عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
یک ماه تمام میهمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
📝 #قیصر_امینپور
✅ @ShereHeyat
ای جذبهٔ ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم
با نام تو تقویم پر از ماه ربیع است
با یاد تو لبریز بهار است خزانم
هر گل که شکفتهست ز لبخند تو گفتهست
لبخند تو، لبخند تو، ای ماه نهانم
روی تو و خورشید، نه، روشنتر از آنی
چشم من و آیینه، نه، حیرانتر از آنم
تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد
باید که شب چشم تو را قدر بدانم
در سایهٔ قرآن نگاه تو نشستم
باران زد و برخاست غبار از دل و جانم
برخاست جهان با من برخاسته از شوق
تا معجزۀ نام تو آمد به زبانم
عید است و سعید است، اگر ماه تو باشی
ای جذبهٔ ذیالحجه و شور رمضانم
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/492
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#دعای_کمیل
#امام_حسین علیهالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹الهی و ربّی🔹
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5012
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹تکیه بر کعبه بزن🔹
جمعهها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بیتو چندیست که در کار زمین حیرانم
ماندهام بیتو چرا باغچهام گل دارد
شاید این باغچه دَه قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد
جمکران نقطۀ امید جهان شد که در آن
هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/176
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
از نعرهٔ ما گوش فلک کر باید
در دل، ما را زَهرهٔ حیدر باید
تا زهر به کام غاصب قدس کنیم
یک بار دگر نبرد خیبر باید
📝 #سیدحسن_حسینی
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#مثنوی
🔹حقوق بیبشر🔹
ذلیل شد امیریاش، صغیر شد کبیریاش
شکسته شد توهّمِ شکستناپذیریاش
صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد
فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد
تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش
لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش
تو سرزمین قبلهای، اقامه کن نماز را
بیآبرو کن این جماعت قمارباز را
تمام آیههای سرخ فتح را مرور کن
زمین به ارث میرسد، نگاه در زبور کن
تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی
و جُرم تو همینکه ایستادهای و محکمی
چه نقشهها برای تو کشیدهاند گرگها
چه خوابها، چه خوابها که دیدهاند گرگها
چه شاخهها تبر شود، چه زیرها زبَر شود
که سازمان بیملل حقوق بیبشر شود!
دوباره از خیانت سران خودفروخته
هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته
سکوتهای بیشرف، قنوتهای بیهدف
منافقان میان حقّ و باطلاند بیطرف
درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان
شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان
قیام آدمیّت و خروش دینی است این
صدای پای زئران اربعینی است این
ورای این حصارها و سیمِ خاردارها
طلوع میرسد، شکوفه میکند بهارها
به دوست خنده میزند، به دشمن اخم میکند
طبیبمان میآید و علاج زخم میکند
یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟
به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت
📝 #مهدی_جهاندار
🌐 shereheyat.ir/node/5973
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
#مقاومت_اسلامی
#فلسطین
#غزل
🔹وعدهٔ صادق🔹
شرح خبر تأیید پیروزیست
تفسیر صبحِ لیلة الأسراست
آغاز راه است آخر خط نیست
ما جشنمان در مسجدالاقصاست
آن وعده، صادق شد چه رخدادی
«قل ربِّ أدخِلنی» در این وادی
امداد شد آری چه امدادی
این سِرّ «أمرُاللّهِ مفعولا»ست
این راه عشق است و خطر دارد
راهی شود هرکس جگر دارد
هرکس که با ما نیست برگردد
با ما بیاید هرکسی با ماست
از مکّه تا بیتالمقدّس را
جاءالحقِ ما درنوردیدهست
ترس یهود از قُبّة الصّخرهست
ترس سعود از قُبّة الخضراست
از کربلای شصت و یک هر روز
یک کربلای تازه روییدهست
از روزِ بر نی رفتن خورشید
هر ساعت و هر روز عاشوراست
سُبحانکَ اللّهمَ یا جبّار
سُبحانکَ اللّهمَ یا قهّار
ماییم و عشقِ حیدر کرّار
سربندِ ما لَبّیکِ یا زهراست
تسبیحگوی حضرت عشقاند
ما فی السّماواتِ و ما فی الارض
از اوست، از او بود و خواهد بود
ما هرچه داریم از همان بالاست
📝 #محسن_ناصحی
✅ @ShereHeyat
دلِ آیینه، گریان بقیع است
غم و اندوه، مهمان بقیع است
مدینه شمع روشن کن که هرشب
شب شام غریبان بقیع است
📝 #میثم_مؤمنینژاد
✅ @ShereHeyat
#مدینه
#بقیع
#قصیدهواره
🔹خلوت افلاکیان🔹
جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
گرچه میتابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائک سایهبان دارد بقیع
میتوان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر
بینهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع
اینکه ریزد از در و دیوار او گردِ ملال
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
در پناه مجتبی، در ظِلّ زینالعابدین
ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبی و صادق آل رسول
خفتهاند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته از آن ماجرا اما هنوز
داغ هجدهساله زهرای جوان دارد بقیع
آخر اینجا قصهگوی رنج بیپایان توست
غصه و غم، کاروان در کاروان دارد بقیع
حوریان گیسوپریشاناند در این آستان
شاید از انسیۀ حورا، نشان دارد بقیع
تربت زهرای اطهر بینشان است ای دریغ
تا به کی مُهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟
شب که تنها میشود با خلوت روحانیاش
ای مدینه! انتظار میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بستهاند
زائری چون مهدی صاحبزمان دارد بقیع
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1494
✅ @ShereHeyat
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#مدینه
#ترکیب_بند
🔹کجاست تربت زهرا؟🔹
مدینه! شهر نبی! تربت چهار امام!
به نقطه نقطۀ خاکت ز ما سلام، سلام!
اگر چه ساکت و آرام میرسی به نظر
دلی نمانده که گیرد به یاد تو آرام
مزار چار امامی و شهر پنج تنی
ز شش جهت به سویت حاجت آورند مدام
چراغ محفل جان، مسجدالحرام دلی
که بر طواف حریم تو بسته دل احرام
سزد چو نام شریف تو بر زبان آرم
به حرمت سخنم انبیا کنند قیام
دوای درد دو عالم ز گرد صحرایی
سلام بر تو که آرامگاه زهرایی
::
شرار غم ز وجودم زبانه میگیرد
ز گریه مرغ دلم آب و دانه میگیرد
نه آرزوی بهشتم بُوَد نه شوق وطن
دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد
زِ هَر نشانه گذر کرده با هزار نگاه
سراغ از آن حرم بینشانه میگیرد
سلام باد به شهری که نام روحافزاش
به هر دلی که شکستهست خانه میگیرد..
درود باد به شهری که تربت زهراست
بهار دامنش از اشک غربت زهراست..
::
مدینه آنچه که میپرسم از تو، راست بگو
کجاست تربت زهرا؟ بگو کجاست؟ بگو
بقیع، منبر و محراب، یا حریم رسول
مزار او ز چه پنهان ز چشم ماست؟ بگو
چه شد که فاطمه هجده بهار بیش نداشت
چرا هماره ز حق مرگ خویش خواست؟ بگو
چرا زمین تو یادآور مصیبت اوست؟
چرا هوای تو اینقدر غمفزاست؟ بگو..
چه لالهای ز تو در بین خار و خس افتاد؟
که در مصیبت او بلبل از نفس افتاد
::
مدینه، راست بگو شب علی به چاه چه گفت؟
کنار تربت خورشید خود به ماه چه گفت؟
علی که روز لبش بسته بود و ناله نزد
ز دردهای درون با شب سیاه چه گفت؟
مدینه، شب که علی برد سر فرو در چاه
ز محسنش که فدا گشت بیگناه چه گفت؟
مدینه، شیر خدا کو پناه عالم بود
چو دید فاطمه افتاده بیپناه، چه گفت؟
مدینه، فاطمه در پشت در چو آه کشید
به آن شهیده علی در جواب آه، چه گفت؟
مدینه، شرح غم تو که نیست خاتمهاش
بسوز، هم به علی، هم برای فاطمهاش
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2784
✅ @ShereHeyat
#هشتم_شوال
#بقیع
#غزل
🔹فانوس شرم ماه🔹
اینجا نشانی از نگاه آشنایی نیست
یا از صدای آشنایی، ردّ پایی نیست
طوفانی از اندوه، دلتنگی، پریشانی
جاریست در این دشت، اما ناخدایی نیست
مرزی فراتر از زمین و آسمان دارد
بیوسعت این خاک، گویا ماورایی نیست!
قندیل آه عاشقان، فانوس شرم ماه
مشتی ستاره، بیش از اینش روشنایی نیست
در غربت این دشت، اما آنچه میپیچد
تنها هیاهوی سکوت است و صدایی نیست
هر یک بقیع کوچکی در سینهمان داریم
ماییم و اندوهی که آن را آشنایی نیست
بر شانههای غربت ما، زخم میروید
زخمی که او را ابتدا و انتهایی نیست
ماییم و ارث چارده قرنِ عزا، آری!
غمگینتر از این قصه، گویا ماجرایی نیست
در شعلههای شرم میپیچم که میبینم
شعرم به یاد غربتش، شعر رسایی نیست
📝 #سیدمهدی_حسینی_رکنآبادی
🌐 shereheyat.ir/node/3930
✅ @ShereHeyat
#هشتم_شوال
#بقیع
#غزل
🔹قدر پنهان🔹
گلویم خشک از بغض است و چشمانم ز باران، تر
پریشان است احوال من از حالی پریشانتر
مزار جانشینیان نبی را بینشان کردند
و میدانند خود را از مسلمانان مسلمانتر
گمان ذرهها خاموشی خورشید بود اما
نفهمیدند بیش از پیش میگردی فروزانتر
ولی میبینم این بدکارها از کار خود روزی
پشیماناند این دنیا و آن دنیا پشیمانتر
دلت آرامگاه پنج جنتآفرین باشد
بهشتی را ندیدم از بهشت تو گلستانتر
تو را قدری نهان است ای زمین خاکی یثرب
ولیکن در وجود خاکیات قدریست پنهانتر
رسیده زائری بیجان که جان گیرد ز دیدارت
چه میبیند که برمیگردد از پیش تو بیجانتر
تو میباری به حال زائر و زائر به حال تو
تو از دل میشوی ویرانتر و دل از تو ویرانتر
برایت خوابها دیدیم روزی آستانت را
بنا خواهیم کرد از طوس هم حتی چراغانتر
📝 #محمدعلی_بیابانی
🌐 shereheyat.ir/node/506
✅ @ShereHeyat
#هشتم_شوال
#بقیع
#غزل
🔹خاک بارانخورده🔹
هر چقدر این خاک، بارانخورده و تر میشود
بیشتر از پیشتر جانش معطر میشود
این حریم آسمانی گنبدش فیروزهایست
روز و شب مفروش با بال کبوتر میشود
هر رواقش آینه در آینه نور است، نور
صحن در صحنش صلات ظهر، محشر میشود
دل تمنا میکند «باب الکرم» را، عاقبت،
با امام مجتبی، اینجا مُیسّر میشود
«قال باقر»، «قال صادق» مینشیند بر زبان
دور تا دور حرم یک روز، منبر میشود
کربلا هم میرسد اینجا لبی را تر کند
طرح سقاخانهها روزی مُقدّر میشود
روضهخوان اینجا نشسته روضهخوانی میکند
در دلم تازه غم و اندوه مادر میشود
📝 #فاطمه_نانیزاد
🌐 shereheyat.ir/node/3928
✅ @ShereHeyat
#هشتم_شوال
#غزل
🔹حرم🔹
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالماند
قبرشان قبلهست حالا بیحرم یا با حرم
یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم
یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم...
اوج غربت در کدامین داغ معنا میشود
این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟
فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگ قبر
خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم...
در مدینه کاخها با خاک یکسان میشوند
بعد از آن، از دور چون دُرّ میشود پیدا حرم
گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست
داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم
یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه
پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم
ناله میزد مادری با اشک، واویلا حسین
ناله میزد خواهری با اشک، واویلا حرم
📝 #علی_ذوالقدر
🌐 shereheyat.ir/node/3929
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#بقیع
#غزل_مثنوی
🔹أيهاالصّبور🔹
...من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
در نام تو چه حس غریبی نهفته است
در نام تو چه خاطرهها میشود مرور
آقا غریب هستی و وقت سرودنت
حسی غریب در دل من میکند ظهور
من هم غریب مثل تو یا أيهاالغریب
من کی صبور مثل تو یا أيهاالصّبور
با تو چقدر ماهیتم فرق میکند
مانند ایستادن شب در حضور نور
در پیشگاه آینه مرد مقربی
تو بضعةالرسولی و ریحانةالنبی
ای نور روشنای دل و خانهٔ نبی
ای جایگاه عرشی تو شانهٔ نبی...
از قلب تو ندیدهام آقا رحیمتر
از بخشش و کرامت دستت کریمتر
حاتم به دست بخشش تو بوسهها زدهست
نزد فقیر بر لب تو، نه نیامدهست...
سنگ صبور، مأمن غمها و دردها
ای خانهات پناه همه کوچهگردها
صلحت حماسهایست که با روضه توام است
صلحت چقدر آینهدار محرم است
باید شناخت صبر و شکیبایی تو را
باید گریست یک دهه تنهایی تو را
در لحظه لحظه زندگی تو غم است، آه
غربت همیشه با دل تو توام است، آه
هر لحظهٔ تو بوده نشان از غریبیات
وای از غم دل تو، امان از غریبیات
هر روز شهر بر غمت افزود، وای من
دشنام بود و نام علی بود، وای من
عمری غریب بوده ولی صبر کردهای
مانند لحظههای علی صبر کردهای
شیعه همیشه داشته داغی وسیع را
داغ وسیع غربت تلخ بقیع را
یک قطعه خاک، وسعت یک غربت مدام
یک قطعه خاک، مدفن چار آسمان امام
یک قطعه که شنیدن آن گریهآور است
آن قطعهای که مدفن مخفی مادر است
شیعه همیشه داشته داغی وسیع را
داغ وسیع غربت تلخ بقیع را
در این هجوم درد و غم و داغ بیامان
صبری دهد خدا به دل صاحبالزمان
📝 #سیدمحمدرضا_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/2776
✅ @ShereHeyat
#امام_حسین علیهالسلام
#شهیدان_کربلا
#غزل
🔹صد قافله دل🔹
خوبرویان چو علم بر سر راهی بزنند
ره صد قافله دل را به نگاهی بزنند..
دلسپیدان چه خوش است آنکه به صحرا چو زهیر
خیمه در منظر چشمان سیاهی بزنند
گر پسند دلشان افتی و منظور حضور
به دمی راه دلت - گر چه نخواهی - بزنند..
به یکی مصرع برجسته که از حرّ شنوند
قلم عفو به دیوان گناهی بزنند
روح عشاق چو احرام محبت بندند
هاله گردند و طواف رخ ماهی بزنند
بسکه آیینۀ وصلاند، شهیدان حسین
خبر از زخم ندارند که آهی بزنند
دل ما در هدف تیر کمانابرویان
همه تن سینه سپر کرده... الهی بزنند!
📝 #ذوقی_اصفهانی
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹إذا تَنَفّسِ صبح🔹
شدهست آینۀ حیّ لایموت، صفاتش
کسی که خورده لب خضر هم به آب حیاتش
به غیر او که جمالش إذا تَنَفّسِ صبح است
کدام نور به خورشید میرسد برکاتش؟..
میآید او که جهان روزۀ سکوت بگیرد
به زیر سایۀ نهجالبلاغۀ کلماتش
ربیعالاول و آخر... تمام سال بهار است
اگر که ریشه دواند به فصلها نفحاتش
کسی که گفت امام ششم به او «لَخَدِمتُه»
به راستی که محال است وصف کردن ذاتش
در الغدیر شریک است طبق قولِ امینی
کسی که بوی «وَ عَجّل» میآید از صلواتش
📝 #مسعود_یوسفپور
🌐 shereheyat.ir/node/5226
✅ @ShereHeyat
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🎨 لوح | پندِ سعدی
✏️ آیتالله خامنهای: پند سعدی که مایه گرفته از معارف قرآن و حدیث است همواره نقش زرین خاطر پندآموزان، و زبان فصیح و صریح او، رازگشای گنجینههای معانی برای دلهای جوینده و مشتاق بوده است. ۱۳۶۳/۹/۴
🔃 بخشی از پیام آیتالله خامنهای به کنگره بزرگداشت مصلحالدین سعدی شیرازی؛ بازخوانی به مناسبت اول اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی
🖼 متن کامل پیام را از اینجا بخوانید
🔍 khl.ink/f/113
#شعر_توحیدی
فرازی از یک #قصیده
🔹حسن عاقبت🔹
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شُکر یکی از هزار کرد؟...
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و بَرّ و درختان و آدمی
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که نشاید شمار کرد...
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کاو نظر ز سر اعتبار کرد
توحیدگویِ او نه بنیآدماند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد...
لال است در دهان بلاغت زبان وصف
از غایت کرم که نهان وآشکار کرد
سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند؟
جان در رهش دریغ نباشد نثار کرد
بخشندهای که سابقۀ فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیّدوار کرد
پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد...
📝 #سعدی_شیرازی
🌐 shereheyat.ir/node/2672
✅ @ShereHeyat
#شعر_تعلیمی
#غزل
🔹لذت دیدار🔹
هر که راه گفتگو در پردۀ اسرار یافت
چون کلیم از «لَن تَرانی» لذت دیدار یافت..
از بلند و پست عالم شکوه کافرنعمتیست
تیغ، این همواری از سوهان ناهموار یافت
گر سبکسازی چو شبنم از علایق خویش را
میتوان در پیشگاه خاطر گل، بار یافت
گاه در آغوش گل، گه در کنار آفتاب
شبنمی بنگر چهها از دیدۀ بیدار یافت..
صیقل آیینۀ گردون صفای خاطر است
میشود تاریک عالم، سینه چون زنگار یافت
هر چه از عمر گرامی صرف در غفلت شود
میتوان یک صبحدم در ملک استغفار یافت..
📝 #صائب_تبریزی
🌐 shereheyat.ir/node/5328
✅ @ShereHeyat
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
چون شمع قرار سوختن گر ندهی
سررشتۀ روشنی به دستت ندهند
📝 #شیخ_بهایی
✅ @ShereHeyat
تو راست معجزه در کف زِ ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
📝 #امام_خامنهای حفظهالله
✅ @ShereHeyat
#حضرت_حمزه علیهالسلام
#غزل
🔹شهید اُحُد🔹
تو کیستی که در اندیشۀ رسول خدایی
فروغ چشم حبیبی و چلچراغ هدایی
هنوز قبلۀ دلها نبود کعبه که دیدند
تو محو قبلۀ عشق و وفا، تو قبلهنمایی
تو سر به خاک قدوم یتیم آمنه سودی
تو دل به مهر نبوت سپردهای، چه وفایی!
تو در کمند تولای اهلبیت اسیری
تو «حمزه» هستی و از هر چه هست و نیست رهایی
فروغ معرفت از اهلبیت نور گرفتی
تو انعکاس تمام و کمال آینههایی
تو در عقیدۀ خود شاهباز اوج یقینی
تو جاننثار نبی در کمال صدق و صفایی
تو روز بدر درخشیدهای چو بدر به میدان
الا که شیر رسول خدا و شیر خدایی
تو روز معرکه بخشیدی آبرو به شجاعت
تو دادهای به شهامت شکوه و قدر و بهایی
شهادت تو چنان آتشی به جانِ جهان زد
که در «نبرد اُحُد» آفرید کربوبلایی
برای آن که نبیند «صَفیه» لالۀ پرپر
فکند سایه به رویت چه دستی و چه عبایی!
سزد که خاک تو تسبیح دست فاطمه باشد
چرا که گفت پیمبر تو «سیدالشهدایی»
ردیف میشود آهنگِ رفتنِ به مدینه
اگر تو یاد کنی از شکستگان به دعایی
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5050
✅ @ShereHeyat
#حضرت_حمزه علیهالسلام
#غزل
🔹چراغ یقین🔹
ای آنکه نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست...
مهر رسولِ نور، تو را برده سوی نور
این رشتۀ سعادت و حبلالمتین توست
در یاری رسول خدا، جان دشمنان،
آتش گرفته از نفس آتشین توست
بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست
ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاکِ غم، سر شور آفرین توست
از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لالهزار اُحد شرمگین توست...
از اشک فاطمه ز دل خاک گل دمید
آنجا که بین خاک تن نازنین توست...
📝 #سیدهاشم_وفایی
🌐 shereheyat.ir/node/3932
✅ @ShereHeyat
#حضرت_حمزه علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹مردِ میدان🔹
فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
شهر تاریک است وقتی نیست یار همزبانی
خانه روشن میشود وقتی که مهمان حمزه باشد
بولهب لب بسته، پنهان میشود در خانۀ خود
آن زمان که یار اسلام و مسلمان حمزه باشد
صف به صف دشمنشکن با نیزۀ شیرافکن خود
میشکافد کوه را وقتی به میدان حمزه باشد
زخم تحریم و غم شعب ابیطالب چه باشد
تا میان شام هجران ماه تابان حمزه باشد؟
با رسولالله پیمان بسته با جان و دل خود
بر سر پیمان خود تا دادن جان حمزه باشد
صفشکن، رزمآشنا، شیر رسولالله حمزه
میچکد بر پیکرش اشک پیمبر، آه، حمزه
::
حمزه را باید زمان جنگ و در میدان ببینی
روبروی جهل بوجهلان و بوسفیان ببینی
حمزه را باید کنار مرتضی و جعفر، آری
حمزه را باید میان لشکر ایمان ببینی
حمزه همراه ملائک، خوبتر از بدر تابان
باید او را پابهپای یاسر و سلمان ببینی
حمزه دوشادوش مولا با رسولالله همره
حمزه را باید کنار مرد مردستان ببینی
سرنوشت عاشقانت مرگ در بستر مبادا
عشق را باید میان خون خود غلتان ببینی
حمزه یعنی أیّها الکفّار ایمان جلوهگر شد
دور شو شیطان که نام نیک انسان جلوهگر شد..
::
چشم پیغمبر ز داغ حمزه گریان است امشب
عرش اعلا سوگوار فخر مردان است امشب
با ردای مصطفی تا عرش اعلا رفت حمزه
بند بند پیکرش تفسیر قرآن است امشب
کربلا در پیش چشمان رسولالله آمد
گوییا شرح کتاب داغ انسان است امشب
سبحهای از تربت پاک عمویش ساخت زهرا
بیگمان محراب مولا غرق باران است امشب..
خواهری مشق صبوری میکند بر داغ سنگین
یا صفیّه، زینبی کن، شام هجران است امشب..
بر سر پیمان خود تا پای جان جنگید حمزه
جان به جانان داد و بر این وعده جان بخشید حمزه
::
یار مولایی اگر، باید که از دل یار باشی
جعفر طیّار باشی، میثم تمّار باشی
زن اگر هستی، سمیّه، مرد اگر، مانند یاسر
تا چراغ راه فرزندی چنان عمّار باشی
چون ابوذر پیر عشق حضرت مولا بمانی
همچو جابر تا نهایت تشنۀ دیدار باشی
رهرو مقداد در راه بصیرت بیمهابا
یار دین عشق، در رفتار و در گفتار باشی
همچو سلمان جان و دل را در ره جانان بخواهی
حمزه باشی، تا شهادت دشمن کفّار باشی
مرد میدان، شیر غرّان، حمزۀ ما، حاج قاسم
یار مولا، همدل و همراه آقا، حاج قاسم
📝 #نغمه_مستشارنظامی
🌐 shereheyat.ir/node/6034
✅ @ShereHeyat