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بهار خنده‌ات🔹 پلکی بزن مولا! که ایمان جان بگیرد تا در زمین بارانی از قرآن بگیرد ای مِهر عالم‌تابِ خوبی! جلوه‌گر شو تا عشق در روی زمین سامان بگیرد.. پلکی بزن تا غنچه‌ها شبنم بخندند باغ از بهارِ خندۀ گل، جان بگیرد پلکی بزن تا ریشه‌های شب بخشکد تا صبح صادق، عمر جاویدان بگیرد ایمان به فصل سرد؟! هرگز، تا تو هستی هرگز مبادا فصل یخبندان بگیرد از دیو و دد، مولا! ملولم، جلوه‌گر شو تا زندگی بوی خوش انسان بگیرد مولا! بهار خنده‌ات را منتشر کن تا فصل سرما در زمین پایان بگیرد 📝 @ShereHeyat
آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته‌اند کاروانی از شهید، کاروانی از بهار... بر سرم نمی‌کشی دست مهر اگر، مَکش تشنۀ محبت‌اند لاله‌های داغدار دسته‌دسته گم شدند سهره‌های بی‌نشان تشنه‌تشنه سوختند، نخل‌های روزه‌دار می‌رسد بهار و من بی‌شکوفه‌ام هنوز آفتاب من بتاب، مهربان من ببار! 📝 🌐shereheyat.ir/node/261@ShereHeyat
🔹بهار چیست؟🔹 چه ابرها که خسیس‌اند و دشت خشکیده‌ست و قرن‌هاست گلی در زمین نروییده‌ست چگونه بی‌تو بخندد شکوفه وقت سحر بساط خندۀ گل را غم تو برچیده‌ست چه شوربخت و غم‌انگیز و دربه‌در خورشید هزار و این همه مدت پی تو چرخیده‌ست مگر دروغ‌تر از سررسیدها هم هست؟ که گفته که یکِ یک، بی‌تو معنی‌اش عید است؟ لباس سبز به تن دارد و دلش سرد است بهار چیست؟ زمستان که سبز پوشیده‌ست 📝 🌐shereheyat.ir/node/4986@ShereHeyat
با عطر بهار زنده شد پیکر خاک از گرد و غبار، شد دل آینه پاک مشغول به دید و بازدیدند همه ای جان جهان! مَتیٰ تَرانا وَ نَراک 📝 @ShereHeyat
🔹غافل شدیم...🔹 ما ز سیر و دور گردون از خدا غافل شدیم ما ز آب، از گردش این آسیا غافل شدیم... لب به حرف توبه نگشودیم با موی سفید در چنین صبحی ز غفلت از دعا غافل شدیم یاد شنبه، تلخ دارد جمعۀ اطفال را ما چرا زَاندیشۀ روز جزا غافل شدیم؟ گر چه پیری قامت ما را به صیقل ساخت خم با چنین روشن‌گری ما از جلا غافل شدیم عمر چون سیل بهاران رفت با چندین خروش ما ز خواب‌آلودگی‌ها زین صدا غافل شدیم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2841@ShereHeyat
گل، دفتر اسرار خداوند گشوده‌ست صحرا ورق تازه‌ای از پند گشوده‌ست آیینۀ عریانی زیبای معانی‌ست این جملۀ سبزی که خداوند گشوده‌ست شور سحر حشر، اگر باورتان نیست گل مصحف صد برگ به سوگند گشوده‌ست تقریر ادیبانۀ برهان معاد است فصلی که نسیم از پی اسفند گشوده‌ست تفسیر لطیفی‌ست ز پاکی دل کوه این چشمه که از چشم دماوند گشوده‌ست بر سجدۀ احساس بنفشه‌ست، نشانی سجادۀ سبزی که به الوند گشوده‌ست سرشار ز شیرینی شهد خوش خویش است این غنچه که لب را به شکرخند گشوده‌ست پاک است طرب‌نامۀ خوش‌بوی سلوکش این گل که چنین چهرۀ خرسند گشوده‌ست 📝 @ShereHeyat
🔹به کدامین گناه؟🔹 چگونه رنج زمین را زمان نمی‌بیند؟ چگونه این همه خون را جهان نمی‌بیند؟ چرا نمی‌شنود رعد و برق ایمان را؟ صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را قیامتی شده برپا چرا نمی‌پرسند؟ از این تقابل خونین که می‌شود خرسند؟ چقدر کودک و زن بی‌پناه کشته شدند! به راستی به کدامین گناه کشته شدند؟ جهان و عافیتش ارزنی نمی‌ارزد به این‌که کودکی از هول مرگ می‌لرزد منادیان حقوق بشر نمی‌شنوند به حجتی که تمام است اگر نمی‌شنوند زمان، زمان رسیدن به داد مظلوم است - شکست ظلم - خدا وعده داده، محتوم است یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را به سُرب پر کند این گوش‌های سنگین را به دست قهر ببندد درِ سیاست را به سنگ خشم بکوبد سرِ سیاست را سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست سیاستی که به اشغالگر امان داده‌ست به این نژاد پراکنده سازمان داده‌ست سیاستی که اگر بوده حق، به جانب تو، ربوده حقِ تو را با فریب حقِ وتو سیاستی که چنان غرق در مرض شده است که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است سیاستی که در آن روزن امیدی نیست به دست هیچ زبان‌بسته‌ای کلیدی نیست.. سیاستی که ندارد دیانت، آلوده‌ست مگر نه این که، همین بوده تا جهان بوده‌ست همیشه راه رسیدن به حق، سیاسی نیست که گاه، چاره به جز حمله‌ای حماسی نیست نشان عشق و جنون بی‌نشانه رفتن‌هاست میان آتش و خون عاشقانه رفتن‌هاست کنون که قرعه به نام حماس افتاده‌ست به جان اهل سیاست هراس افتاده‌ست یکی برآمده بر بام خون علم بزند بساط این همه تزویر را به هم بزند چنان کند که جهان بشنود فلسطین را به چشم صدق ببیند صلابت دین را قسم به اَشهدِ آن کودک سرا پا آه که گفت: «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلا الله» حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند 📝 @ShereHeyat
می‌جویی اگر رسم جوانمردان را بشنو ز امام، سیرت آنان را بی‌خواهش و دستِ طلبی بخشش کن تقدیم زمین تشنه کن باران را 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹خورشیدِ جان🔹 ای علوی‌ذات و خدایی‌صفات صدرنشین همۀ کائنات سید سالار شباب بهشت دست قضا و قلم سرنوشت زادهٔ طوبی و بهشت برین نور خدا در ظلمات زمین علت غاییِ همه ممکنات عمر ابد داده به آب حیات پاک‌ترین گوهر نسل بشر از همه خوبان جهان خوب‌تر جدّ تو پیغمبر نوع بشر جنّ و ملک بر قدمش سوده سر آینهٔ پاک که نور خدا تابد از این آینه بر ماسوا باب تو سر سلسلۀ اولیاست چشم پر از نور خدا مرتضاست مادر تو دخت پیمبر بُوَد آیه‌ای از سورۀ کوثر بُوَد پرده‌نشین حرم کبریا فاطمه آن زُهرهٔ زهرای ما عاشق کل، حضرت سلطان عشق خون خدا شاه شهیدان عشق با تو ز یک گوهر و یک مادر است ظلّ خدایی تواَش بر سر است آینهٔ ذات محمدنما حُسن خدایی، حسن مجتبی نام حسن، روی حسن، خو حسن نور خدا چارمی پنج تن آیهٔ تطهیر به شأن شماست حکم شما اَمرِ «اُولِی‌الامر» ماست سینهٔ سینای شما طور وحی نور شما شاخه‌ای از نور وحی در رمضان ماه نشاط و سرور ماه دعا، ماه خدا، ماه نور نورفشان شد ز دو سو آسمان در دو افق تافت دو خورشید جان وحی خدا از افق ایزدی نور حسن از افق احمدی مُشک و گلابی به هم آمیختند در قدح اهل ولا ریختند این رمضان از تو شرف یافته نور تو بر جبههٔ او تافته نیمۀ ماه رمضان عزیز گیسوی مشکین تو شد مشک‌بیز نور خدا تافت در آن روی ماه خاصه از آن چشم به دشت سیاه سرخیِ گل، عکسِ گل روی توست ظلمت شب سایهٔ گیسوی توست روز که خورشید درخشان صبح سر زند از چاک گریبان صبح ای رخ تو در رمضان بدر ما هر سر موی تو شب قدر ما بعد علی شاخص عترت تویی وارث میراث نبوت تویی مصلحت ملت اسلام و دین کرد تو را گوشهٔ‌عزلت‌نشین ملت اسلام که پاینده باد مشعل توحید که تابنده باد هر دو رهین خدمات تواند شکرگذارندۀ ذات تواند تا ابد ای خسرو والا مقام بر تو و بر دین محمد سلام کِلک «ریاضی» که گهرریز شد زآن نظر مرحمت‌آمیز شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/366@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹صحیفۀ حُسن🔹 ای ماه آسمانی ماه خدا حسن! خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن! روز نخست نقش جمال تو را كشید نقاش حُسن با قلم ابتدا حسن از شرم آفتابِ رُخَت، خُفت آفتاب در پشت كوه‌ها و پس ابرها حسن ترسم از این كه عقل، خدا خوانَدَت به جهل از بس كه دیده در تو جمال خدا حسن از كائنات نغمۀ آمین شود بلند دست تو تا بلند شود بر دعا حسن افكنده گل صحیفۀ حُسنت چو باغ گل از بوسه‌های پشت هم مصطفی حسن روح نبی، روان علی، قلب فاطمه گیرد به یک اشارۀ چشمت صفا حسن از صد هزار فیض مسیحا نكوتر است دردی كه با دعای تو گردد دوا حسن باب تو باب حاجت ارباب حاجت است ای عالمی به كوی تو حاجت‌روا حسن.. باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن زوّار توست جان و رواقت بهشت دل باللَّه بُوَد مدینۀ تو قلب‌ها حسن گنجد چگونه عرش به یک گوشۀ بقیع؟ ای گوشه‌ای ز خاک تو عرش عُلا حسن روزی كه نیست روز تو باشد كدام روز؟ جایی كه نیست خاک تو باشد كجا؟ حسن صلح تو كرد روز معاویه را سیاه صبر تو داد دین خدا را بقا حسن از بامداد اول خلقت تو بوده‌ای بنیان‌گذار نهضت كرب‌وبلا حسن آل نبی تمام كریم‌اند و تو شدی مشهور در كرامت و لطف و عطا حسن خلق‌اند میهمان و تویی میزبان خلق ملک وجود آمده مهمان‌سرا حسن عمری اگر كه بند ز بندم جدا كنند حاشا كه لحظه‌ای ز تو گردم جدا حسن دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت: غیر از تو كیست صاحب خلق خدا؟ حسن سوگند می‌خورم به خدا نیست ناامید هر كس كه آوَرَد به تو روی رجا حسن گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد بهر نجات خلق كند اكتفا حسن.. 📝 🌐shereheyat.ir/node/1440@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خورشید حجاز🔹 می‌رسد باز به گوش دل ما این آواز چه نشستید که در‌های عنایت شد باز جاری از طور ولایت شده سر‌چشمۀ نور چشم دل خیره شد از دیدن این چشم‌انداز تا که از چرخ چهارم شِنَوَد «روح‌الله» سخنی روح‌افزا، زآن دو لب روح‌نواز گفت «یا محسن» و از وجه «حسن» پرده گرفت زُهره گردید هم‌آغوش جگرگوشۀ ناز به صفای قدمش ماه خدا گشت دو نیم؟ یا نبی آمد و شق‌ّالقمر است این اعجاز؟ مکّه در زمزمۀ آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک» وادی قدس شد از جلوۀ خورشیدِ حجاز ای که از طلعت تو صبح سعادت سر زد ای حقیقت که بود تحت شعاع تو مَجاز به خدا آینۀ حُسنِ رسول‌اللهی ای ظهور ازلی، ای ابدیّت‌پرواز به جمال ملکوتی تو هر کس نِگَریست آفرین خواند بر آن صورت و صورت‌پرداز جز تو، ای سیّد و سالارِ جوانان بهشت در سراپردۀ عصمت که شود مَحرم راز؟ کَرَمت نامتناهی بُوَد، ای چشمۀ فیض تو سراپا همه نازی، دگران دست نیاز از همان روز که شد شاهدِ محراب، علی رهبری یافت به بالای بلندِ تو طراز همۀ سعی تو آن بود که کوتاه شود دست نامحرم از این مکتب محروم‌نواز آه و افسوس که همراه سپاه تو نبود یک وفا‌پیشه و یک جان‌به‌کف و یک سرباز اُمّت از دایرۀ عشق تو بیرون رفتند ای وجود تو به تشریف امامت ممتاز عرقِ شرم به پیشانیِ سجاده نشست چون عدو کرد به تاراج حرم دست دراز مصلحت بود که کارِ تو به صلح انجامد راز هر مصلحتی را نتوان کرد ابراز ارزش صلح تو را گر نشناسند، چه باک خلق در شیب نشیب‌اند و تو در اوج فراز غربت قبر تو تصویرگرِ صبر تو شد ای که هم جان مناجاتی و هم روح نماز تا مگر باز کند عقدۀ دل را به «بقیع» هر گفتار غمی، سوی تو می‌‌آید باز شب که تاریک شود صحن و سرای تو، بُوَد عوض شمع، دل فاطمه در سوز و گداز آرزوی «شفق» این است که گاهی او را به طواف حرم پاک تو بخشند جواز 📝 🌐shereheyat.ir/node/5311@ShereHeyat